📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
0⃣2⃣#قسمت_بیستم
💢پس چیزى بگو....
چرا مقابل #من بر سکوى #سکوت ایستاده اى و #نگاهت را به #خیمه_ها
دوخته اى.عباس من ! این دل زینب اگر کوه هم باشد، مثل پنبه در مقابل نگاه تو زده مى شود: و تکون الجبال کالعهن المنفوش.(9)آخر این نگاه تو نگاه نیست . قارعه است . قیامت است : یکون الناس کالفراش المبثوت.(10)
عالم ، شمع نگاه تو را پروانه مى شود.
اما مگر چه مانده است که نگفته اى ؟!
🖤 شیواتر از #چشمهاى تو چیست ⁉️
بلیغ تر از نگاه تو کدام است ؟
تو ماه آسمان 🌫را با نگاه ، راه مى برى . #سخن_گفتن_بانگاه که براى تو مشکل نیست.و اصلا نگاه آن زمان به کار مى آید که از#دست_و_زبان ، کار بر نمى آید.
برو عباس من که من پیش از این تاب نگاه تو را ندارم.وقتى نمى توانم نرفتنت را بخواهم ، #ناگزیرم به رفتن ترغیبت کنم ،
💢تا پیش #خداى عشق 💖روسپید بمانم ؛ خدایى که قرار است فقط خودش برایم بماند.اگر براى وداع هم آمده اى ،
من با تو یکى دردانه خدا! تاب #وداع ندارم.مى بینمت که #مشک_آب💧 را به دست #راست گرفته اى و #شمشیر🗡 را در دست #چپ ، یعنى که #قصدجنگ ندارى.
🖤 با خودت مى #اندیشى ؛
اما دشمن که الفباى #مروت را نمى داند، اگر این دست مشک دار را ببرد؟! و با خودت زمزمه مى کنى ؛ بریده باد این دست ، در مقابل جمال #یوسف من!
و این شعر در ذهنت نقش مى بندد که:
و الله قطعتموا یمینى و عن امام صادق الیقین انى احامى ابدا عن دینى نجل النبى الطاهر الامین(11)✨
💢چه حال خوشى دارى با این ترنمى که براى #حسینت پیدا مى کنى ...
که ناگهان سایه اى از پشت نخلها مى جهد و غفلتا دست #راست تو را قطع مى کند.اما این که تو دارى #غفلت نیست ، عین #حضور است . تو فقط حسین را قرار است ببینى که مى بینى ، دیگران چه جاى دیدن دارند؟!
🖤 تو حتى وقتى در شریعه ، به #آب نگاه مى کنى ، به جاى #خودت ، تمثال #حسین را مى بینى... و چه خرسند و سبکبال از کناره فرات بر مى خیزى...
نه فقط از اینکه آب هم آینه دار حسین توست ، بل از اینکه به #مقام_فناء رسیده اى... و #درخودت هیچ از #خودت نمانده است و تمامى #حسین شده است.
💢پس این که تو دارى #غفلت نیست ، عین حضور است . دلت 💗را پرداخته اى براى همین امروز.#مشک را به دست #چپت مى گیرى و با خودت مى اندیشى ؛ دست چپ را اگر بگیرند، مشک این رسالت من چه خواهد شد؟
و پیش از آنکه به یاد #لب و دندانت بیفتى ، #شمشیر ناجوانمردى ، خیال تو را به واقعیت پیوند مى زند و تو با خودت زمزمه مى کنى.
🖤 یا نفس لا تخشى من #الکفار مع النبى السید المختار و ابشرى برحمۀ الجبار قد قطعوا ببغیهم یسارى فاصلهم یا رب حر النار(12)#مشک را به #دندان مى گیرى و به #نگاه_سکینه فکر مى کنى...عباس جان ! من که این صحنه هاى نیامده را پیش چشم دارم ، #توان_وداع با تو را ندارم.من تماما به لحظه اى فکر مى کنم که تو #هرچیز، حتى آب را مى دهى تا #آبرویت پیش سکینه محفوظ بماند.
