eitaa logo
بصیرت انقلابی
1.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
﷽ ❀خادم کانال⇦ ❥ @abooheydar110 ❀خادم تبادل⇦ ❥ @yale_jamal ❀خادم تبادل⇦ ❥ @Alivliollah 🍀ڜࢪۅ؏ ڦعأڶيٺ ٩٨/٠١/٣٠🍀
مشاهده در ایتا
دانلود
بصیرت انقلابی
#قصّه‌دلبـری🌸💕 #قسمت106 - یا زینب! چیزی جز زیبایی نمی‌بینم! گفته بود: +اگه جنازه ای بود و من رو دی
🌸💕 فردا صبح، تو شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خونمون، تا مقبره الشهدا تشعیع شد. همون جا کنار شهدا نمازش رو خوندن‌ یاد شب عروسی افتادم، قبل از اینکه از تالار بریم خونه، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک. مداح داشت روضه حضرت علی اصغر{ع} می‌خوند. نمی‌دونستم اونجا چه خبره!! شروع کرد به لالایی خوندن. بعد هم گفت: +همین دفعه آخر که داشت می‌رفت، به من گفت: +من دارم می‌رم و دیگه بر نمی‌گردم! توی مراسمم برای بچه‌م لالایی بخون. محمدحسین نوحه{رسیدی به کربُبَلا خیره شو/به گنبد به گلدسته ها خیره شو/اگه قطره اشکی چکید از چشات/به بارون این قطره ها خیره شو...} رو خیلی می‌خوند و دوست داشت! نمی‌دونم کی به گوش مداح رسونده بود یا خودش انتخاب کرده بود که بخونتش...! یکی از رفقای محمدحسین که جزء مدافعان حرمم بود، اومد که: +اگه می‌خواین بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا. خواهر و مادر محمدحسین هم بودن، موقع سوار شدن به من گفت: +محمدحسین خیلی سفارش شمارو پیش من کرده! اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد، اون یکی هوای زن و بچه‌ش رو داشته باشه..' : نـوش جـونـت رفـیق..!🌱