بصیرت انقلابی
🔰رهبر انقلاب: 🔹وقتی به دروغ می گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است
🔴 رهبر انقلاب: وقتی شما به دروغ می گویید این انتخابات مهندسی شده و یا اینکه انتخابات نیست انتصابات است، مردم دلسرد می شوند. چگونه است که انتخابات وقتی به نفع شما است صحیح و متقن است اما وقتی به نفع شما نیست #انتخابات خراب است.
#انقلاب
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ قابل توجه عزیزان "سنگ پا" که به نام مزخرف سلبریتی مشهور اند..🙂
💢 اینجا اسرائیل است ، وجود دیوار بین زن ها و مردها❗️❗️
جیره خوران اسرائیل
پ.ن :صد دفعه گفتم این رئیسی هارو نریزید تو اسرائیل..
اونجاهم دیوار کشیده ! ! مرسی اَه 😏
❌مواظب باشید تو این انتخابات به لیست حزب دورغ گویان رای ندید.
#انقلاب
#انتخابات
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔹دکتر علیرضا زاکانی در هیات فاطمیون قم:
کشور در آستانه تغییر است و هر کس باید سهم خود برای تغییر را بپذیرد و اگر ما بتوانیم در این مسیر حرکت کنیم با توجه به ایده و فکر و امکانات موجود می توانیم در کشور تحول ایجاد کنیم.
عده ای می خواهند #انقلاب در وسط راه متوقف کنند اما ما بایست با انتخاب مسئولان خدوم، مسیر پیشرفت را با سرعت بیشتری دنبال کنیم.
قم - ۱۶ بهمن ۹۸
#دهه_فجر
#انتخابات
🔷 صفحات رسمی دکتر علیرضا زاکانی در پیام رسان ها:
ایتا | بله | سروش | توییتر | اینستاگرام
🔴📲 @arzakani
آری! زمانی که نه موبایلی بود و نه شبکههای اجتماعی، به این شکل صدای #انقلاب را ثبت و ضبط میکردند و از طریق نوار کاست و چاپ اعلامیه، آنهم به صورت پنهانی روشنگری میکردند
" سعید شکوری "
#دهه_فجر
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️رأیِ ما، سرنوشتِ ماست
🔹رأی به لیبرالیسم یعنی پولدار پولدارتر ؛ فقیر فقیرتر!
👈 نکند که دوباره تحت تاثیر جوّ سیاسی و از روی شکمسیری به لیبرالها رای بدیم، ما بايد روی تکِ تکِ کاندیدا هاي انتخاباتی شهر خود، تحقیق کنیم.
#انتخابات
#انقلاب
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴این هم افاضات ضداندیشه اسلامی یک نماینده مجلس که شما مردم بهش رای دادید 👇
🔻سخنگوی کمیسیون قضایی: مردان فاقد توانایی مالی ازدواج نکنند تا برای دستگاه قضا بحران ایجاد نشود
▫️نوروزی سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:
🔹مردانی که از توانایی مالی لازم برای اداره زندگی برخوردار نیستند، ازدواج نکنند تا برای دستگاه قضایی بحران ایجاد نکنند.
🔹مردانی باید ازدواج کنند که درآمد کافی برای اداره یک زندگی را داشته باشند و خانواده آنها نیز شرایط حمایتشان را داشته باشند.
پ.ن: این سخنان دقیقا مقابل تفکر اسلامی است و ترویج لیبرالیسم است.
عملا داره میگه مشکل خود مردمه و خودشون برن حلش کنند؟؟
در اندیشه اسلامی دولت حاکم مسئول است و باید شرايط رو برای ازدواج جوانان آماده کنه نه اینکه ایجوری عملا گفته بشه بسوزید و بمیرید.
#درست_انتخاب_کنیم
#انقلاب
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_اول
💠 ساعت از یک بامداد میگذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمهشب رؤیایی، خانه کوچکمان از همیشه دیدنیتر بود.
روی میز شیشهای اتاق پذیرایی #هفت_سین سادهای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر #ایرانی نبود دلم میخواست حداقل به اینهمه خوشسلیقگیام توجه کند.
💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکیاش را میدیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس میشد.
میدانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمیاش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکیاش همیشه خلع سلاحم میکرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی #خبر خوندی، بسه!»
💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام #ایران نشدید، شاید ما حریف نظام #سوریه شدیم!»
لحن محکم #عربیاش وقتی در لطافت کلمات #فارسی مینشست، شنیدنیتر میشد که برای چند لحظه نیمرخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد.
💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت #العربیه باز بود و ردیف اخبار #سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این میخوای #انقلاب کنی؟» و نقشهای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«میخوام با دلستر انقلاب کنم!»
نفهمیدم چه میگوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بیمقدمه پرسید :«دلستر میخوری؟» میدانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، #شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمیخوام!»
💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه میرفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه #مبارزه بینتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم میرسید!»
با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشهها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچهبازی فرق داره!»
💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی میدانست چه میگوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچهبازی میکردیم! فکر میکنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال #دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به #نظام ضربه زدیم!»
در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاسها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و #بسیجیها درافتادیم!»
💠 سپس با کف دست روی پیشانیاش کوبید و با حالتی هیجانزده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریهای #عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیالانگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمیدونی وقتی میدیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی میشدم! برا من که عاشق #مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!»
در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!»
💠 تیزی صدایش خماری #عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمیکرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر #آرمانت قید خونوادهات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترکشون کردم!»
مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بیتوجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :«#چادرت هم بهخاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر #اغتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلاب
@basirat_enghelabi110
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹💢 نماینده #مجلس: کجا دشمن به ما گفته است که پراید بنجل ۸ میلیونی را ۱۳۰ میلیون به مردم بفروشیم و کک وجدان هیچ مسئولی نگزد!
"سارا فلاحی" نماینده مردم ایلام در مجلس:
🔸 کجا دشمن خارجی گفته که #بورس را به #قتلگاه سرمایه های مردم بدل کنیم!
🔸 امروز کاسه ای زیر نیم کاسه است که برخی خدمات این #نظام و #انقلاب را در پستوهای بیکفایتی خود به اسارت گرفته اند!
🔸 کجا دشمن خارجی به ما گفته است که شعبان بی مخ هایی را به جان #اقتصاد این مملکت بیاندازیم که هر روز یک #کودتای جدید علیه اقتصاد این مردم انجام دهند.
✌️درود بر همه ی شیرزنان سرزمین مان
#بصیرت_انقلابی
@basirat_enghelabi110
14.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️تا درب بهشت
رفتم و بر گشتم❇️
🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽🔽
🔹 ماجرای عجیب یکی از همرزمان #امام_حسین علیه السلام، که در آخرین لحظات از سپاه امام #حسین ع خارج شدو رفت !
⬅️ کسی هم بود که بعد از پایان کار، خودش را به #شهیدان #کربلا ملحق کرد...
👈 (در #انقلاب ما هم برخی بعد از سالها جهاد و مبارزه، به جبهه دشمن پیوستند ! )
استادحسن رحیم پور ازغدی
#بصیرت_انقلابی🌴
🆔@basirat_enghelabi110
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
♻️ حماقتی به نام؛ حفظ #ظریف‼️
بشنوید از زبان امام ؛
#امام_خمینی «ره»
نگذارید #انقلاب به دست نااهلان بیفتد.
#انقلاب_اسلامی
#دهه_فجر #مبارک
#بصیرت_انقلابی🌴
🆔@basirat_enghelabi110
43.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
محاله که خورشید حق تا ابد
نهان باشه ، آیندمون روشنه...💛
🎞 نماهنگِ "انقلابِانتظار"
🔻«بهمناسبتِ"پیروزیانقلاباسلامی"
و،ولادتامامزمان(عج)🇮🇷»
🔺همکاریبامجموعهفرهنگیِ"تنهامسیر"
🎼 تهیه شده در گروه هنریِ سَربَند
#انقلاب #۲۲بهمن
#بصیرت_انقلابی🌴
🆔@basirat_enghelabi110