eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.3هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
30.6هزار ویدیو
726 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شهید عجمیان
💠 | بزم شهادت... | همه اطرافیان سید روح الله، از پدر، مادر و برادران و دوستانش می‌دانستند که روح‌الله عاشق شهادت بود. بارها برای رفتن به سوریه و دفاع از حریم اهل بیت(ع) اقدام کرده بود اما قسمت به رفتن نشده بود. همیشه می‌ پرسید که به نظر شما من مثل شهدا زندگی کرده‌ام و لیاقت شهادت را دارم؟ فرمانده‌اش می‌گوید که سید روح‌الله برای اعزام به منطقه مرزی زاهدان و مبارزه با گروهک‌های تروریستی، اشرار و قاچاقچیان دوره آموزشی دیده و در انتظار اعزام بود. (منطقه مرزی زاهدان همانجاییست که رهبر انقلاب آن را به تنگه اُحُد ایران تعبیر کردند) روح‌الله شهادت را در تنگه اُحد و در جنگ با اشرار جست و جو می‌کرد و نمی‌دانست در محله خودش، همانجا که بزرگ شده و شب و روزش را در آن گذرانده بود، اینطور غریبانه، به خاک و خون می‌غلتد! هیچ‌کس نمی‌داند این سیدِخدا چه شهادتی از خدا طلب کرد که جنایتی نماند که در حقش نکرده‌ باشند. شاید روح خدا(روح الله) از درگاه خداوند بزمی ویژه برای شهادت طلب کرده بود... _______ 🔘 کانال شهیـد سید روح‌الله‌ عجمیـان @Seyed_Ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
🏷 سیّـد با همه مهربون بود. هوای اطرافیانش رو داشت. بارها به ساخت خونه های جهادی کمک کرده بود. معتادها رو که میدید، بهشون کمک میکرد. میگفت : ای کاش یک روزی اونقدر پولدار بشم که یک استراحتگاه بزرگ، براشون درست کنم و بهشون غذا بدم. ___________ 🔘 کانال شهیـد سید روح‌الله‌ عجمیـان @Seyed_Ruhollah_ajamian  
هدایت شده از شهید عجمیان
💚 وارد خانه که می‌شد، به رسم احترام پای مادرش را می‌بوسید، حتی نوه های کوچک‌تر خانواده هم یاد گرفته بودند. گاهی هم به مادرش می‌گفت : روزی می‌رسد که تو به من افتخار می‌کنی و سرت را بالا می‌گیری و می‌گویی، شهید روح‌الله پسر منه... همان‌ چیزی شد که می‌خواستی؛ حال مادرت به تو افتخار ‌می‌کند. مادری که تو مایه ی سرافرازی آن در روز محشری... مادری که به خاطر رشادت تو و صبر زینبی‌اش امسال مادر شهید است. 💐 🔘 کانال‌شهید‌سیدروح‌الله‌‌عجمیان @Seyed_Ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
هر وقت حالش خوب نبود،میرفت امامزاده یا سر مزار شهدای گمنام . شاید به همین شهدا برای شهادتش التماس کرده باشه ..... 🕊🌿 ___________ 🔘کانال شهید سید روح الله عجمیان @seyed_ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
‹💔🕊› هروقت‌می‌گفتیم‌کجـابریم‌آرمان؟میگفت‌: بهشت‌زهرامیگفت‌:مامان‌انقدرآرامش‌داره آدم‌آروم‌میشه‌هردفعه‌هم‌باهم‌میرفتیم میرفت‌سرخاک‌شهیدزبرجدی‌مینشست‌ما میرفتیم‌جاهای‌دیگه‌ولی‌آرمان‌بیشتراونجا بودگریه‌میکرددعامیخوندهمش‌میگفت: مامان‌آقاسجادخیلی‌حاجت‌میده! بعدازشهـادتش‌وقـتی‌پرسیدن‌کجـادفنش‌ کنـن‌؛من‌میدونستـم‌اونجـارودوسـت‌داره. گفتم‌قطعه۵۰انگاراونجاروبرای‌آرمان‌ ساختـه‌بودن‌تهشم‌کنارشهیدزبرجدی‌دفـن شد💔! 🕊🌿 ____________ 🔘کانال شهید سید روح الله عجمیان @seyed_ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
شهید عجمیان در حال خدمت در عزاداری امام حسین علیه السلام 🕊🌿 ___ 🔘کانال شهید سید روح الله عجمیان @seyed_ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
شهید سید روح الله عجمیان : کاش خدا بدیام رو نبینه و شهید بشم 🕊🌿 ___________ 🔘کانال شهید سید روح الله عجمیان @seyed_ruhollah_ajamian
هدایت شده از شهید عجمیان