💢به لحظه اى که تو در #پرهیز از تلافى نگاه سکینه ، چشمهایت را به حسین مى بخشى.جانم فداى #اشکهاى تو!گریه 😭نکن عباس من !
دشمن نباید چشمهاى تو را اشکبار ببیند.
میان تو و سکینه فراقى نیست .
سکینه از هم اکنون در آغوش رسول االله است . چشم انتظار تو.اول کسى که در آنجا به #پیشواز تو مى آید، سکینه است ، سکینه فقط آنچنان در #ذات_خدا غرق شده است که تمام وجودش را پیش فرستاده است.
تو آنجا بى سکینه نمى مانى ، عموى وفادار!
🖤من؟!
به من نیندیش عباس من !
اندیشه من پاى #رفتنت را #سست نکند.
تا وقتى #خدا هست ، #تحمل همه چیز ممکن است . و همیشه خدا هست .
خدا همینجاست که من ایستاده ام.
برو آرام جانم......
#ادامه_دارد.....
⚜دلم 💕حسابی #تنگ بود. حال خسته ام را با خودم بردم #حرم تا شفا گیرد. پس از #زیارتِ خواهر شاه خراسان و دو رکعت نماز، دل آشفته ام پرکشید سوی #گلزار🌸. سوار تاکسی شدم و آدرس امامزاده علی بن جعفر را به راننده دادم.
🖇آرام آرام #سوی گلزار قدم برداشتم. بطری های #گلاب کنار درب ورودی، نشان از قرار همیشگی خسته دلانی بود که برای خلوت به این گلزار می آیند.
فضای مسقف پیچیده در چپ و راست که متشکل از #مزار شهداست و نورهای سبز🍃 و سرخ، که حاصل تابش نور☀️ خورشید به سقف های رنگ شده شیروانی بود حال #معنوی خاصی را به انسان هدیه می داد.
⚜ناگهان #دلم دستور داد و پایم به سمت راست قدم برداشت.تعدادی #زائر دور تا دور مزار نشسته بودند.در ظاهر فضا پر از سکوت بود اما، این سکوت شاهد حرف های دلشان با #شهیدان زین الدین بود.
🖇شهید #مهدی_زین_الدین فرمانده لشکر علی بن ابی طالب و برادرش #مجید، فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی بن ابی طالب، در کنار هم آرام گرفته بودند.مهدی، فرمانده ای که همیشه خودش اولین نفر بود برای #عملیات. می گفت:
⚜ «اگر فرمانده نیم خیز راه بره،نیروها سینه خیز راه میرن .اگه #بمونه تو #سنگرش که بقیه میرن خونه هاشون»
آرزوی #شهادت داشت. عکس دخترش در جیب لباسش بود اما از ترس #مهر_پدری قرار شد بعد از عملیات آن را ببیند.
🖇به رسم حضرت #ارباب نمازهای اول وقتش حتی در جاده های جنگ هم ترک نشد. نمازهایش به نیت پیروزی در عملیات ها ،نماز شب هایش، حال خوشش و گریه 😢هایش در #مناجات باخدا، هنوز هم از خاطرات زیبای به جا مانده در ذهن و #قلب رزمنده هاست.خوش به حالش که خدا را شناخت و چه زیبا🌸 #خدا او
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
4⃣3⃣#قسمت_سی_وچهارم
💢این #فریاد، دل💗 ابن سعد را مى لرزاند و ناخودآگاه فریاد مى کشد:
دست بردارید از خیمه 🏕ها.و همه پا پس مى کشند از #خیمه ها و به #حسین مى پردازند.حسین دوست دارد به تو بگوید:خواهرم به خیمه برگرد.
اما #حنجره اش دیگر یارى نمى کند.
و تو #دوست دارى کلام نگفته اش را #اطاعت کنى ، اما زانوهایت تو را راه نمى برد.مى دانستى که کربلایى هست ،
مى دانستى که #عاشورایى خواهد آمد.
