📩
◄ #ڪـــــلام_شهـــــید🥀
♦️من #مطمئن هستــم چشمــی که
به #نگاهحرام عادت کند خیلی
چیزها را از دست میدهد ✔️
✨بله👇
📛 چشم گنهکار لایق #شهــــــادت نیست.❌
🍀🦋🍀🦋🍀🦋🍀
♦️ازخواهران میخواهم که #حجابشان را مثل #حضرت زهرا (س) رعایت بکنند
نه مثل حجاب های امروز؛ چون این
حجابها بوی #حضرت زهرا نمی دهد❌
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🌷امام صادق ع فرمودند:
🌷۱.هرکه میخواهدغمش برطرف شود:
بگوید:لااله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین
۸۷ انبیا
🌷۲.هرکه میخواهدزر وزیوردنیابهش برسد
بگوید:
ماشاالله لاقوه الابالله....۳۹کهف
🌷۳.هرکه میخواهد،بدی به اونرسدبگوید:
حسبناالله ونعم الوکیل....۱۷۳آل عمران
🌷۴.هرکه میخواهدازمکردرامان باشد:
بگوید:وافوض امری الی الله ان الله بصیربالعباد...۴۴غافر
کتاب نصایح،فصل چهارم،مطلب۱۶۷
لطفااین کانال راببینید:
پیام قرآن و عترت راسرچ کنید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
مهدی جان...💔
غم هجران تو ای یار مرا شیداکرد
غیبت و دوری توحال مرا رسواکرد
دوری تو اثرجمع بدی های من است
شرمسارم، گنهم چشم تورا دریا کرد
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌺
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
3⃣1⃣#قسمت_سیزدهم
💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیهالسلام) خوانده بودم، قالب تهی میکردم و تنها پناه امام مهربانم (علیهالسلام) جانم را به کالبدم برگرداند.
💢 هرچند برای دل کوچک این دختر جوان، #تهدید ترسناکی بود و تا لحظهای که خوابم برد، در بیداری هر لحظه کابووسش را میدیدم که از صدای وحشتناکی از خواب پریدم.
💠 رگبار گلوله و جیغ چند زن پرده گوشم را پاره کرد و تاریکی اتاق کافی بود تا همه بدنم از ترس لمس شود. احساس میکردم روانداز و ملحفه تشک به دست و پایم پیچیده و نمیتوانم از جا بلند شوم.
💢زمان زیادی طول کشید تا توانستم از رختخواب جدا شوم و نمیدانم با چه حالی خودم را به در اتاق رساندم. در را که باز کردم، آتش تیراندازی در تاریکی شب چشمم را کور کرد.
💠 تنها چیزی که میدیدم ورود وحشیانه #داعشیها به حیاط خانه بود و عباس که تنها با یک میله آهنی میخواست از ما #دفاع کند. زنعمو و دخترعموها پایین پلههای ایوان پشت عمو پناه گرفته و کار دیگری از دستشان برنمیآمد که فقط جیغ میکشیدند.
💢از شدت وحشت احساس میکردم جانم به گلویم رسیده که حتی نمیتوانستم جیغ بزنم و با قدمهایی که به زمین قفل شده بود، عقب عقب میرفتم.
💠 چند نفری عباس را دوره کرده و یکی با اسلحه به سر عمو میکوبید تا نقش زمین شد و دیگر دستشان را از روی ماشه برداشتند که عباس به دام افتاده بود.
💢دستش را از پشت بستند، با لگدی به کمرش او را با صورت به زمین کوبیدند و برای بریدن سرش، چاقو را به سمت گلویش بردند. بدنم طوری لمس شده بود که حتی زبانم نمیچرخید تا التماسشان کنم دست از سر برادرم بردارند.
💠 گاهی اوقات #مرگ تنها راه نجات است و آنچه من میدیدم چارهای جز مردن نداشت که با چشمان وحشتزدهام دیدم سر عباسم را بریدند، فریادهای عمو را با شلیک گلولهای به سرش ساکت کردند و دیگر مانعی بین آنها و ما زنها نبود.
💢زنعمو تلاش میکرد زینب و زهرا را در آغوشش پنهان کند و همگی ضجه میزدند و #رحمی به دل این حیوانات نبود که یکی دست زهرا را گرفت و دیگری بازوی زینب را با همه قدرت میکشید تا از آغوش زنعمو جدایشان کند.
