eitaa logo
کانال بصیرت مهدوی
313 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
8.4هزار ویدیو
240 فایل
سلام علیکم؛ خوش آمدید گروه بصیرت مهدوی 👇 https://eitaa.com/joinchat/2598567954C5afa203a8c
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 💟بارش بی‌امان خمپاره‌ها تا نیمه شب ادامه داشت. ترکش‌های سرخ خواب را از همه گرفته بود. 💢 زیر پل تعدادی از افراد نشسته بودند، «سردار شهید همدانی» از زیر پل بیرون آمد، مات و حیران به روی پل نگاه کرد. نزدیک دهنه پل و کنار تپه «مجاهد» در همان مکانی که خمپاره های صد و بیست مثل باران می‌باریدکسی به نماز ایستاده بود. صدای انفجار خمپاره‌ها لحظه ای قطع نمی‌شد. طنین صدای «محمد بروجردی» در گوشش پیچید: «این امانت ماست …دست شما…امانتدار خوبی باشید.» دوباره نگاه کرد شهبازی در وسط آتش دشمن مثل ابراهیم با آرامش به قنوت ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند. جرات حضور در خلوت شهبازی را نداشت. طاقت نیاورد در حالیکه اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، به زیر پل بازگشت. 😔 💢خلوص نماز شبهای شهبازی در میان اهل جبهه مشهور بود، و شهیدهمدانی با تمام وجودش این خلوص را در ظلمات شب مشاهده کرده بود.😢 🌹شهید محمود شهبازی 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 🌹 💟سلام مرا به بچه‌هایتان، که هستند، و فرزندانی که بعد از من به دنیا خواهند آمد برسانید و از زبان من به آن‌ها بگوئید: که جهاد در راه خدا از زندگی ذلّت بار که هیچ، بلکه از زندگی راحت و خوش ولی فانی دنیا بهتر است. 💢امر ازدواج را سخت نگیرید، ولی متفکرانه و به جا و به وقتش انجام دهید. برای شما و تمام جوانان از خداوند طلب خوشبختی و عاقبت به خیری می‌کنم. 🌹شهید محمود مراد اسکندری 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟حس التماس داشتم گفتم «امین تو می‌دانی من چقدر به تو وابسته‌ام. تو می‌دانی نفسم به نفس تو بند است...» گفت: «آره می‌دانم» گفتم: «پس چرا برای رفتن اصرار می‌کنی؟»😢 صدایش آرام‌تر شده بود، انگار که بخواهد مرا آرام کند. 💢گفت: «زهرا جان من به سه دلیل می‌روم. دلیل اولم خود خانم حضرت زینب (س)‌ است. دوست ندارم یک‌بار دیگر آنجا محاصره شود. ما چطور ادعا کنیم مسلمان و شیعه‌ایم؟ دوم اینکه به خاطر شیعیان آنجا، مگر ما ادعای شیعه‌ بودن نداریم؟ شیعه که حد و مرز نمی‌شناسد. سوم هم اینکه اگر ما نرویم آنها به اینجا می‌آیند. زهرا؛ اگر ما نرویم و آنها به اینجا بیایند چه کسی از مملکت ما دفاع می‌کند؟»😔 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید امین کریمی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟شهید می‌گفت به خاطر این به سوریه می‌رود تا چادر محکم‌تر بر سر همسرش بماند و دست کثیف بیگانه‌ای نتواند آن را از سر زنان بکشد 💢در زمان اعزام آقا سعید، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت مسلم (ع) منصرف می‌کردند اما با اطمینان قلب، آقا سعید را راهی کردم، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد😢 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید سعید مسافر🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 ٠ کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟با اینکه جنگ بود ولی از وضعیت شهر غافل نبود، می گفت: وقتی به مرخصی می‌آییم نباید در خانه بنشینیم. بچه‌های رزمنده را جمع کرده و گروه‌های امر به معروف و نهی از منکر راه انداخته بود. 