👀
پس بیاییم به خدا #اعتماد کنیم
خدارا #باور کنیم👁
قدرتش را باور کنیم💪
حکمتش را #قبول داشته باشیم
حساب وکتاب برای عالمش داشته باشیم✍✍
خودمون هر جور دوست داشتیم #محاسبه نکنیم.
هر جور حق هست و #واقعیت داره محاسبه کنیم...
نه هرجور دل مون میخواد..
اون موقع می بینیم واقعیت ها به وقوع می پیوندد...
نه اینکه آرزوها وهوس ها رو زمین بمونه یا رو هوا برود..
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🆔 @basirat_enghelabi110
☫ ﷽. ☫
✍درد دل
همه ملت ایران از زبان
حمیدرضا قائمپناه، نماینده دانشجویان در حضور رئیس جمهور
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای روحانی
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران و همراهان گرامی
سلام علیکم
به دانشگاه فرهنگیان، نقطه #ثقل_نظام آموزش و پرورش خوش آمدید.
✳ ۶ سال گذشت؛ ۶ سال از عمر دولتی گذشت که #قرار_بود ۱۰۰ روزه مشکلات کشور را #حل کند.
تقویم دستتان هست؟! بیش از ۲۲۰۰ روز گذشت و هنوز ملت ما #منتظر_حل_مشکلات ابتدایی شان هستند.
🔹️ قرار بود آنقدر #رفاه بیاورید که ۴۵ هزار تومان به حساب هم نیاید، نه آنکه امروز خیل مردم #گرفتار_نان_شب باشند. البته خیالتان راحت!
۴۵ هزارتومان برای مردم هیچ شد، #هییییچ!
🔹️ قرار بود #عزت_پاسپورت_ایرانی را برگردانید، نه اینکه پاسپورت ایرانی را به #قهقرا ببرید.
🔹️ قرار بود #شفافیت سرلوحه کارتان و مردم مّحرم تان باشند، نه اینکه با سرکشی از قانون لیست اموال خود و وزرای میلیاردی تان را ارائه #نکنید، مگر چه دارید که از ملت #پنهان میدارید؟
🔹️آقای روحانی!
چه بگوییم از داستان تلخ #برجام_نا_فرجامی که قرار بود یک شبه تمامی تحریمها را بردارد و چرخ زندگی مردم را بچرخاند و آب خوردن مردم را حل کند.
حل شد، اما این امید مردم بود که در ناامیدی #وعده_های_واهی جنابعالی حل شد.
🔹️در #گرانی و #تورم افسارگسیخته دولت #خوش_تدبیر شما حل شد.
🔹️در #ورشکستگی صنعت و اقتصاد و سیاست دولتتان حل شد.
🔹️در #کاهش ارزش #پول_ملی و عدم پذیرش پول ملی حتی درکشورهای جنگ زده حل شد.
🔹️در سه برابر شدن #یک_شبه بنزین حل شد.
🔹️در چند برابر شدن قیمت گوشت و برنج و میوه و سبزیجات حل شد.
🔹️در سه برابر شدن قیمت مسکن و غیر قابل دسترس شدن آن برای مردم، در تدبیر جنابعالی حل شد.
🔹️آقای رییس جمهور!
درخت برجام گل کرد و #میوه داد!
مردم امروز درحال تناول سیب و گلابی برجامتان هستند.
🔹️بس_است دیگر، تاکی میخواهید خود را در برابر غرب وحشی #تحقیر کنید و التماس آنان را داشته باشید، بجای اتکا وانتظار از غرب به #جوانان_برومند ایران اسلامی #تکیه کنید.
#باور کنید، #میتوانیم،
مشکلاتی که پیش روی ماست، قابل حل است.
این مشکلات چیزی نیست در برابر ارادهی پولادین ملت با شرف ایران.
🔹️اما چه کنیم از کلید شما؟
که یا ظاهراً #شکسته است؟ یا اینکه آن را #برعکس چرخانده اید؟
⚘آقای رئیس جمهور!
بدانید که عبرت دوران شدید و تاریخ فراموش نخواهد کرد و آیندگان خواهند دانست، فروش عزت ملت در ژنو و لوزان و کنار رود راین، جز #خفت و #ذلت در برابر دشمن چیزی نداشت.
🔹️ظاهراً #جو_امنیتی دیگر دانشگاهها، شما را مفتخر به حضور در دانشگاه فرهنگیان نمود. دانشگاهی که ۶ سال است به عنوان رییس هیئت امنایش، #نه_حاضر بودید در جلسات آن حاضر شوید و #نه_اسم آن را به زبان بیاورید.
حضورتان را به عنوان ریاست هیئت امنای دانشگاه فرهنگیان #گرامی_میداریم، ولی اگر خداناکرده خواسته اید از فضای نجیبانه و متانت دانشجومعلمان برای خود، ایمنی در برابر مطالبات دانشجویی ایجاد کنید؛ #اشتباه_نمودید.
🔹️امروز در برابر نسل نوی #تحول_خواه نظام تربیت رسمی کشور قرار گرفته اید که برعکس شما به جای التماس بیگانه و اجرای سند برجام صفتِ ۲۰۳۰، راه برون رفت را در اتکای به اندیشه و فکر و همت خود مبتنی بر #سند_تحول_بنیادین میدانند.
امروز در برابر نسل #نوی معلمی هستید که #شرافت_معلمی را در هویت خود مییابند و نه با طرح ننگین خرید خدمات آموزشی، معلم را، چون کالایی قابل فروش ببیند و تربیت را در بازار به ثمن بخس به آموزش بفروشند.
امروز در برابر معلمینی هستید که دستگاه تربیت رسمی را #هزینه_بر_نمیدانند، بلکه آن را سرمایه گذاری برای شکوفایی آینده ایران زمین میدانند.
امروز در دانشگاهی هستید که به دلیل #ظلم_های_متعدد جنابعالی و دولت محترمتان، بجای آنکه انرژی خود را صرف تربیت دانشجومعلمانی در تراز انقلاب بکند، صرف تلاش برای حیات خود و عبور از #خیانت_های_مشاوران آشنایتان برای #حذف این دانشگاه و عبور مشکلات ابتدایی زیرساختی آن میکند.
امروز در برابر نو معلمانی هستید که صدای گویای تمام معلمین ایران هستند که نه از فقر که از #تبعیض_گله_مندیم.
🔹️آقای روحانی بدانید!
ما معلمین
از حقوق اندک گله داریم.
از اختلاس گله داریم
صندوق ذخیره فرهنگیان گله داریم
از عدم اجرای صحیح رتبه بندی گله داریم،
از برون سپاری تربیت معلم گله داریم
از نگاه هزینهای به آموزش و پرورش گله داریم،
از معافیت مالیاتی سلبریتیها و دیگران گله داریم.
از بی صداقتیها گله داریم.
از سیاست زدگی گله داریم.
از کاهش بودجه اندک آموزش و پرورش برای سال بعد گله داریم.
از مدارس نا ایمن و کپری گله داریم.
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110