📎 امانت خدا
دلم شور میزد. با اینکه فقط چند ساعتی ندیده بودمش، دلم براش تنگ شده بود. آخه تا حالا سابقه نداشت اینقدر از هم دور بشیم. هم دلشوره داشتم و هم نگران بودم. البته فرشته و خانوادهشو میشناختم. آدمایی نبودن که بدآموزی داشته باشن؛ ولی میترسیدم با ناشیگری، اثر برنامههایی که براش ریخته بودم رو از بین ببرن!
بیطاقتی امان نداد و تلفن زدم. بعد از احوال پرسی از فرشته پرسیدم:
- اذیت نشدید؟
- نه بابا، کلی هم خوش گذشت.
- دلم براش تنگ شده. میشه بیاریدش؟
- وا چرا اینقدر زود؟
- راستش نمیتونم دوریشو تحمل کنم.
- باشه عزیزم؛ تا نیم ساعت دیگه.
زنگ خونه رو که زدن، بیدرنگ چادرمو سر کردم و رفتم دم در. سجاد ذوق زده دوید به طرفم و بغلش کردم.
- الهی قربونت برم! کجا بودی مامانی؟ دلم برات تنگ شده بود!
- طیبه چقده نازک نارنجی هستی تو! فقط ۴ ساعته سجادو بردیما. بابا طرف بچهشو صبح تا شب میذاره مهد؛ میره دنبال کارش...
بهم برخورد!
- من از اون مادرا نیستم فرشته جان. جونم به جون این بچه بستهس!
فرشته که رفت، یه کمی قربون صدقه سجاد رفتم و مشغول کارهام شدم. حالا دیگه سجاد پیشم بود و آرامش داشتم. یه آبگوشت غنوید گذاشتم روی گاز و رفتم تو اتاق. سجاد داشت با اسباب بازیهاش بازی میکرد. رفتم پشت سرش. توپو هل دادم به طرفش و رفتم اون ور. سجاد که متوجه قل خوردن توپ شد، برگشت پشت سرشو نگاه کرد. از اون طرف اومدم روبروش و پرسیدم:
- توپه چی شد مامانی؟
- اومد.
- کجا اومد؟ خودش اومد؟
- مامان زد.
- من که اینجام عزیزم....
اینطوری باهاش حرف میزدم تا متوجهش کنم هیچ چیزی خودش حرکت نمیکنه و حرکت این توپ هم علتی داره تا اینطوری منطق خدا شناسی رو تو ضمیرش بیدار کنم. همیشه سعی میکردم اینجوری براش وقت بذارم.
مشغول کارهام بودم که زنگ زدن. خانم سعادتی اومده بود تا ازم بخواد برای برگزاری همایش فردا، برم کمکشون. با تعارف من اومد داخل و نشست. من بعد از شنیدن توضیحاتش، با یه سینی چای بهلیمو از آشپزخونه اومدم بیرون و گفتم: وقت ندارم و باید یه هفته جلوتر خبرم میکردید تا برنامهمو تنظیم کنم... خندید.
- همچین میگید وقت ندارم؛ انگار تو یه سازمان خیلی مهم مشغولید!
اشاره کردم به سجاد.
- میبینید که؛ باید به این بچه برسم. نه که اصلاً نتونم؛ ولی گفتم که؛ باید یه هفته جلوتر میگفتید.
- بابا یه بچهس. غذاشو بده و به کارش برس؛ بیا.
- عزیزم فقط غذا دادن و این چیزا نیست؛ مهم برنامههاییه که برای تربیتش دارم و با حساب و کتاب پیش میرم.
- جدی میگید؟ راستش خواهر منم بچهش هم سن و سال سجاده. اگه تجربهای دارید، به ما هم بگید.
- خوب هم برای تغذیهش برنامه دارم؛ هم برای تربیتش. خودم براش تو خونه خوراکی درست میکنم تا وابسته به خوراکیهای مضر بیرون نشه.
- چه خوراکیهایی؟
- مثلاً چیزای ترد و تند که میتونه جای چیپس و پفکو بگیره. جوری وقت میذارم و دقت میکنم تا جذابیتش از خوراکیهای بیرون کمتر نشه.
- چه جالب! دستور العملشو میگید درست کنم؟
- گندمو میذارم خیس بخوره؛ بعد میذارم خشک بشه و آسیابش میکنم. شاهدونه رو هم آسیاب میکنم و باهم مخلوطشون میکنم؛ تو روغن کنجد تف میدم. هم برای رشد و نیروی بدنش خوبه و هم برای تقویت استخونش.
- خیلی عالیه. ممنونم خانمی. برای تربیتش چی؟
- برنامههای متنوعی دارم. خودم براش بازیهای آموزنده ابتکار میکنم؛ بعضی وقتا هم سیدی کارتن میگیرم و براش میذارم نگاه کنه.
- خوب کارتنو که تلویزیونم داره.
- برنامههای تلویزیون مناسب نیست. خیلیاش بدآموزی داره. من کارتنایی براش میگیرم که آموزندهس و موسیقی هم نداره.
- فکر نمیکنید یه کم دارید سخت میگیرید؟! مگه موسیقی حلال چه مشکلی داره؟
- سعادتی جان فقط بحث حلال و حرومش نیست. برای تربیتشه. موسیقی بچه رو دمدمی مزاج بار میاره و آینده نمیتونه تو شرایط سخت و حساس، زندگیشو مدیریت کنه!
- وای خیلی عالیه. شما به چه چیزایی دقت دارید! ولی بدون موسیقی که جذابیتی نداره.
- چرا داره. صدای گل و بلبل و چیزای متنوع که تو این کارتنا هست، جذابیتش از موسیقی بیشتره.
خانم سعادتی یکی از کارتنها رو برای خواهرزادهش ازم گرفت و بعد از کلی صحبت و تعریف، خداحافظی کرد و رفت. من موندم و سجاد. هوا داشت تاریک میشد و چیزی به اومدن شوهرم نمونده بود. اتاقو جمع و جور کردم و رفتم سراغ شام. یه مقدار کاهو برای سالاد خرد کردم و خامه و سرکهای که برای درست کردن سس سالاد کنار گذاشته بودم، باهم مخلوط کردم.
کارم که تموم شد، رفتم بالاسر سجاد. خوابش برده بود. بیاختیار پیشونیشو بوسیدم و زمزمه کنان گفتم: خدا حفظت کنه امانت خدا.
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
#اعتقاد_درمانی
#نقش_مادری
۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
هدایت شده از سبک زندگی
تفاوت تربيت و مديريت.mp3
17.52M
تفاوتهای تربیت و مدیریت
ماهیت شگردهای تربیتی در تفاوت آن با مدیریت
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
۲۵ دی ۱۴۰۲
تفاوت تربيت و مديريت.mp3
17.52M
تفاوتهای تربیت و مدیریت
ماهیت شگردهای تربیتی در تفاوت آن با مدیریت
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
آفات روابط موازی برای فرزند.mp3
19.7M
آفات روابط موازی پدر و مادر در فرزندان
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
تفاوت تربیت و مدیریت فرزند.mp3
15.43M
تفاوت تربیت و مدیریت
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
تربیت فرزند در بحران.mp3
34.29M
تربیت فرزند در بحران
حمیدیزاده
#تربیت_فرزند
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