💢مرخصی که می‌آمد تمام کارهایش را با دو چرخه انجام می‌داد، می‌گفت:«وقتی آقای خرازی به عنوان فرمانده لشکر از ماشین بیت المال استفاده نمی‌کند چطور انتظار دارید من این کاررا بکنم.» منبع : shohada-esf.ir 🌹سردار شهید علی قوچانی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟کمال تبریک و هدیه مناسبت‌های مهم را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کرد. حتی زمانی‌که ماموریت بود، با ارسال پیامک تبریک می‌گفت. او از هر ماموریتی که برمی‌گشت، سوغات می‌آورد. از علاقه من به گل رز اطلاع داشت و همیشه برایم گل می‌خرید. 💢او دوره پیوند گل را گذرانده و راهرو منزل‌مان را به گفته خود، تبدیل به یک بهشت کوچک کرده بود. همیشه می‌گفت، «هرگلی که شما دوست داشته باشی را قلمه می‌زنم تا با دیدن آن جان تازه بگیری و لذت ببری.» کمال تمام تلاش خود را می‌کرد تا خانواده اش در آرامش کامل زندگی کنند. هنوز هم در فصل بهار راهرو منزل ما هم‌چون بهشتی کوچک، زیبا و دلربا می‌شود. 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید کمال شیر خانی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟این اواخر برای کم شدن دلبستگی‌هایمان کمتر در خانه می‌ماند😢 روزهای آخر در محلی که من نماز می‌خواندم به نماز می‌ایستاد☺️ 💢مصطفی همیشه داخل اتاق خودش نماز می‌خواند و من در اتاق پذیرایی نمازم را می‌خواندم. این چند روز آخر قبل رفتن، می‌دیدم منتظر می‌ماند تا من نمازم را تمام کنم و بعد دقیقا مُهر نماز خود را جایی می‌گذاشت که من نماز خوانده بودم و مشغول نماز خواندن می‌شد. دلیل آن را نفهمیدم؛ شاید از خدا می‌خواست که من راضی باشم.😔 این اواخر، برای کم شدن دلبستگی‌هایمان،کمتر در خانه می‌ماند و او را خیلی نمی‌دیدم. شب قبل از رفتنش به سوریه، دیدم لباس‌هایش را شسته و خیلی منظم و اتو کرده داخل ساکش قرار داد. من هم که بی اطلاع بودم از این که چه روزی می‌رود.😔 📎به روایت مادر شهید 🌹شهید سید مصطفی موسوی🌹 جوان ترین شهید مدافع حرم🕊 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟محمد خیلی به ائمه ارادت داشت ولی چهارتن از این بزرگواران همه زندگی محمد بودند؛ حضرت زهرا (س)، امام حسین (ع )، امام رضا (ع) و علی اکبر (ع). 💢امروز که به شهادت محمدم نگاه می‌کنم می‌بینم ارادت او کار خودش را کرد و آنها با محمد معامله کردند. محمد در رکاب امام حسین(ع) در صحرای کرب و بلای سوریه شهید شد، چون حضرت زهرا(س) بی‌نام و نشان و مانند امام رضا(ع) در کشوری غریب و چون علی‌اکبر(ع) در سن 27 سالگی آسمانی شد.😢 💢 او به هر آنچه دوست داشت رسید. روزهای بی‌محمد بر من سخت می‌گذرد، همه دلتنگی‌های همسرانه‌ام را گذاشته‌ام پیش مادرمان حضرت زهرا (س) و زینب(س) تا در قیامت سرمان را بالا بگیریم و بگوییم اللهم تقبل منا هذا القلیل.😔 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید محمد اینانلو🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟من شش فرزند دارم که پسرم سعید متولد 70 و آخرین فرزندم بود از کودکی خیلی بچه آرام، صبور، بامحبت وقانعی بود. بسیار با ایمان بود و نمازش را اول وقت می خواند. همیشه با وضو بود. به من و پدرش بسیار احترام می گذاشت. 