حضرت زهرا (س) هم اشتباه کرد! تو اون شرایطی که اسلام یک دین نوپا بود و خطرات بزرگی ماهیت اسلام رو تهدید میکرد، نباید به خلیفه اعتراض میکرد. حضرت انگاری به شرایط اصلا توجه نداشت و مصلحت سنجی نمیکرد! این حرفارو ما اگر زمان حضرت زهرا سلام الله علیه بودیم میزدیم و حضرت رو اینطور متهم میکردیم در صورتی که ما کجا فهم عمیق حضرت زهرا(س) کجا! پست جدید در رابطه با این موضوعه با عنوان مصلحت نبود حضرت زهرا (س) در اون شرایط به خلیفه مسلمین اعتراض کنه. نیت و هدف من از این پست عبرت و درس گرفتن برای زمان خودمونه الانم مشابه همین تکرار شده و میشه. ارزش های اساسی اسلامو دارن از ریشه میزنن و نابود میکنن بعد یک عده غافل ساده لوح میگن : الان وقتش نیست!!! اینا اگر زمان حضرت زهرا (س) میبودن هم ،همینو میگفتن.

مصلحت نبود فاطمه زهرا (سلام الله‌ علیه) در آن شرایط به خلیفه مسلمین #اعتراض کند؟! #علامه_مصباح

بک پست یک دقیقه و سی ثانیه ای از من کم کم ده ساعتی وقت گرفته. صدها خط متن خونده شده چندتا صوت یک ساعتی گوش داده شده بعضی هاش دویا سه بار گوش دادم ساعتها با نرم افزار عقب جلو شده کات خورده بالا و پایین شده تا چکیده ای از اون پیام و محتوایی که نیاز روز جامعه ست ، بدست بیاد. کیفیت صوت پایین بود به هوش مصنوعی دادیم با یک مصیبتی با این اینترنت داااغان ماهیت صدا تغییر کرد ، یک جاهایی انگار علامه نیست، منصرف شدم راه های دیگه رو انتخاب کردم. رسیدیم به موسیقی متن ده ها موسیقی رو امتحان کردم تا اینکه این موسیقی با این محتوا چفت هم شد. حالا نوبت میرسه به جلوه بصری کار کدوم قالب؟ قالب های مختلفی امتحان میشه اما در نهایت به این قالب میرسیم چون نمیخوایم حواس مخاطب به حاشیه و افکت و چه طرح خفنی پرت بشه . پیام اصلی باید به مخاطب منتقل بشه پس قالبی رو انتخاب میکنیم که هم ساده باشه هم شکیل یک تم سنتی طوری هم داشته باشه. حالا میرسیم به انتخاب فونت که خود این انتخاب فونت یکی از معضل هاست . یکان بخ بنظرم مناسب بود و حالا رسیدیم به مابقی جزئیات و در نهایت خروجی .... دو ساعت صبر میکنیم فیلتر وصل بشه دو ساعت صبر میکنم آپلود بشه تو اینستاگرام دو ساعت صبر میکنم تا از اینستاگرام پستم دانلود بشه تا تو کانال ایتا قرار بدم . از اینستا دانلود میکنم چون حجم کار میاد پایین همین کار صدو چهل مگ حجمشِ. این روند تولید یا سرهم کردن فقط یدونه پست بود که با شما در میون گذاشتیم تا بدونید نباید از کنار پست های اینچنینی با بیخیالی رد شد. ما ضعف شدید معرفتی داریم هیئت ها که ول معطلن شده محل بالا و پایین پریدن فضای مجازیمون هم تو این ایام پره از مداحی های آخ بمیرم برات و منو کربلا نمیبری و آی من عاشقتم و از این حرفا... اصل مطلب چیز دیگه ست که متاسفانه همه مون ازش غافلیم.

انقدر مداحی ها سطحی ‌و بی محتوا شده که یدونه با محتوا میبینیم ذوق میکنیم.

