هدایت شده از فرهنگی مدرسه علمیه نرجس(س) سطح ۲
17.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅صلیالله علیک یا #أباعبداللهالحسین...🥀
#شب_جمعه و #هوای_حرم
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#بینالحرمین
┄═❁๑🍃🌸🍃๑❁═┄
✨|| فرهنگی سطح دو ||✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ساعت عاشقی...
✍باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار. غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان.
پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود... ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه...
"فزت و رب الکعبه، رستگار شدم پیروز شدم من رسیدم من بردم..." جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست...
شنیدهام
یکی از مداحان زاهد و عابد تبریز به نام ملاسلطان علی، به زیارت تان مشرف شد...
این پا و آن کرد بگوید یا نگوید... مانده بود بپرسد یا نپرسد...
صدای محکم و گیرایتان بلند شد:
بپرس سلطان علی... بگو آن چه در دل داری...
لب باز کرد و گفت:
آقاجان
من روضه خوانم... دلم پیش این حرف مانده و سرگردان است...:"اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم"شما... واقعا این را فرمودهاید آقاجان؟...
بیدرنگ پاسخش دادید:
بله، درست است سلطان علی...
و او اندوهگین و سربه زیر پرسید:
یابن الحسن ع!
آیا برای مصیبت ارباً اربا شدن عمویتان حضرت علی اکبر(ع) است که خون گریه میکنید؟
چشمان محمدیتان بارانی شد و آهسته فرمودید:
اگر عمویم علی اکبر(ع) هم بود، خودش هم خون گریه میکرد.
رحمت الهی جاری بود و سلطان علی نمیخواست از بارش پرمهرِ کلماتتان محروم شود، باز پرسید:
مولایم...آیا این اشک خونین برای مصیبت علقمه و عمویتان حضرت ابالفضل العباس(ع) است؟
آهی کشیدید، سر مبارکتان را پایین انداختید، دست روی دست کشیدید و با صدای لرزان گفتید:
آه... برای این مصیبت...برای این غم بزرگ...اگر عمویم عباس(ع) هم بود خون گریه میکرد.
دلش نمی آمد باز بپرسد... دلش نمیآمد نپرسد و این راز عجیب را نداند...ماند چه کند... به غم و خجالت و بغض پرسید:
یابن فاطمه س
آیا این بی تابی و حزن برای مصیبت جدتان حضرت سید الشهدا(ع) و گودی قتلگاه است؟
شنیده ام
شانه های مبارکتان لرزید...به گریه افتادید... اشک های زلالتان بر گونه مبارکتان می غلطید و دل سلطان علی میلرزید... دل ملائک زائر قبر حسین لرزید...دل عرش خدا... دل مادرش زهرا...
لب گشودید:
آه...آه...اگر جدم حسین بن علی ع هم بود، خون گریه میکرد.
از سوز دلتان، دلش سوخت و آتش گرفت و خاکستری ماند...شبیه خاکستر پارچه های سوخته یک خیمهی کوچک در دل صحرا...
از میان دود و آتش دل پرسید:
ای آقای من!
پس این کدام مصیبت است که شما برایش اشک که نه... خون گریه میکنید؟
سربرگردانید. طوری که چشم های زیبای غم بار تان دیگر پیدا نبود... مکث کردید... نفس زمین و زمان حبس شده بود
آهسته گفتید:
اسارت عمه جانم زینب(سلام الله علیها) ...
گفتید و دیگر صدایتان نیامد...
سلطان علی چشم که باز کرد...رد دو قطره خونین روی زمین بود و بوی عطری که شبیه تمام گل های محمدی عالم بود و دیگر نبود...
#وفات_حضرت_زینب
مداحی آنلاین - توی روضه شما نشستیم - ابوذر بیوکافی.mp3
4.25M
💔توی روضه ی شما نشستیم
🍃ما همه #مدافع شما هستیم
🎤 #ابوذر_بیوکافی
کلناعباسکیازینب✌️
DoaOmmeDavoud-1389[3].mp3
7.33M
▪️هیچ کس خبر نشد چه ها کشیده ای؟ در مسیر عاشقی چه ها شنیده ای؟ (روضه)
🎙 بانوای: حاج میثم مطیعی
🏴 ویژه وفات #حضرت_زینب (س)
بعضی روزها روزهای وزیدن نسیم رحمت الهی است...
میشود به آنها از غبار غم گرفتهی دود آلودِ دنیای تاریکمان، پناه برد...
پناه بر خنکا و روشنای پاکشان...
بعض روزها لطیفند....
چیزی از جنس لذت پیچیدن ناگهانی یک عطر خوب وسط شلوغی و بروبیای آدم ها...
#امروزرادریابیمبهدعا...دعا...دعا...
#درحقهمدعاکنیم