💢با این که آخرین فرزندم بود ولی از همه فرزندانم بزرگتر بود. یعنی کارهایی می کرد که از سنش بیشتر بود 💢یک مادر خیلی نگران بچه اش می شود. ولی خدا را شاکرم که شهادت قسمت پسرم شد. من هم مادرم و خیلی دلتنگ پسرم می شوم اما راضی ام که پسرم در راه دفاع از حرم اهل بیت به شهادت رسید. 📎به روایت مادر شهید 🌹شهید سعید مسلمی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟 همسرم خیلی سفارش امیرعلی را می‌کرد و می‌گفت من و تو باید الگوی عملی برای فرزندمان باشیم. باید طوری تربیت شود که لیاقت سربازی امام زمان (عج) نصیبش شود. شاید با شهادت همسرم مأموریتش در این دنیا پایان یافته باشد اما مأموریت من و همسران شهدای مدافع حرم در جبهه فرهنگی تازه شروع شده است. 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید اکبر زوار جنتی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟یک روز صبح بعد از نماز صبح و خواندن زیارت حضرت زهرا علیه السلام وقتی می خواست برود، حسین پسرم گریه می کرد. عبدالله او را برد بیرون و برایش چیزی خرید و آرامش کرد. من گریه ام گرفت و گفتم: «تا کی ما باید این وضع رو داشته باشیم؟» گفت: «تا حالا صبر کردی، باز هم صبر کن، درست می شه.» گفتم: «من می دونم، شما برای شهادت زیاد دعا می کنی، اگه منو دوست داری، دعا کن با هم شهید بشیم، از شما که کم نمی شه.» گفت:«دنیا حالا حالاها با تو کار داره.» گفتم:«بعداز شما سخت می گذرد.» گفت:«دنیا زندان مومن است.»😢 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید عبدالله میثمی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 ٠ کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟مادر شهید فرزانه از احساس حضور فرزند شهيدش می گوید: 💢بعد از شهادت حجت خوابش را می بینم. خیلی از مواقع احساس می کنم هنوز در کنارم است. یک بار از بهشت زهرا به سمت منزل می آمدم که داخل مترو خوابم برده بود، در خواب دیدم که حجت بالا سرم ایستاده و به من می گوید : «مادر بیدار شو باید پیاده شوی» وقتی بیدار شدم دیدم به ایستگاه امام خمینی رسیده ام و باید پیاده شوم. دلم نمی آمد پایم را از قطار بیرون بگذارم.😢 چون حس می کردم فضای قطار بوی حجت را می دهد... تا چند ماه در مشامم عطر و بوی پسرم بود. 😢 🌹شهید جحت الله فرزانه 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊 کانال بصیرت مهدوی ••🇮🇷•• ┄┅┅✵❁•••🌷•••❁✵┅┅┄ @basirat_mahdavi
🌺 💟اثبات بودنتان کار سختی نیست همیشه بوده اید و خواهید بود 👈خدا در قرآنش گفته است : بل احیاء عند ربهم یرزقون .. زنده کنید دل مرده ی ما را ..😢 دست و بالم بسته است ، دستهای بسته شما کجا و دستهای بسته من کجا ؟😭 چشم بر جاده دوخته ام ، میرسید از این راه .. و با دستان بسته تان هم دست دلمان را میگیرید .. بیقرار نوشت : این بغض ها هم جا خوش کرده اند ، خانه کرده اند در گلویم .. آسمان شهر بارانیست ، آسمان کمی آرام بگیر ..