آمده بودى و مانده بودى براى همین روز.
🖤اما هرگز گمان نمى کردى که #فاجعه تا بدین حد #عظیم و #شکننده باشد.
مى دانستى که حسین به هر حال در آغوش خون خواهد خفت...
و بر محمل #شهادت سفر خواهد کرد...
اما گمان نمى کردى...
که کشتن پسر پیامبر پس از گذشت چند ده سال از #ظهور او این همه داوطلب داشته باشد....شهادت ندیده نبودى .
مادرت #عصمت کبرى و پدرت على مرتضى و برادرت حسن مجتبى همه هنگام سفر رخت #شهادت پوشیدند.
💢چشمت با #زخم و ضربت و خون ناآشنا نبود. این همه را در #پهلو و بازوى مادر، فرق سر پدر و طشت پیش روى برادر دیده بودى اما هرگز تصور نمى کردى که دامنه #قساوت تا این حد، #گسترده باشد.تصور نمى کردى که بتوان پیکرى به آن قداست را آنقدر تیر باران☄ کرد... که #بلاتشبیه شکل #خارپشت به خود بگیرد.مى دانستى که روزى #سخت_تر از روز اباعبداالله نیست .
🖤این را از #پدرت ، #مادرت و از خود #خدا شنیده بودى... اما گمان مى کردى که روز حسین ممکن است از روز فاطمه و روز على ، کمى سخت تر باشد
یا خیلى سخت تر.... اما در مخیله ات هم
نمى گنجید که ممکن است جنایتى به این #عظمت در #عالم اتفاق بیفتد...
و همچنان آسمان و زمین برپا و برجا بماند. به همین دلیل این سؤ ال از دلت مى گذرد که چرا آسمان🌫 بر زمین نمى آید و چرا کوهها🏔 تکه تکه نمى شوند...
💢مبادا که این سؤ ال و #حیرت ، رنگ نفرین و نفرت به خود بگیرد. زینب!
دنیا به آخر نرسیده است . به ابتداى خود هم بازنگشته است . اگر چه #ملائک یک صدا مویه مى کنند:
اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الماء. و خدا به مهدى منتقم اشاره مى کند و مى گوید: انى اعلم ما لا تفعلون. ✨
اما این #رجعت به ابتداى عالم نیست .
🖤این بلندترین #نقطه تاریخ است.
حساسترین مقطع آفرینش است . خط استواى خلقت است . حیات در این مقطع از زمان ، دوباره متولد مى شود و تو نه فقط شاهد این #خلق جدید که قابله آنى . پس صبور باش و لب به شکوه و نفرین باز مکن ! صبور باش و و رى مخراش ! صبور باش و #گیسو و کار خلق پریشان مکن.بگذار #شمر با دست و پاى خونین از قتلگاه بیرون بیاید،
سر برادرت را با افتخار بر سر دست بلند کند...
💢و به دست خولى #بسپارد و زیر لب به او بگوید:_✨یک لحظه #نور چهره او و #جمال صورت او آنچنان مرا به خود #مشغول کرد که داشتم از #کشتنش غافل مى شدم . اما به خود آمدم و کار را تمام کردم . این سر! به امیر بگو کهکار، کار من بوده است....
بگذا ر این ندا در آسمان 🌫بپیچد که :
_✨قتل الامام ابن الامام(17)
🖤اما حرف از فرو #ریختن آسمان نزن!
سجاد را ببین که چگونه مشت بر زمین مى کوبد... و هستى را به آرامش دعوت مى کند. #سجاد را ببین که چگونه بر سرکائنات فریاد مى کشد که_✨این منم حجت خدا بر زمین !و با دستهاى لرزانش تلاش مى کند که ستونهاى آفرینش را استوار نگه دارد.#شکیبایى ات را از دست مده زینب ! که آسمان بر ستون صبر تو استوار ایستاده است .
اینک این ملائکه اند که صف به صف پیش روى تو زانو زده اند...
