eitaa logo
پایگاه بسیج ایتا
1.2هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
9.8هزار ویدیو
100 فایل
دورهمی،بصیرت افزایی ارتباط با شورای فرماندهی پایگاه @ma_melate_emamhoseinim
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴نگاه‌های لی‌لی‌پوتی و یک دنیا فرصت جبران عقب‌ماندگی‌های چندصدساله را در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر می‌داند و این، دستمایه‌‌ی استهزاء دوست و دشمن شده است! 🔸مگر نه این است که برای جبران عقب‌افتادگی‌های تلنبار شده، به «جهش» نیاز داریم. این تعبیر و باور مقام معظم رهبری است که در شعارهای سال نیز به تواتر منعکس شده است. انگاره‌ی جهش، یک ذهنیت تخیلی نیست و مابه‌ازای بیرونی هم دارد. اگر در شرق و غرب عالم سربچرخانیم، تجربه‌های زیسته‌ای را در این فضا می‌یابیم. اصلاحات اقتصادی ماهاتیر محمد در مالزی از نمونه‌های آن است. رشد اقتصادی سالیانه ۱۰ درصد، حفظ طولانی‌مدت تورم تک‌رقمی، افزایش ۱۰ برابری تولید ناخالص داخلی و صادرات از جمله دستاوردهای اصلاحاتی است که مالزی را به صورت جهشی از کشوری فقیر به کشوری صنعتی تبدیل کرد. حتی چین نیز با اتخاذ استراتژی «جهش فناورانه» به قدرت صنعتی جهان تبدیل شد. این کشور طی سه دهه گذشته پیشرفت اقتصادی شگفت‌انگیزی داشته است. مقایسه روندهای جهانی رشد اقتصادی نشان می‌دهد که قرن جدید، قرن آسیا خواهد بود. 🔸 این نوشته در مقام مقایسه ایران با مالزی و چین یا الگوبرداری از مدل توسعه‌ی کشورهای آسیایی نیست، اما می‌خواهد به این نکته توجه دهد که تجربه‌ی بشری امکان تحقق جهش را نه روی کاغذ بلکه در میدان عمل اثبات کرده است. و اگر چنین است، چرا ایران باید استثنا باشد؟ چرا صحبت از جهش اقتصادی در ایران باید به سخره گرفته شود؟ آیا اینکه «به قله‌ها نزدیک شده‌ایم» نیز خیال‌پردازی است؟ 🔸آنچه در کلام سعید جلیلی آمده بیش از آنکه نوعی تشریح «برنامه و اقدام» باشد، از جنس برجسته کردن و یادآوری «ظرفیت‌ها و فرصت‌ها» است. فرصت‌هایی که دیگران استفاده کرده و به رشد جهشی رسیده‌اند و ما نیز می‌توانیم از آن‌ها بهره ببریم. کجای این تذکر درست از جنس جادو و جنبل و توهین به فهم جامعه است؟ نمونه‌های موفق جهانی به کنار، چرا به شواهد امکان جهش در کشور خودمان توجه نداریم؟ شواهدی که ردپای برنامه‌ها و مشاوره‌های جلیلی در آن دیده می‌شود. مگر رشد صادرات نفت ایران طی سه سال اخیر جهش ۱۰ برابری نداشته است؟ مگر طی یک سال از غنای ۲۰ درصد به غنی‌سازی ۶۰ درصد اورانیوم نرسیده‌ایم؟ مگر بازار دانش‌بنیان‌های کشور سیر جهشی قابل ملاحظه‌ای پیدا نکرده است؟ آیا با تحولات اخیر غرب آسیا و دست برتر ایران در منطقه، ما در پنجره‌ی فرصت برای بهره‌برداری و جهش در رشد کشور قرار نگرفته‌ایم؟ و مثال‌های عدیده‌ی دیگر که اینجا مجال پرداختن به آن نیست. 🔺آنکه از امکان تداوم این جهش‌ها و تعمیم آن به سایر حوزه‌ها می‌گوید، آیا دچار «ساده‌سازی حکمرانی» شده است؟! اعتقاد به امکان جهش از جنس اعتقاد به «ما می‌توانیم» است که مورد تأکید امامین انقلاب و راز خیزش مردم و پیشرفت‌های شگرف جمهوری اسلامی بوده است. آیا چنین دیدگاهی خطرناک است یا نگاهی که جهش را خیالی و دست‌نیافتنی نشان داده و مردم را محکوم به پذیرش وضعیت موجود و احیاناً انسداد و بن‌بست می‌داند؟ نگاه‌های لی‌لی‌پوتی ما را کوتوله نشان می‌دهد، در حالی که برای گالیور شدن در دنیا چیزی کم نداریم. @basirat283
📌شیخی که قطب‌نما داشت لیسانس فیزیک را که گرفت، موقعیت‌های شغلی به پیشوازش آمدند. یک فعال دانشجویی شاخص بسیجی را که مدرک دانشگاهی در دست داشت، در دولت احمدی‌نژاد حلوا حلوا می‌کردند. اما او سودای دیگری در سر داشت و رؤیای خاصی در ذهنش می‌پروراند. تصمیمش را گرفته بود و اینکه از میان ایل و تبارش اولین آدمی باشد که پا به حوزه‌ی علمیه می‌گذارد، پایش را سست و ته دلش را خالی نمی‌کرد. آرمانی که در جستجوی آن حاضر بود مسیر زندگی‌اش را کج کند، از درس و مشق طلبگی می‌گذشت. این شد که اهواز را به مقصد قم ترک کرد. رفت اما می‌دانست