😭 🌹شهید محمد صادق معلمی 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟شهید اسدی یکی از شهدای مدافع حرم استان مازندران بود، که در اردیبهشت سال 1395 و در کربلای خانطومان بهمراه 12 نفر دیگر از شیرمردان این خطه دل از دنیا شست و در سوریه آسمانی شد و و پیکر مطهرش به وطن بازنگشت. قسمت هایی از دلنوشته سیداحمد اسدی فرزند شهیدکه در مراسم تشیع برای پدرش خواند 👇👇 برای پدر نوشته بود که پدرم قامت تو تکیه‌گاهی برایم بود. نوشته بود برای پدر که نمی‌دانم دلتنگی‌هایم را با که بگویم و دستانم را به آغوش گرم و لبخند چه کسی غیر از بابا جوادم باز کنم.... تو خیلی زود من و مادرم را تنها گذاشتی.... 😢 بازی‌ها من و تو فوتبال و هنری رزمی و داستان‌های شبانه و داستان حضرت زینب (س) و امام حسین (ع) بود.😢 فرزند شهید اسدی دوباره تلاش دارد از پدر دل ببرد، اینگونه می‌نویسد: تو تعزیه خوان حضرت علی اکبر و علی اصغر شش ماه بود، هیچ کس صدای گرم و زیبای تو را ندارد... 😔 اوج عشق بازی فرزند شهید مدافع حرم در این بند نامه به خوبی مشخص است که تلاش دارد پدر را احساساتی کند، راستی امسال چه کسی به جای تو تعزیه خوانی می‎کند!😔 فرزند شهید مدافع حرم در پایان نامه خودش را سرباز امام زمان (عج) می‎داند و می‌داند که این انقلاب باید به دست صاحب اصلی‌اش امام زمان برسد و برای واگذاری این انقلاب باید رهبر انقلاب اسلامی ایران در سلامت کامل باشند، به همین دلیل نوشت: برای ظهور امام زمان، سلامتی رهبرمان و شادی روح شهدا و باباجوادم صلوات. 🌹شهید سید جواد اسدی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟مهدی خالصانه برای خدا کار می کرد و مزد اخلاص در عملش را به بهترين شکل گرفت. وقتی حرف و حدیث ها در مورد چرایی حضور بچه ها ی مدافع حرم به گوشش رسید، گفت : 💢«حضور ما در جبهه مقاومت لازم و ضروری است. اسلام در هر جا که باشد ما باید حضور داشته باشیم. فرقی نمی کند شاید زمانی نیاز به حضور در عربستان باشد، ما باید برویم. ما پاسدار اسلام هستیم، تکلیفمان را هم سید الشهدا (ع) مشخص کرده است. اسلام در هرجای این دنیا به خطر بیفتد و نیاز به مدافعان و مجاهدان اسلام داشته باشد باید راهی شویم.» 📎به روایت مادر شهید 🌹شهید مهدی لطفی 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟یکی از اساتیدش زنگ زده بود دوکوهه. به مسئول گردان بهداری میگفت: «می­دونی ضریب هوشی محمد بالاست؟ اگر این پسر مثل بقیه دانشجوها سر کلاس حاضر بشه و به جای این که آخر ترم مطالب کلاس­هارو از هم کلاسی­هاش بگیره و بخونه مستقیماً بیاد سر کلاس بشینه و درس­رو از اساتیدش یاد بگیره می­تونه در آینده یکی از نوابغ پزشکی باشه. پس این پسررو بفرستید بیا دانشگاه.» 💢 هر چه فرمانده­اش اصرار می­کرد محمد قبول نمی­کرد تا به دانشگاه برگردد. آخر سر بهش گفت: «طبق فتوای حضرت امام که مقلدش هستی جنگ واجب کفایی است و من هم نیرو به اندازه کافی دارم اما درس خوندن برای تو واجبه.» این را که گفت محمد دیگر حرفی نزد. در عوض برای فرمانده­اش شرط گذاشت که موقع عملیات حتماً خبرش کنند.😢 🌹شهید سید محمد شکری 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟وقتی عکس شهدا را به من نشان می داد، می گفتم : «تو را به خدا اینا رو به من نشان نده، ناراحت می شوم.» ولی دوست داشتم برود و دفاع کند. فقط بحث فراق و دوری از ایشان اذیتم می کرد، چون خیلی به هم وابسته بودیم. 💢دو سال به این در وآن در زد که اجازه بدهند به سوریه برود. بار اول از رفتنش شوکه شدم. 