💢و تو را به صبورى دعوت مى کنند.
این تمامى پیامبران خداوندند که به تسلاى دل مجروح تو آمده اند.
جز اینجا و اکنون ، زمین کى تمام پیامبران را یک جا بر روى خویش دیده است.این صف اولیاست ، تمامى اولیاءاالله و این خود محمد (صلى االله علیه و آله و سلم ) است . #این پیامبر خاتم است که در میانه معرکه ایستاده است ، #محاسنش را در دست گرفته است و اشک مثل باران🌨 بهارى 🌸بر روى گونه هایش فرو مى ریزد.
🖤 یا جداه ! یا رسول االله ! یا محمداه ! این حسین توست که...نگاه کن زینب !
این خداست که به #تسلاى تو آمده است.خدا!... ببین که با فرزند پیامبرت چه مى کنند! ببین که بر سر عزیز تو چه مى آورند؟ ببین که نور #چشم على را...
نه . نه ، شکوه نکن زینب ! با خدا شکوه نکن ! از خدا #گلایه نکن .
فقط سرت را بر روى شانه هاى آرام بخش خدا بگذار و هاى هاى گریه کن.
خودت را #فقط_به_خدا بسپار.
#ادامه_دارد...
➖➖➖➖➖➖➖➖
#حب_الحسين_يجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم
┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣4⃣#قسمت_چهل_وسوم
💢البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص #غریبه_هاست...
نه براى #زینبى که با #بوى_حسین بزرگ شده است... و رایحه جسم و جان حسین را از زوایاى قلب خود بهتر مى شناسد....
تو را نیاز به نشانه و علامت نیست که راه گم کرده، علامت مى طلبد و ناشناس، نشانه مى جوید....
🖤تویى که #حضور حسین را #درمدینه به یارى شامه ات مى فهمیدى،...
تویى که هر بار براى حسین #دلتنگ مى شدى ، آینه قلبت را مى گشودى و جانت را به #تصویرروشن او التیام مى بخشیدى.تویى که خود، #جان حسینى و بهترین نشانه" براى یافتن او،...
اکنون نیاز به نشانه و علامت ندارى...
#باچشم_بسته هم مى توانى #پیکر حسین را در میان #بیش_ازصدکشته ،
بازشناسى....
💢اما آنچه نمى توانى باور کنى این است که.... از آن سرو آراسته ، این شاخه هاى شکسته باقى مانده باشد.از آن تن نازنین، این پیکر بریده بریده، به خون تپیده و #پایمال سم ستوران شده...
از آن قامت وارسته، این تن درهم شکسته، این اعضاى پراکنده و در خون نشسته.... تنها تو نیستى که نمى توانى این صحنه را باور کنى...
🖤#پیامبر نیز که در میانه میدان ایستاده است... و اشک، مثل باران🌨 بهارى 🌸از گونه هایش فرومى چکد،...
نمى تواند بپذیرد که این تن پاره پاره ؛ حسین او باشد.... همان حسینى که او بر سینه اش مى نشانده است...
و سراپایش را غرق بوسه مى کرده است.... این است که تو رو به پیامبر مى کنى و از اعماق #جگر فریاد مى کشى:
💢_یا جداه ! یا رسول االله صلى علیک ملیک السماء(20) این کشته#به_خون_آغشته؛ حسین توست، این پیکر #بریده_بریده حسین توست! و این #اسیران، #دختران تواند.... یا محمد! حسین توست این کشته ناپاك زادگان که #برهنه بر صحرا افتاده است و دستخوش باد صبا شده است... اى واى از آن #غم و اندوه! اى واى از این #مصیبت_جانکاه یا ابا عبداالله!...
