باید قوی شویم
🔅بسم الله الرحمن الرحیم🔅
🔵هنوز هم خیلیها نمیدانند در #فتح_خرمشهر چه اتفاقی افتاد!
#رهبر_انقلاب:
📍در مورد فتح خرّمشهر، اغلب شما جوانها آن روز نبودید یا اگر هم بودید کودک بودید خیلی، کوچک بودید؛ روز فتح خرّمشهر حادثهی عظیمی بود.🌱
🔸️ شاید هنوز چند ساعت از خبر نگذشته بود که بنده از [ساختمان] ریاست جمهوری می رفتم طرف #بیت_امام که خدمت امام (رضوانالله تعالی علیه) برسم. در این خیابان و سر راه، مردم غوغا کرده بودند؛ مثل یک راهپیمایی، مثل یک تظاهرات [بود]. ماشین ما را که میدیدند، میآمدند جلو #تبریک میگفتند. در همهی کشور یک جشن عمومیِ خودجوش به وجود آمد؛ مسئله اینقدر مسئلهی مهمّی بود.
🔹️ البتّه مردم آن روز غالباً نمیدانستند چه اتّفاقی افتاده است که این فتح به وجود آمده.
⚠️ از آن فداکاریها، از آن ریزهکاریها، از آن تلاشهای عجیب و باورنکردنی، مردم اطّلاع نداشتند؛ امروز هم خیلیها اطّلاع ندارند.
🎯من توصیه میکنم این کتابهایی که دربارهی جزئیّات عملیّات « #الی_بیتالمقدّس» هست که به فتح خرمشهر منتهی شد، همچنین بقیّهی عملیّات -« #فتحالمبین» و دیگر عملیّات- را همه بخوانند؛ بخوانند و ببینند چه اتّفاقی افتاده.
🔮بنده یک وقتی تشبیه کردم #دفاع_مقدّس را به یک تابلوی خیلی بزرگ و باشکوهی که آن بالا نصب کردهاند؛ ما از این پایین آن تابلو را میبینیم و تحسین میکنیم؛ امّا اگر نزدیک برویم، ریزهکاریهایی که در این تابلو بهکار رفته، هنرمندیهایی که بهکار رفته، جزئیّاتی که در این تابلو هست، آن بههمآمیختگی رنگهای مختلف، نقشهای مختلف، قلمهای مختلف را ببینیم، دهبرابر تحسین ما بیشتر خواهد شد.
🔺️ این کتابهایی که نوشتهاند، این جزئیّات را درواقع برای ما که از دور این تابلو را دیدهایم، تشریح میکنند. خب، حادثهی بزرگی بود. (۹۵/۳/۳)
#سالروز_فتح_خرمشهر
#سوم_خرداد
#فتح_نامه_خونین_شهر
↰ باید بدونی... ↳
@bayad_bedunii
پرسید اگر جمهوری اسلامی نباشد چه کار میکنی؟
گفت فردای براندازی نظام کجا میروی؟ گفتم من تا آخرین کوچهای که سردرش اسم شهدا باشد میجنگم! تا آخرین کوچه میایستم، گفتم ترجیح میدهم در جمهوری اسلامی بمیرم تا در غیر آن زندگی کنم! ما را از چه میترسانند؟! از مرگی که عاجزانه طلبش میکنیم؟ یا محروم شدن از زندگیای که به اجبار در آن نفس میکشیم؟ ما نسلی هستیم که نترسیده! ما به تعداد سالهای زندگیمان تابوت شهید دیدهایم! شهید تشییع کردهایم! شاهد بودهایم! تصویر نوجوانی که زیر تانک بعثیها رفت یا جوانی که زیر اتوبوس دراویش ماند را ببین! شاهد است! فاصلهی آن دو بیست سال است، او که نانِ حکومت طاغوت خورده بود آنگونه ایستاد و این که نان جمهوری اسلامی را، به این شکل حماسه آفرید..عکس امیر حاجامینی را دیدهای؟ با آن محاسن به خون خضاب شدهاش و آن سربند سرخ! عکس محمدحسین حدادیان را دیدهای؟ رد گلوله ها را دیدهای؟ ما نسلی هستیم که نترسیده،عقب نکشیده.." ما مرگ را زندگی کردهایم .." به آخرین شهیدِ فتح خرمشهر فکر میکنم، او که لابد بعد از شهادتش، بعد از ریخته شدن خونش روی خیابانهای مقدسِ خونین شهر، حاج احمدکاظمی پشت بیسیم گفت"ما توی شهریم آقا، با هزار و خوردهای اسیرِ بعثی" و خرمشهر را خدا آزاد کرد! با خونِ آن شهیدان! آنها که به ظهرِ برافراشتن پرچم فتحِ روی گنبدِ مسجد جامع نرسیدند.. آنها که حتما شب تا به صبح دعا کرده بودند و ظهر به وصال رسیدند! آزادی خودشان از قفسِ تن و آزادی خرمشهر از دشمن.. من فردای براندازی نخواهم بود! چون شب تا صبحش میجنگم! تا آخرین قطرهی خون.. "من زنده نخواهم ماند" حتی اگر جمهوری اسلامی صبح فردایش جمهوری اسلامی مانده باشد .. شاید من باید بجنگم، شاید " من نباید زنده بمانم " تا صبح فردایش جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی مانده باشد ..
ولی ما هستیم، ایستاده ایم پای کشوری که حتی آب شربش از بی کفایتی مسئولینش گل شده باشد! یا هوایش برای نفس کشیدن آلوده، یا گرانی باشد و جنگ اقتصادی و.....
هوا برت ندارد منافق، دشمن!
تا آن روز" ما توی شهریم آقا" ...
💚💚💚
#سالروز_فتح_خرمشهر گرامی باد🌸🍃🌸😍