اگر پدر بزرگم رئیس خانه مداحان میشد دو سوم مداحا رو از رده خارج میکرد، اصلا تو این قضیه تعارف نداشت. یکبار ایام مسلمیه تو اتاق حرم که مخصوص مجری و مداح حرمه نشسته بودیم یکدفعه ای نظرش به مداحی یک نفر جلب شد، (تو اتاق تلویزیون بود) گفت : این کیه دیگه؟! گفتم : فلانی، مداح فلان منطقه! عین اسفند رو آتش شد من دو هزاریم افتاد که تا نره اون بنده خدا رو با خاک یکسان نکنه بیخیالش نمیشه! شروع کردم حواسشو پرت کردن که بیخیال بشه ، یدفه اون بنده خدا یه سبکی خوند که دیگه حاجی از کنترل خارج شد. پاشد از دفتر زد بیرون یکی از مداحا گفت امید حاجی رو بگیر که الان میره طرف و ضایع میکنه. هرکاری کردم نشد ، رفت پایین پله سکوی مسلمیه این بنده خدا فکر کرد حاجی میخواد تشویقش کنه ،‌گفت : نوکرتم حاج علی آقا. حاجی جلوی همه چنان ضایعش کرد که دلم به حال طرف سوخت و ازش رفتم معذرت خواهی کردم بنده خدا تو شوک بود تا حالا کسی تو پرش اینجوری نزده بود. حاجی گفت این چه سبکیه گفت سبک فلانیه گفت فلانی هم غلط کرده با تو اگر خونده! اونشب بعد مراسم به حاجی گفتم کار درستی نکردی بالاخره جوونه و جویای نام نباید اینطور خوردش میکردی. گفت : اینا دانسته دارن شخصیت اهل بیت رو با این سبکها و حرفا خورد میکنن ، دارن ماهیت مداحی رو تغییر میدن ،من نمیتونم سکوت کنم سر این قضیه با کسی شوخی ندارم.

پدربزرگ ما عجیب حضرت زهرایی بود میگفت مداح باید عاشق باشه عاشق نباشه میوفته تو وادی کاسبی. منو سعی میکرد سوق بده به گریه میگفت مداحی که اهل گریه نباشه خودش نفهمه روضه رو بدرد نمیخوره. باید بسوزی که بقیه رو بسوزونی من اکثر مداحهارو از بچگی میشناسم خیلی ها برای گریوندن مردم خیلی کارها میکنن ، خودم هم یک زمانی دست رو عاطفه میذاشتم با زبانحال اشک ملت و در میووردم . حاجی روضه سازی رو قبول نداشت به بازار گرمی الکی گریه کن ها هم برای گرم کردن مجلسش هیچ احتیاجی نداشت. یادمه یکبار تماس گرفتن دعوتش کنن (یک مراسمی تو مشهد) برای همراه مداح تعداد پرسیدن تا بلیط هواپیما رزو کنن، حاجی گفت من تنها میرم بازار گرم کن ندارم. همه بزرگان این عرصه شاهدن مراسمی نبود که ایشون بخونه و ناله و گریه مردم بلند نشه. میسوخت ، واقعا میسوخت اون چکی که بخودش میزد تو روضه واقعا نمایشی نبود. اخلاص داشت و نون اخلاصشو تو روضه میخورد یکبار یادمه تو مسجد بیمارستان بقیه الله فکر میکنم شب قدر بود چند نفری اونجا خونده بودن اون شب حاجی این بیت رو خوند آنشب علی با زینبش رازی مگو داشت گویی سخن از بوسه ی زیر گلو داشت مجلس رفت رو هوا شعرهایی که انتخاب میکرد درجه یک بود ، از روضه سازی بی نیازش میکرد. امروز طرف روضه باز گودال میخونه حتی زاویه بریدن سر و هم بتصویر میکشه اما مستمع همراهی نمیکنه اما حاجی به ما ثابت کرد اگر کسی اخلاص داشته باشه اهل بیت بهش چنان سوزی میدن که در و دیواروهم میتونه به گریه بندازه. حیف که این نسل دوره شون تموم شد من اصلا به نسل جدید خوشبین نیستم تک و توک استثناهایی مثل مهدی رسولی و حنیف طاهری و میثم مطیعی و ابوذر بیوکافی و... هستن منتها نسبت به کل خیلییی کم اند که امیدواریم و از خدا میخوایم این عزیزان و تکثیر کنه.