🖤#گریه_پیامبر از شیون تو شدت مى گیرد،... آنچنانکه دست بر شانه #على مى گذارد تا ایستاده بماند... و تو مى بینى که در سمت دیگر او #زهراى_مرضیه ایستاده است... و پشت سرش #حمزه_سیدالشهداء و اصحاب ناب رسول االله.داغ دلت از دیدن این عزیزان ، تازه تر مى شود و همچنان زجرآلوده فریاد مى کشى:_✨از این حال و روز، شکایت به پیشگاه #خدا باید برد و به پیشگاه شما اى #على_مرتضى ! اى #فاطمه_زهرا! اى #حمزه سیدالشهداء!
💢داغ دلت از دیدن این عزیزان تازه تر مى شود... و به یاد مى آورى که تا حسین #بود، انگار این همه بودند و با #رفتن حسین، گویى همه رفته اند.... همین امروز، همه رفته اند، فریاد مى کشى:
امروز جدم رسول خدا کشته شد! امروز پدرم على #مرتضى کشته شد!
امروز مادرم فاطمه زهرا کشته شد!
امروز برادرم حسن مجتبى کشته شد!
#اصحاب پیامبر، سعى در آرام کردن تو دارند اما تو بى خویش #ضجه مى زنى:
🖤اى اصحاب محمد! اینان #فرزندان_مصطفایند که به #اسارت مى روند. و این #حسین است که #سرش را از #قفا بریده اند و #عمامه و #ردایش را ربوده اند.اکنون آنقدر بى خویش شده اى... که نه صف فشرده دشمنان را در مقابلت مى بینى... و نه حضور زنان و دختران را در کنارت احساس مى کنى.
در کنار پیکر #حسینت زانو مى زنى و همچنان زبان مى گیرى:
💢پدرم فداى آنکه در یک #دوشنبه_تمام_هستى و #سپاهش غارت و گسسته شد. پدرم فداى آنکه #عمود_خیمه_اش🏕 شکسته شد. پدرم فداى آنکه سفر، #نرفته تا چشم به بازگشتش باشد و #مجروح نگشته تا امید به مداوایش برود. پدرم فداى آنکه #جان من فداى اوست . پدرم فداى آنکه #غمگین درگذشت . پدرم فداى آنکه #تشنه جان سپرد. پدرم فداى آنکه #محاسنش_غرق_خون است . پدرم فداى آنکه #جدش محمد مصطفاست . جدش #فرستاده_خداست .
🖤پدرم فداى آنکه فرزند پیامبر هدایت ، فرزند خدیجه کبراست ، فرزند على #مرتضاست ، یادگار فاطمه زهراست.
صداى ضجه دوست و دشمن ، زمین و آسمان 🌫را بر مى دارد...
زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و #صبورى و تسلى تو را دیده اند،...
با نوحه گرى جانسوزت بهانه اى مى یابند تا سیر گریه کنند...
#ادامه_دارد....
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
6⃣4⃣#قسمت_چهل_وششم
💢هم او در گوشت زمزمه مى کند که؛
✨به جبران این اضطرار، از این پس ، ضمیر مرجع (امن یجیب ) تو باش.هر که از این پس در هر کجاى عالم، لب به(ام من یجیب)باز کند،...
دانسته و ندانسته تو را مى خواند...
و دیده و ندیده تو را منجى خویش مى یابد....
#خدا نمى تواند زینبش را در #اضطرار ببیند.
اینت اجابت زینب!ببین که چگونه برایت رکاب گرفته است.... پا بر زانوى او بگذار...
و با #تکیه بر دست و بازوى او سوار شو، محبوبه خدا!بگذار دشمن گمان کند که تو پا بر فضا گذاشته اى...
و دست به هوا داده اى....
🖤#دشمنى که به جاى خدا، هوى را مى پرستد، #توان_دریافت این صحنه را ندارد....
همچنانکه نمى تواند بفهمد که خود را #اسیر چه کاروانى کرده است...و چه #مقربانى را بر پشت عریان این شتران نشانده است.... همچنانکه نمى تواند بفهمد که چه #حجت_الله_غریبى را به غل و زنجیر کشانده است.... با فشار دشمنان و حرکت کاروان ،... تو در کنار #سجاد قرار مى گیرى...