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید عبدالله باقری🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟من و همسنگر زندگی‌ام 10 سال با هم و در کنار هم زندگی شیرینی داشتیم. 10 سالی که خیلی خیلی زود گذشت. من از ایشان فرزند دختری به نام نرگس دارم. تنها یادگار شهیدم که متولد 12اسفند ماه 1388 است. 💢لحظات آخر جدایی بسیار برایم دشوار بود. اولین بار و آخرین بار رفتن اسماعیلم بود و من می‌دانستم این رفتن را دیگر بازگشتی نیست. موقع رفتن برمی‌گشت و پشت سرش را نگاه می‌کرد، با دیدن این حالت بیشتر مضطرب می‌شدم و نگاه‌هایش دلم را می‌لرزاند. دخترمان نرگس هم انگاری متوجه شده بود که دیگر بابایش را نخواهد دید. برای اینکه نرگس ناراحت نشود و غصه نخورد به او می‌گفت: «می‌خواهم بروم سوریه زیارت.» آن لحظه نرگس گریه می‌کرد و چون همسرم نمی‌توانست اشک‌های دخترکش را ببیند می‌گفت می‌روم زیارت و زود برمی‌گردم.😢 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید اسماعیل خانزاده 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟صادقم وصیت کرده بود که بعد شهادتش ودر مراسم تشیع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. 💢می گفت برای تشیع کننده هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلبشان باشم. 💢از من می خواستند در جمع گریه نکنم و زینب وار بایستم. خواست تا ادامه دهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنه ای تاکید اشت صادق همیشه این شعر را می خواند : ‌"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود سّر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود" 💢صادق می گفت: «سختی های اصلی را شما همسران شهدا می کشید.» 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید صادق عدالت اکبری🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟بسیجی‌ها، سپاهی‌ها … این لباسی که بر تن کرده‌اید خلعتی است از جانب فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس لیاقت خود را به اثبات برسانید. 💢نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید که جبهه حرم خداست؛ در این حرم باید از ناپاکی‌ها به دور بود. 💢عزیزانم، امام را همچون خورشیدی در بر بگیرید، به دورش بچرخید، از مدارش خارج نشوید که نابودیتان حتمی است. 📎قسمتی از وصیت نامه 🌹شهید محمد رضا تورجی زاده🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟ساعت 4 عصر بچه ها را از خواب بیدار کردم. به زحمت بلند شدند تا با مجتبی به ترمینال برویم. یاد دوران نامزدی افتادم که همیشه می گفت : «چرا وقتی به ماموریت می روم پشت سرم گریه نمی کنی...» من همیشه به او می گفتم : «آخه از قدیم میگن گریه کردن پشت سر مسافر خوب نیست.» دیگر نمی توانستم طاقت بیاورم، زدم زیر گریه. سرم را روی سینه اش گذاشتم. مجتبی هم که بغض گلویش را گرفته بود هر چه خواست مرا آرام کند نتوانست صدایش می لرزید. نمی توانست درست حرف بزند. مجتبی به من دلداری می داد و گفت : «ببین دوتا مرد برایت گذاشتم.» من با اشک چشمانم گفتم : این ها بچه های من هستند و جای تو را نمی تواند برایم پر کنند. قرارمان تنها رفتن نبود. خودت قول داده بودی.... اما دوباره از هم جدا شدیم😢 🌹شهید مجتبی ذوالفقار نسب 🌹 به روایت همسر شهید 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟آخرین شب اردیبهشت ۱۳۹۲ بود که طه را بغل کردند و آرام به او گفتند: «پسرم زمانی‌که من نبودم، شما مواظب مامان باش». با تعجب گفتم، امیر، من را به دست این بچه چندماهه می‌سپاری؟ پاسخ داد: «روزی طه تنها پناهگاه شما و جانشین من در منزل خواهد بود، شما را به محمد طه و هر دو شما را به خدا می‌سپارم.» 💢اولین روز خردادماه بدون آن‌که من مقصد ماموریت وی را بدانم، عازم سوریه شدند. هر روز دو مرتبه با من تماس می‌گرفتند. صبح شنبه، 11 خرداد ۹۲ بود که برای آخرین بار با یکدیگر صحبت کردیم. بعدازظهر همان روز به شهادت رسیده بودند.😢 💢هرگز نتوانستم به زندگی بدون امیر فکر کنم. در اوج تنهایی به «قرآن» و «صحیفه سجادیه» پناه می‌برم. وقتی از پاداش تحمل بر مصیبت می‌خوانم که در ثواب جهاد و شهادت همسرم شریک هستم، قلبم آرام می‌شود؛ اما شعله‌های دلتنگی تمام وجودم را می‌سوزاند و بدون آن‌که بفهمم خود را در قطعه ۲۶ پیدا می‌کنم.😔 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید امیر کاظم زاده 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟حاج احمد دغدغه دار بود، همیشه در حال جمع کردن خاطرات از خانواده شهدا بود، ( احمد بعد از اینکه از پهلو تیر میخوره ، خودشو یک کیلومتر میکشه عقب ۱۰ روز تو بیمارستان‌ حلب بستری میشه، و کلیه هاشو از دست میده شب آخر میگفت قربون حضرت زهرا برم چی کشیدی ؛ تا لحظه آخر داشت زیارت عاشورا میخوند 🌹حاج احمد اسماعیلی 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟محمد برای عبادت و نماز اهمیت دو چندانی قائل بود، طوری که موقع نماز با هم به مسجد می رفتیم یا اگر فرصتی برای مسجد رفتن نبود دوتایی با هم نماز جماعت به پا می‌کردیم. 💢امام شدن محمد و مأموم شدن من چه لذتی داشت، قنوت تمام نمازهای محمد «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» بود، خالصانه این دعا را می‌خواند و من هم برای اجابتش آمین می‌گفتم.😊 💢دعا برای شهادت آرزو دیرینه محمد بود همیشه و همه جا از من می‌خواست برای شهادتش دعا کنم و من غافل از رابطه خالصانه‌اش با خدا؛ خودم را با این جمله که در دوره ما جنگی وجود ندارد، آرام می‌کردم چراکه هنوز بحث سوریه و دفاع ازحرم مطرح نبود. 💢با شنیده شدن زمزمه جنگ سوریه، مأموریت‌های محمد هم بیشتر از گذشته شد به طوری‌که گاهی این نبودن‌ها ۴۰ روز طول می‌کشید. اما خانه کوچک و صمیمی ما هنوز هم رونق زندگی داشت. 💢احساس می‌کردم «محمد» حس و حال دیگری پیدا کرده است. شب‌ تا سحر، «اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک» ذکر نماز شب و نیاز اشک‌هایش شد. روزه‌‌داری‌های مکرر، تلاوت‌های وقت و بی‌وقت محمد بوی شهادت گرفته بود تا اینکه ۱۶ مهر، روز تجلی آرزوهای «محمد» و آغاز چشم انتظاری‌های من شد.😢 📎به روایت همسر شهید 🌹شهید محمد زهره وند🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊
🌺 💟آخرین پیامکش قبل از اعزام به سوریه این بود:👇 - دلم کمی آرامش می خواهد، کمی استراحت دلم از این پرچم‌های سه رنگ می‌خواهد، سبز؛ سفید؛ قرمز بکشند رویم و بنویسند شهید مدافع حرم! 🌹شهید علی سیفی🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