که برمی‌گردد. در چشم‌انداز زندگی‌اش دیده بود که زمین بازی‌اش باید در خوزستان باشد. رفت و چند سالی در قم تلمذ کرد و در قامت یک روحانی برگشت. برگشت تا دغدغه‌هایش را پی بگیرد. دغدغه‌هایی که آب و نانی نداشت، اما دردسر الی‌ماشاءالله! از آن طلبه‌هایش نبود که در پستوی حجره بماند و در انزوای رهبانیت، ضَرَبَ ضَرَبایش را جلو ببرد. در میان قرائت‌های هفتاد و دو ملتی از اسلام و مسلمانی، به اسلام ناب رهبری چنگ زده بود و خود را وکیل او می‌دانست؛ یک وکالت عام برای نفی اسلام خنثی و بی‌بخار. این فراز از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از بر بود: «اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبسته مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذره مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست.» این فراز، شاه‌بیت و قطب‌نمای مسلمانی‌اش شده بود. هیچ چیز به اندازه‌ی بی‌عدالتی اجتماعی آزارش نمی‌داد و از هیچ چیز به اندازه‌ی سکوت در برابر ظلم و عافیت‌طلبی رنجور نمی‌شد. ماجرای اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه شاید اولین آزمون جدی‌اش بود تا نشان دهد اهل هزینه دادن برای تحقق عدالت است. کارگران، ماه‌ها بود که حقوق نگرفته بودند و مالک نااهل کارخانه، بی‌اعتنا به معیشت کارگران، خر خودش را می‌راند. شیخ، دوستان طلبه‌اش را جمع کرد تا در جمع کارگران حاضر شوند و از آنها حمایت کنند. جماعت متحصن نماز ظهر را به او اقتدا کردند و تا السلام علیکم را گفت، تازه دردسرهای بزرگ سراغش آمدند. ویدیوی حضورش در جمع کارگران سر از شبکه‌های معاند درآورد و آن دختر موفرفری او را مزدور نظام نامید. از آن طرف مسئولین خوزستان از ظاهر شدن چند طلبه‌ی ناشناس در میان یک پرونده‌ی اجتماعی-اقتصادی که امنیتی هم شده بود، ناخرسند بودند. کلیپ شیخ دست به دست می‌چرخید و او در میان برخی هم‌لباس‌هایش باید نگاه‌های سنگین و پر از سؤال را تحمل می‌کرد و از چشم‌هاشان می‌خواند که طلبه را چه به این قرشمال‌بازی‌ها! خلاصه دوست و دشمن شروع به نکوهش و شماتتش کردند. اما شیخ، به درستیِ راهی که رفته و کاری که کرده بود، ایمان داشت. او به کمک دوستانش و بعضی مطالبه‌گران و عدالت‌خواهان و جریان دانشجویی حمایت از کارگران را ادامه دادند و پای وزر و وبالش ایستادند تا گره از کار فروبسته‌ی آنها باز شد و پرونده هفت‌تپه به نفع کارگران به سرانجام رسید. وقتی رهبری در دیدار رمضانی‌اش با دانشجویان، مهر تأییدی بر مطالبه‌ی آنها زد، جریان‌های شماتت‌گر رفوزه شدند. شیخ اما قطب‌نمایش از اول میزان بود و تکلیفش با خودش روشن. تکلیفش این بود که مطالبه‌ی عدالت را ادامه دهد و از هزینه‌هایش نترسد. از آن حلوا حلوا کردن‌ها دیگر خبری نبود و شیخ این‌بار خودش به پیشواز یک مسئولیت خطیر رفت و شد معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر خوزستان. نه برای اینکه فقط بگوید «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»؛ می‌خواست امر به معروف را اول برای حاکمان و صاحبان قدرت و مبارزه با باندهای زر و زور و تزویر اقامه کند. از آن کارهای پر دردسر و بی آب و نان. شیخ به حکم آن وکالت عام جنگیدن برای عدالت را انتخاب کرده بود تا مسلمان باشد؛ از جایگاه حقوقی‌اش در پرونده‌های زیادی از مفاسد ورود کرد و منشأ خیر شد. این اواخر از او شکایت شد. در پرونده‌ی میدان میوه و تره‌بار اهواز با اصحاب قدرت و ثروت درافتاده بود. شاکی خصوصی او را به دادگاه ویژه‌ی روحانیت کشاند. حالا ده روزی می‌شود که شیخ محسن در زندان است. شیخ می‌توانست معلم فیزیکی باشد و سر برج حقوقش را بگیرد و بچسبد به زندگی‌اش. یا در فلان دستگاه کار فرهنگی کند. اما می‌خواست خشخاشی و‌ ذره مثقالی برای امروز و فردای مردم سودمند باشد. امروز بعضی از آنها که در ضَرَبَ ضَرَبا گیر کرده‌اند، از گیر افتادن او خوشحالند و دوباره شماتتش می‌کنند که طلبه را چه به قرشمال‌بازی! اما شیخ محسن قطب‌نما دارد و دوباره برمی‌گردد و ادامه می‌دهد؛ آب‌دیده‌تر از قبل! ✍ @basirat283