و #کودکان و #زنان ، گرداگرد شما حلقه مى زنند... و دشمن که از #پس و #پیش و #پهلو، کاروان را #محاصره کرده است ،...
با #طبل و #دهل و #ارعاب و #توهین و #تحقیر و #تازیانه ، شما را پیش مى راند....
💢بچه ها #وحشت_زده، دستهاى کوچکشان را بر پشت و گردن شترها، چفت کرده اند... و در #هراس از سقوط،چشمهایشان
را بسته اند.... اگر چه صف محاصره دشمن ، فشرده است... اما هنوز از لابه لاى آن ، منظره جگر خراش #قتلگاه را مى توان دید... و بوسه
نسیم را بر رگهاى بریده و بدنهاى چاك چاك ، احساس مى توان کرد.... و این همان چیزى است که #نگاه_سجاد را خیره خود ساخته است....
و این همان چیزى است که هول و اضطراب را در دل تو انداخته است.... چرا که به #وضوح مى بینى که آخرین رمقهاى سجاد نیز با #تماشاى این منظره دهشتزا ذوب مى شود....
🖤 و مى بینى که دمى دیگر، خون در رگهاى سجاد از حرکت مى ایستد و قلب از تپش فرو مى ماند.... و مى بینى که دمى دیگر، جان از بدن او مفارقت مى کند و تن بیمار و خسته به زنجیر بر جاى مى ماند.... و مى بینى که دمى دیگر تن تبدار جهان از جان حجت خالى مى شود و آسمان و زمین بى امام مى ماند.... سر پیش مى برى و #وحشتزده اما #آرام و #مهربان مى پرسى :
_✨با خودت چه مى کنى عزیز دلم ! یادگار پدر و برادرم ! بازمانده جدم !؟و او با صدایى که به زحمت از اعماق جراحت شنیده مى شود، مى گوید: _✨چه مى توانم بکنم در این حال که پدرم را، امامم را، آقایم را و برادرانم و عموهایم را و پسر عموهایم را و همه مردان خاندانم را #درخون_نشسته مى بینم
💢، #بى_لباس و #کفن... نه کسى بر آنان رحم مى آورد و نه کسى به خاکشان مى سپارد. انگار که از کفار دیلم و خزرند این عزیزان که بر خاك افتاده اند. کلام نیست این که از دهان بیرون مى آید،... انگار گدازه هاى آتش است که از اعماق قلبش تراوش مى کند... و تو اگر با نگاه و سخن و کلام زینبى ات کارى نکنى ، او همه هستى اش را با این کلمات از سینه بیرون مى ریزد....
پس تو آرام و تسلى بخش ، زمزمه مى کنى :
#ادامه_دارد....
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
🌾میخواستی یک #قهرمان ملی باشی!
طوری که همه ی #ایران به خوبی یادت کنند.نمیدانستی با این غیرت و شجاعت مردانه ات در همان #سیزده_سالگی، نه فقط اینجا روی زمین، که عرش #خدا هم به تو میبالد😍
🌾میبالیم به تویی که هیچ #ادعا نبودی.کاری نداشتی چه کسی میاید چه کسی نمی آید.تو بودی و خودت که با موهای ژولیده میرفتی توی دل #عراقیها ،بهانه میاوردی برایشان که دنبال مادرت میگردی و کی فکرش را میکرد یک بچه ی لاغر و استخوانی و ریز جثه آمده باشد برای #شناسایی!
چه سر نترسی داشتی #بهنام.
چه #مرد بودی تو!
🌾چقدر هوای شهر و دیارم این روزها مردهایی مثل تو را کم دارد.
که توی وصیت نامه سه خطی شان بنویسند نمیدانم چه بگویم فقط آرزوی #شهادت دارم.