🌱 کم سن و سال بود که تصمیم گرفتم او را به باشگاه بفرستم. برایش وسایل هم خریده بودم که وقتی به باشگاه می‌رود همه چیز داشته باشد. چند هفته گذشت و چندین بار آمد و از من درخواست کرد که برایش دوباره خرید کنم؛ گفت وسیله‌هایش گم شده است. مدتی گذشت و این روند ادامه داشت. یک روز صدایش کردم و گفتم: «روح‌الله! وسیله‌هایت را چه می‌کنی؟!» با همان چشمان محجوب نگاهم کرد و گفت: «بعضی از بچه‌ها اوضاع مالی خوبی ندارند و نمی‌توانند وسیله بخرند. من وسیله‌هایم را به آنها می‌بخشم.» به نقل از خواهر شهید🎤 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
هدایت شده از شهید عجمیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🎥 📚 گریه‌های سرخ اغتشاش‌گرها اتوبان را بسته بودند و با سنگ، شیشه‌ی ماشین‌ها را می‌شکستند. زن‌ها و بچه‌ها ترسیده بودند. سیدروح‌الله و دوستانش سعی می‌کردند اتوبان را باز کنند. لیدر اغتشاش چشمش به لباس بسیجیِ او افتاد. فریاد زد: «بگیریدش این بسیجیه»... روح‌الله سعی کرد از معرکه فاصله بگیرد و به مردم کمک کند. اما گرگ‌ها او را دوره کرده بودند... سیدروح‌الله راه‌های آسمان را خوب بلد بود.حتی صدای شهدا را از سکوت سرد مزارشان می‌شنید. این را بارها در زیارت امامزاده محمد گفته بود. سیدروح‌الله آرام در آغوش پرچم خوابیده بود. مادر کنار تابوت خم شد و صورتش را به صورت پسرش نزدیک کرد و با نفس‌های بریده روضه می‌خواند. _ مادر شنیدم پیراهن تو را هم به تنت پاره کردند... شنیدم شمری گلویت را برید... شنیدم تو تنها بودی و صد نفر به تو حمله کردند! چقدر شبیه اربابت حسین(ع) شدی... من هزار بار شهید شدم تا خبر شهادتت را شنیدم... مادر! من خون گریه کردم تا تو خون دادی و شهید شدی. پدر زیر لب آرام می‌گفت: «در باغ شهادت را نبستند.... تو هم از من جلو زدی بابا!» ✍🏻عاطفه قاسمی ۱۴۰۱/۱۱/۱۸ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه شعرا 🥀 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
هدایت شده از شهید عجمیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ‏دو هفته قبل از شهادتش وسط جمع دوستانه‌ای می‌گفتیم و می‌خندیدیم که سید روح‌الله پرسید: «اگر وسط اغتشاش‌گرها گیر بیفتید چه‌کار می‌کنید؟!» این سوال را تک‌تک از همه پرسید و هرکدام به شوخی و خنده از جواب دادن طفره می‌رفتیم. شاید به‌خاطر این بود که دوست نداشتیم حتی خودمان را در آن شرایط فرض کنیم! سید مصمم گفت جدی می‌پرسم! یکی از بچه‌ها گفت: «سید خودت گیر بیفتی چه‌کار می‌کنی؟!» او با حالتی که انگار خودش را در آن شرایط دیده باشد گفت: «من می‌ایستم و تا آخرین قطره خونم از پرچم و کشورم دفاع می‌کنم.» همرزم شهید🎤 🥀 https://zil.ink/30rooz30shahid
هدایت شده از شهید عجمیان
🌱 یک شب داداش اومد خونه من. معمولا من عادت دارم شب‌ها زود بخوابم. ۱۰ شد خوابیدم. حدود ۱۱ و نیم بیدار شدم دیدم روح‌الله نیست. از بچه‌هایم پرسیدم دایی کجاست؟ گفتند الان می‌آید. من‌ هم نگران شدم؛ به روح‌الله زنگ زدم گفتم: «کجا رفتی؟!» گفت: «آبجی بگیر بخواب الان میام. نگران نباش. امامزاده محمدم؛ پیش شهدام.» نگفت مزار شهدا هستم. گفت پیش شهدام. انگار باهم دورهمی گرفته بودند. نقل از خواهر شهید در گفتگو با سی‌روز سی‌شهید🎤 🥀 https://zil.ink/30rooz30shahid
هدایت شده از شهید عجمیان
🌱 مربی ورزش سید‌روح‌الله🥋 خیلی متواضع و بی‌ادعا بود. با اینکه کمربندش مشکی بود ولی اکثر اوقات در باشگاه، درجه، کمربند و جزء ارشدین باشگاه بودن برایش اهمیتی نداشت؛ تا جایی که در اکثر مواقع در تمرین به آخر صف می‌رفت و تمرین می‌کرد. انگار به بلوغی رسیده بود که دیگر نباید دیده شود. می‌خواست افتادگی را به بقیه آموزش بدهد و من بعد از شهادتش یاد این حدیث از امیرالمومنین امام علی علیه‌السلام می‌افتم که: «خداوند متواضعان را دوست دارد.» تحف العقول صفحه ۱۴۳ 🥀 https://zil.ink/30rooz30shahid