eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.2هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
26.9هزار ویدیو
669 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 اگر ۳۱۳ مشخص هستند پس چرا من اصرار کنم برای سربازی ؟! 🌹 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم 💠@tariq_almahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خدا میگه اگه شما استغاثه نداشته باشید، دعا نداشته باشید، رهاتون میکنم...! استاد شجاعی 👈 قرار عاشقان بقیة الله الاعظم، سه‌شنبه ها عصر، بلوار پیامبراعظم قم 💠@tariq_almahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیاﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ، امید و توکل به خدا تو را یاری می کند ﭼﺘﺮِ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﺘﺮِ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ...
حضرت عیسی (ع) با مادرش مریم (س) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود، که آن حضرت فراهم می نمود. روزی نزدیک غروب عیسی (ع) مادرش را تنها گذاشت و برای آوردن مقداری از سبزیجات کوهی رفت. هنگام افطار فرا رسید، مریم (س) برخاست تا نماز بخواند. در این حین عزرائیل نزد مریم (س) آمد و بر او سلام کرد. مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو بیمناک شدم؟ عزرائیل گفت: من فرشته ی قبض روح کننده هستم. مریم پرسید: این جا برای چه آمده ای؟ عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام. مریم گفت: چند دقیقه ای مهلت می خواهم تا پسرم نزد من بیاید. عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست. و آن گاه روح مریم (س) را قبض نمود. عیسی (ع) وقتی که نزد مادر آمد، نگاه کرد، دید مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است. صدا زد: ای مادر! برخیز افطار کن. ندایی از بالای سرش شنید که کسی می گوید: مادرت از دنیا رفته است. عیسی (ع) با دلی سوخته به تجهیز جنازه ی مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت، در این هنگام ندایی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) بر تختی که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید، فرمود: ای مادر! از دوری تو سخت اندوهگین هستم. مریم (س) فرمود: پسرم! خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد. عیسی (ع) فرمود: مادرجان! با زبان روزه و گرسنه از دنیا رفتی. مریم (س) فرمود: خداوند گواراترین غذا را که نظیر نداشت به من خورانید. عیسی (ع) فرمود: ای مادر آیا هیچ آرزو داری؟ مریم (س) فرمود: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا برگردم، تا یک روز روزه بگیرم و یک شب را به نماز به سر آورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هرچه می توانی توشه ی راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر.
مادر سلیمان بن داود به فرزندش گفت: اى پسرم! شبانگاهان زیاد نخواب، زیرا خواب زیاد، بنده را روز قیامت فقیر واگذارد