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_بهنام_محمدی🌷
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
8⃣4⃣#قسمت_چهل_هشتم
💢... که ناگهان #جبرئیل فرود آمد و گفت: (اى محمد! خداوند تبارك و تعالى از احساس تو آگاه گشت و شادمانى تو را از داشتن چنین برادر و دختر و فرزندانى دریافت و خواست که این #نعمت را بر تو #کمال ببخشد و این #عطیه را گواراى وجودت گرداند... پس#مقرر_ساخت که ایشان و فرزندان ایشان و دوستان و شیعیان ایشان، با تو در #بهشت_جاویدان بمانند و هرگز میان تو و آنان #فاصله نیفتد.
🖤هر چقدر تو #گرامى هستى ، آنان گرامى شوند و هر #نعمت که تو را نصیب مى شود، آنان را نیز بهره باشد آنقدر که تو #خشنود شوى و از #مقام_خشنودى رضایت هم #فراتر روى.#اما_درعوض ، در این دنیا #مصیبت بسیار مى کشند و #سختى فراوان مى بینند، به دست #مردمى که #خود_را #مسلمان ، مى نامند و از #امت_تو مى شمارند، در حالیکه #خدا و #تو از آنها #بیزارید. آنان کمر به ایذاء عزیزان تو مى بندند و هر کدام را #در_نقطه_اى به قتل مى رسانند آنچنانکه #قتلگاه و #قبورشان از هم #فاصله مى گیرد و #پراکنده مى شود. #خداوند #تقدیر را براى آنان چنین رقم زده است و براى تو درباره آنان.
💢پس خداوند متعال را به خاطر تقدیرى چنین سپاس گو به این #قضاى او #راضى باش.)من خداوند را #سپاس گفتم و به این #تقدیرى چنین #رضایت دادم.سپس #جبرئیل گفت : (اى محمد! #برادرت پس از تو #مقهور و #مغلوب_امت خواهد شد و از دست دشمنان 🐲تو #رنجها خواهدکشید و مصیبتها خواهد دید تا آنکه به #قتل خواهد رسید.قاتل او #بدترین و #شقى_ترین موجود روى زمین است همانند کشنده #ناقه_صالح در شهرى که به آن هجرت خواهد کرد یعنى #کوفه و آن شهر، #مرکز شیعیان او و شیعیان فرزندان اوست. و اما این فرزند تو و با دست اشاره کرد
🖤 به #حسین با #جمعى_از_فرزندان و #اهلبیت و برگزیدگان امت تو به شهادت خواهد رسید در کنار #نهرفرات و در سرزمینى که #کربلا خوانده مى شود
#کثرت_اندوه_وبلا که از سوى دشمنان تو و دشمنان فرزندان تو در مى رسد در روزى که غم آن #جاودانه است و حسرت آن ماندگار. #کربلا، #پاکترین و #محترمترین بارگاه روى #زمین است و قطعه اى است از قطعات #بهشت.🌸و آنگاه که فرزند تو و یاورانش به شهادت مى رسند و سپاه #کفر و #ملعنت ، محاصره شان مى کنند،... زمین به لرزه در مى آید و کوههابه اضطراب و تزلزل مى افتد و دریاها خشمگین و متلاطم مى شود و اهل آسمانها، آشفته وپریشان مى شوند و اینهمه از سر خشم به دشمنان توست...
💢یا محمد! و دشمنان فرزندان تو و عظمت حرمتى که از خاندان تو شکسته شده است و شر هولناکى که به فرزندان عترت تو رسیده است.و در آن زمان هیچ موجودى نیست که داوطلب حمایت از فرزندان تو نمى شود و از خدا براى یارى حجت خدا پس از تو، رخصت نمى طلبد.
ناگهان نداى وحى خداوند در آسمانها و زمین و کوهها و دریاها طنین مى افکند که : ''این منم #خداوند فرمانرواى قدرتمند! کسى که هیچ #گریزنده_اى از حیطه #اقتدارش بیرون نیست و هیچ #طغیانگرى او را به عجز نمى آورد.