هر از گاهی بعضی دوستان توصیه میکنن برگردم به عرصه مداحی ، خودمم گاهی اوقات وسوسه میشم و دلم برای میکروفون تنگ میشه ، منتها بخودم نگاه میکنم میبینم من کجا و مدح اهل بیت کجا! فرق من با بقیه اینه :اونا سالها باید بدوون تا به تجربه برسن ، اما من تجربه روبرومه. بالا تا پایین مداحی رو دیدم . شهرتشو دیدم ، دولا راست شدنا و احتراماشو دیدم ، میدونم چی به چیه. شاید اگر کسی جای من بود ،نهایت استفاده رو از این فرصت میبرد. وقتی دغدغه ت بزرگتر از تمایلاتت باشه این چیزها دیگه به چشم نمیاد من طی این سالها دنبال آدمش بودم تا از صفر بسازیم . وگرنه با موقعیتی که داشتم میتونستم خودمو تا الان معروف کنم. یادش بخیر جلسات هفتگی کیانشهر بعد از مدتی رفتیم محله معراج بعد سیزده آبان بعد محله شیرو خورشید بعدش هم رفتیم امامزاده. دغدغه م این بود تو این جلسات هفتگی خودمونو بسازیم، نگیم چیکار کنیم مردم بیان ، بگیم چکار کنیم توجه اهل بیت به مجلسمون جلب بشه. دغدغه این بود منتها با آدمای اشتباهی بعضی هیئتی ها از کافر ها هم بدترن هی کوتاه میای میای میای میای بلکه اصلاح کنن ،آخر میبینی اصلاح نشدن هیچ خودتو هم زیر سوال میبرن و ازت طلبکار میشن. همیشه گفتم : دنیا چهارتا آدم پاکار دغدغه مند درست و حسابی به من بدهکاره. خیلی هارو دیدم تو این راه این خصوصیاتی که گفتمو توشون ندیدم تک و توک ، از بین همه شون یدونه شون میشه امیرحسین ابراهیمی که هرجا بخوای با سر بیاد یه گوشه کارو بگیره. بعد از امامزاده من واقعا بنا نداشتم برگردم به هیئت داری و مراسم هفتگی منتها برای اینکه پرچم نخوابه میخواستیم تو دولت آباد استارت بزنیم. یادم نمیره اولین بار که علی آخوندی رو دیدم، هم اون به من گفت: هم من بهش گفتم. گفت تا از موتور پیاده شدی من احساس کردم سالهاست میشناسمت من خندیدم بهش گفتم والا منم همین حس و داشتم. اونشب قرار بود من مکان و ببینم فقط دو سه ساعتی گپ زدیم اولین چیزی که علی بهش اشاره کرد این بود که تو دولت آباد فعالیت صادق شیرازی ها خیلی زیاده و ما باید مقابله کنیم. اونشب ته دلم یه عروسی عجیبی بود خوشحال بودم که خدا اونی که میخوامو سر راهم قرار داده. دغدغه داره ، پیگیره ، لب و دهن نیست و برنامه داره و میشه رو خودشو همراهاش حساب کرد. از شانس اون موقع خوردیم به اغتشاشات نشد ، وگرنه میخواستیم حسینیه رو بازسازی کنیم . روزی که خبر فوت علی رو شنیدم مادرم بهم گفت : خدا چه زود ازت گرفت علی رو... حیف اون مرد که انقدر زود پر کشید. با آدمی مثل علی خیلی کارها میشد انجام داد ، افسوس که اجل مهلتش نداد و نشد دغدغه مونو پیاده کنیم. شب جمعه ست همه شونو یاد کنیم با قرائت فاتحه ای

مصلحت نبود فاطمه زهرا (سلام الله‌ علیه) در آن شرایط به خلیفه مسلمین #اعتراض کند؟! #علامه_مصباح