💠 زنعمو دخترها را رها نمیکرد و دنبالشان روی زمین کشیده میشد که نالههای او را هم با رگباری از گلوله پاسخ دادند. با آخرین نوری که به نگاهم مانده بود دیدم زینب و زهرا را با خودشان بردند که زیر پایم خالی شد و زمین خوردم.
💢همانطور که نقش زمین بودم خودم را عقب میکشیدم و با نفسهای بریدهام جان میکَندم که هیولای داعشی بالای سرم ظاهر شد. در تاریکی اتاق تنها سایه وحشتناکی را میدیدم که به سمتم میآمد و اینجا دیگر آخر دنیا بود.
💠 پشتم به دیوار اتاق رسیده بود، دیگر راه فراری نداشتم و او درست بالای سرم رسیده بود. به سمت صورتم خم شد طوری که گرمای نفسهای #جهنمیاش را حس کردم و میخواست بازویم را بگیرد که فریادی مانعش شد.
💢 نور چراغ قوهاش را به داخل اتاق تاباند و بر سر داعشی فریاد زد :«گمشو کنار!» داعشی به سمتش چرخید و با عصبانیت اعتراض کرد :«این سهم منه!»
💠 چراغ قوه را مستقیم به سمت داعشی گرفت و قاطعانه حکم کرد :«از اون دوتایی که تو حیاط هستن هر کدوم رو میخوای ببر، ولی این مال منه!» و بلافاصله نور را به صورتم انداخت تا چشمانم را کور کند و مقابلم روی زمین نشست.
💢دستش را جلو آورد و طوری موهایم را کشید که نالهام بلند شد. با کشیدن موهایم سرم را تا نزدیک صورتش بُرد و زیر گوشم زمزمه کرد :«بهت گفته بودم تو فقط سهم خودمی!» صدای نحس عدنان بود و نگاه نجسش را در نور چراغ قوه دیدم که باورم شد آخر اسیر هوس این #بعثی شدهام.
💠 لحظاتی خیره تماشایم کرد، سپس با قدرت از جا بلند شد و هنوز موهایم در چنگش بود که مرا هم از جا کَند. همه وزن بدنم را با موهایم بلند کرد و من احساس کردم سرم آتش گرفته که از اعماق جانم جیغ کشیدم.
💢همانطور مرا دنبال خودش میکشید و من از درد ضجه میزدم تا لحظهای که روی پلههای ایوان با صورت زمین خوردم.
💠 اینبار یقه پیراهنم را کشید تا بلندم کند و من دیگر دردی حس نمیکردم که تازه پیکر بیسر عباس را میان دریای #خون دیدم و نمیدانستم سرش را کجا بردهاند؟
💢 یقه پیراهنم در چنگ عدنان بود و پایین پیراهنم در خون عباس کشیده میشد تا از در حیاط بیرون رفتم و هنوز چشمم سرگردان سر بریده عباس بود که دیدم در کوچه #کربلا شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
✨🌿🥀✨🥀🌿✨
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌹عید غدیر، #عید الله اکبر
✨مولایم #مھدے جان
🍀با شمادر این #روز بزرگ
🌹عهد می #بندم وبیعت می کنم که
✨تنهایتان نمی گذارم با #دعا برای
🍀 ظهورتان😍
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
☘#شهیـد بیدارت میڪند
🥀#شهیـد دستت را میگیرد✋🏻
☘شهیـد #شهیـدت مےڪند اگر که
🥀 بخواهی
☘فرقـی نمی ڪند...
🥀" فڪه " و " #اروند"
☘یا " دمشق " و "#حلب"
🥀 یا " صعده "و " #صنعا "
🌻...و این را بــدان:هرکسی
🌾 با یڪ #شهیدی خو گرفت
🌻روز #محــشــــــر آبــــرو از او گرفتــ
#شهید_محمود_رضا_بیضائی 🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
مداحی آنلاین - اثبات ولایت و امامت حضرت علی - حجت الاسلام مومنی.mp3
5.19M
🌸 #عید_غدیر
♨️اثبات ولایت و امامت حضرت علی(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #مومنی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
💖حضرت زهرا (س):
🌼همانا سعادتمند کامل و حقیقی کسی است که امام علی (ع) را در دوران زندگی و پس از #مرگش دوست داشته باشد،
🌼و شقى تمام كسى است كه على را در زندگى و و پس از مرگش دشمن دارد.