🖤 و من #قادرترینم در امر یارى و انتقام. #سوگند به #عزت و #جلالم که قاتلان فرزند پیامبرم را و #ستمکاران به عترت رسولم را چنان عذاب کنم که هیچ کس را در عالم چنین عذاب نکرده باشم . آنان که #حرمت و #پیمان پیامبر را شکستند، #عترت او را کشتند و به خاندان او ستم کردن...''تمام آسمان 🌫و زمین با شنیدن این کلام خداوند، ضجه مى زنند...
#ادامه_دارد....
✨﷽✨
#تلنگر
🌹کلام شهید
🚨اگر دو چیز را رعایت بکنی، #خدا شهادت را نصیبت میکند:
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص..😍
این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت راهم نصیبت میکند....🤔
🌷#شهید_حسن_باقری
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
#دوست_شهید🌷 که داشته باشی
نیازی به عشقهای بیخودی نداری❌
میدونی یکی #حواسش بهت هست
یکی که اومده وصلت کنه به #خدا💞
#شهید_شهیدت_میکنه
بذاریه شهید🌷 توزندگیت نقش داشته باشه😍
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شبتون_شهدایی 🌙
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
هر وقت می خواست برای
#جوانان یادگاری بنویسد
می نوشت:
✍من کان لله,کان الله له
هر که با خدا باشد #خدا با اوست
🔸رسم #عاشق نیست
🔹یک دل و دو دلبر داشتن💕
#شهید_محمدابراهیم_همت
#صبحتون_شهدایی🌺
#اللهمعجللولیڪالفرج
#کانال_بصیرت_امام_زمانی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
▪️فرمان#خدا،بالاتر از هر فرمانی بوده و اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسی است و هر کسی عملا با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است.
▪️شهید سید مجتبی نواب صفوی از تبار پیامبر خدا بود که او را به مادرش بخشیدند، مادری که قبل از بدنیا آمدن فرزندش در خواب یک عبای یمنی را از دستان فضه خدمتکار حضرت زهرا(س) گرفته بود و مادر دانست فرزندش بوی #عطر_ناب محمدی دارد.
▪️رشادت ها و از خود گذشتگی های شهید نواب صفوی و یارانش در پیشانی تاریخ حک شده است، همان ها که جانشان را برای اسلام فدا کردند و جام #شهادت را در تمامی لحظات زندگیشان طلب مینمودند.
▪️آن هنگام که سید الشهدا در عالم خواب بازوبندی به دست راست این شهید بست که مزین به این نوشته بود( #فداییان_اسلام) خواست به آنها مژده دهد که در راه اسلام و برای پابرجا نگهداشتن ستونهای اسلام فدا میشوند و شهادت روزی آنها خواهد شد.آنان جزو کسانی بودند که برای#اسلام رگ و پوست و گوشت و خونشان را به ودیعه میگذاشتند.
▪️و چه زیباست مانند مادر بزرگوارشان #ام_ابیها در راه محافظت از اسلام جانشان را فدا کنند و راه و رسم آن را برای ایندگان باقی بگذارند.
▪️به راستی اسلام پا بر جا خواهد ماند تا#طلوع تتمه و باقی مانده ی آل محمدصلی الله علیه وآله ...
✍نویسنده :#فاطمه_اکبری
📅تاریخ تولد: ۱٣۰٣
📅تاریخ شهادت: ٢٧ دی ۱٣٣۴
🥀مزارشهید: وادی الاسلام قم
#اللهمعجللولیڪالفرج
کانال بصیرت امام زمانی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamany_313
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
#دوست_شهید🌷 که داشته باشی
نیازی به عشقهای بیخودی نداری❌
میدونی یکی #حواسش بهت هست
یکی که اومده وصلت کنه به #خدا💞
#شهید_شهیدت_میکنه
بذاریه شهید🌷 توزندگیت نقش داشته باشه😍
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شبتون_شهدایی 🌙
#اللهمعجللولیڪالفرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄
@emam_zamani_123
┄┅┅✿❀♦️❀✿┅┅┄