هدایت شده از صدا و سیمای مرکز قم
#داستان_نماز
🍀 نمازش، نماز نیست 🍀
🥀 گفتند: یا رسولَ الله، كسی را می شناسیم كه روزها روزه می گیرد و شب ها را با نماز، به صبح می رساند؛ اما خُلقی تنگ دارد و تندخو است. گاهی نیز زبان به دشنام می گشاید و آنچه نباید گفت، می گوید. او را چگونه می بینید؟
🥀 فرمود: نمازی كه زبان را از سخن زشت نبندد و خوی آدمی را نیكو نگرداند، #نماز نیست. او اهل دوزخ است، نه اهل نماز.
(بحار الانوار، ج71، ص 394)
📚 رضا بابایی ؛ نماز در حكایت ها و داستان ها ؛ ص 30.
🍋 به نقل از مرکزتخصصینماز 🕋
🆔 @qomirib
هدایت شده از صدا و سیمای مرکز قم
🔸 #داستان_نماز
🌼 خجالت از شهیدان 🌼
🌳 میگفت میخواهم چیزی بگویم فقط به فرمانده مان نگویید. بچه اصفهان و از سربازهای ارتش بود می گفت : «حس کنجکاوی هم باعث شد وارد میدان مین شوم وسط میدان یک جمجمه دیدم از وقتی آن جمجمه را دیدهام شبها خواب ندارم فکر میکنم از بچههای خودمان باشد و الان خانوادهاش منتظر هستند»
🌳 رفتیم تا کنار جمجمه رسیدیم پیکری همان جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود را کنار زدیم و پیکر را روی برانکارد گذاشتیم.
🌳 قصد بازگشت داشتیم که با خود گفتم حالا که موقعیتی پیش آمده خوب است جستجو کنیم شاید پیکر دیگری هم پیدا شد شود.
🌳 جلوتر زیر یک درخت شهیدی افتاده بود با یک بیسیم و آن سوتر شهیدی دیگر و....
🌳 آن روز هفت شهید از شهدای ارتش پیدا شد همان سرباز مثل باران بهاری اشک میریخت. تاب نیاوردم به سمتش رفتم تا دلداریش بدم گفت: «آقا وقتی دیدم هر هفت شهید مهر و تسبیح داشتند از خودم خجالت کشیدم من خیلی وقتها در خواندن #نماز کوتاهی می کنم از امروز دیگر همه نمازهایم را سر وقت می خوانم.»
📚 کتاب تفحص ، نوشته رضا مصطفوی ، صفحه 56.
🍋 به نقل از مرکزتخصصینماز 🕋
🆔 @qomirib