📗امالی(صدوق)، ص182
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
┊ ┊ ┊ ┊
┊ ┊ ┊ 🌸
┊ ┊ 🌼
┊ 🌸
🌼
🌸#علے_ولے_الله
🌸آنکه را #حُبِّ علی(ع) نیست به دل،
✨از ما نیست هرکه شد #شیفته ی عشق💞 علی(ع)، تنها نیست
🌸سائل و ریزه خور و #خادمِ درگاهِ
✨توأیم جز علی(ع) هیچکسی بر دل ما مولا نیست
#عید_غدیر✨🌸
#بر_شیعیان_جهان🎉
#مبارڪ_باد💕
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
*⛔ جوخه ترور رژیم کثیف صهیونسیتی در تهران*
*👈 طبق خبر رسیده، متأسفانه شب گذشته دو تبعه لبنانی که پدر و دختری به نام حبیب و مریم داودی بودند، مقابل منزل شهید ابومهدیالمهندس در خیابان پاسداران تهران، با ضرب ۵گلوله توسط یک تیم تروریست موتوری بهشهادت رسیدند!*
*👈🏻 شیوه ترور بدینصورت بوده که دو موتورسوار به ماشین این دو تبعه لبنانی که خودروی ال۹۰ سفید بوده نزدیک میشوند و به سمت راننده و دخترش ۴گلوله شلیک میکنند!*
*🔹 آنها برای اسلحهی خود از صداخفهکن استفاده کرده بودند لذا سر و صدایی بلند نشده و گلوله پنجم آنها به یک ماشین دیگر اثابت کرده است.*
*🔹 این افراد بعد از ترور، از پیادهرو متواری شدهاند.*
*🔹 همسایگان محل وقتی از کنار ماشین رد میشوند، با چهره بیجان این دو نفر روبرو میشوند که بلافاصله به پلیس اطلاع میدهند.*
*💡 یکی از مشاورین نتانیاهو مدعی شد این دو نفر از اعضای حزبالله بودهاند که ترور شدهاند.*
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی دیده نشده از شهید محسن حججی و علی آقا
🌹 امروز ۱۸ مرداد سالروز شهادت #شهید_محسن_حججی و روز بزرگداشت #شهدای_مدافع_حرم
#غدیر
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
Page295.mp3
707.8K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
#قرائت_صفحه_دویست_ونودو_پنجم
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❣*✨💫✨*❣✨💫✨*❣
💥در این#کوچه های
🌟بن بست نفس،پرواز 🕊ممکن نیست
💥باید چگونه #زیستـــن بیاموزیم
🌟از آنان که گمنام رفتند.
#شهداگاهینگاهی🥀
#شبتون_شهدایی🌙
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
#بسم رب الشهدا🌷
🌴دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست. دلش مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه ای که قرار بود حاجت روایش کند ، بیقراری میکرد گویی در منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد.
و دقیقا حس میکرد در منجلاب #گناه فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب نجات دهد و تا
منتهیٰ الیه آرزویش یعنی #شهادت برساند.
🌳دلش گرم بود به #ارباب ، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
به گمانم از همان اول مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد شهید باشد تا شهید شود...
🌴مادرش اما نمیخواست شیرینی این #سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
🌾#شهد شیرین شهادت گوارای وجودت آقا مهدی، سلام ما رو به ارباب برسون...
#شهید_مدافع_حرم
#مهدی_عزیزی🥀
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
Page296.mp3
751.3K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه کهف✨
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❣﷽❣
📚 #رمان
💥 #تنها_میان_داعش
5⃣1⃣#قسمت_پانزدهم
💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپارههای #داعش نبود که هرازگاهی اطراف شهر را میکوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلولههای داعش را بهوضوح میشنیدیم.
💢 دیگر حیدر هم کمتر تماس میگرفت که درگیر آموزشهای نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن #محاصره و دیدار دوبارهاش دلخوش بودم.
💠 تا اولین افطار #ماه_رمضان چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است.
💢تأسیسات آب #آمرلی در سلیمانبیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لولهها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم.
💠 شرایط سخت محاصره و جیرهبندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای #افطار به نان و شیره توت قناعت میکردیم و آب را برای طفل #شیرخواره خانه نگه میداشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم.
💢 اما با این آب هم نهایتاً میتوانستیم امشب گریههای یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک میشد، باید چه میکردیم؟
💠 زنعمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو #قرآن میخواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل ماندهایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید.
💢 در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزهداری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش میزد که چند روزی میشد با انفجار دکلهای برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش میشد دیگر از حال حیدرم هم بیخبر میماندم.
💠 یوسف از شدت گرما بیتاب شده و حلیه نمیتوانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب میفهمیدم گریه حلیه فقط از بیقراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در #سنگرهای شمالی شهر در برابر داعشیها میجنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود.
💢 زنعمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد.
💠 زنعمو نیمخیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با #خمپاره میزنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشههای در و پنجره در هم شکست.
💢من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خردههای شیشه روی سر و صورتشان پاشیده بود.
💠 زنعمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه میکرد نمیتوانست از پنجره دورشان کند.
💢 حلیه از ترس میلرزید، یوسف یک نفس جیغ میکشید و تا خواستم به کمکشان بروم غرّش #انفجار بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجرههای بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد.
💠 در تاریکی لحظات نزدیک #اذان مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمیدید و تنها گریههای وحشتزده یوسف را میشنیدم.
💢هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست میکشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمیدیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟»
💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمیدید و با دلواپسی دنبال ما میگشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس میلرزند.
💢 پیش از آنکه نور را سمت زنعمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!»
💠 ضجههای یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ میترسیدم #امانت عباس از دستمان رفته باشد که حتی جرأت نمیکردم نور را سمتش بگیرم.
💢 عمو پشت سر هم صدایش میکرد و من در شعاع نور دنبالش میگشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بیخبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
💜💥💜💥💜💥💜
گفتم :
#دگر قلبم❤️ شوق #شهادت ندارد !
گفت :
مراقب #ِنگاهت باش ...
اَلعَین بَریدُ القَلب ؛
چشم #پیغام رسان دل است .
#شهید_مدافع_حرم
#محمدرضا_دهقان
#شبتون_شهدایی🌙
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌼سلام بر تـــ✨ـــو که
🌳صداقت صب🌤ح موعودی
🌼سلام بر تـــــو که
🌳اجابت قنوت #منتظرانی
🌼سلام بر تـــ🌷ـــو که
🌳قائم آل #محمدی
🌼و ما همهی عمر به
🌳انتظارت #ایستادهایم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🍄🍂🍄🍂🍄
🍃✨شیعه به دنیا آمدهایم که #مؤثر در تحقق #ظهور مولا باشیم...
🌱✨«شهید مدافع حرم ، شهید محمود رضا بیضایی»
#مدافع_حرم
#شهید_محمود_رضا_بیضایی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
مداحی آنلاین - داستان بنده و آزاد - شهید دستغیب.mp3
1.06M
🌸 #میلاد_امام_موسی_کاظم(ع)
♨️داستان بنده و آزاد در بیان امام موسی بن جعفر(ع)
#سخنرانی بسیار شنیدنی👌
🎤 #شهید_دستغیب_شیرازی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
#میلاد_امام_کاظم😍
☆~مستـ بودیم #ازغدیرخم،
دوباره #عید شد🎈🎊
☆~تو بہ #دنیا آمدی
مستے ما تمدید شد 😍
#ابالرضا❤️
#ولادت_امام_موسی_کاظم_مبارک🎉
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
🌷برنامه ریزی درزندگی:
🌷امام كاظمُ عليه السلام میفرمایند:
🌷اِجتَهِدُوا في أن يكونَ زمانُكُم أربَعَ ساعاتٍ : ساعَةٌ لِمُناجاةِ اللّه ِ ، و ساعَةٌ لأمرِ المَعاشِ ، و ساعَةٌ لمُعاشَرَةِ الإخوانِ و الثِّقاتِ الذينَ يُعَرِّفُونَكُم عُيُوبَكُم و يَخلُصُونَ لَكُم في الباطِنِ ، و ساعَةٌ تَخْلُونَ فيها لِلَذّاتِكم في غَيرِ مُحَرَّمٍ
.
بحار الأنوار : 78/321/18
🌷امام كاظم عليه السلام:
🌷 اوقات خود را چهار قسمت نماييد :
🌷۱. زمانى براى مناجات با خدا
🌷۲. زمانى براى كسب و كار
🌷۳. زمانى براى معاشرت با برادران و افراد مورد
اعتمادى كه عيبهايتان را به شما گوشزد مى كنند و در باطن خير خواه شما هستند
🌷۴. زمانى براى كام جويى از لذّتهاى حلال
صلوات خدابرامام کاظم علیه السلام
پیام قرآن و عترت
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
مداحی آنلاین - بین مکه تا مدنیه - بذری.mp3
3.4M
🌸 #میلاد_امام_موسی_کاظم(ع)🌸
💐بین مکه تا مدینه
💐پر شده از نور داور
🎤 #محمدرضا_بذری
👏 #سرود
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🌺❀✿┅┅┄