#روضه
#زبان_حال
ـ شرمسارم از این حال و روز مولایم! کمترین اقتضای ادب، ایستادن تمام قد پیش پای شماست.
ـ این پیکر به خون نشستهات استاد ایستادگی است. و همۀ مردان عالم را معلم مردانگی!
ـ جانم فدای چشمهایتان! چرا گریه میکنید؟
ـ چه آوردهاند بر سر تنها ذخیره اخوّتم! عباس من! دستهایت کو!؟
ـ به شوق دیدار شما، دست و پا گم کردهام.
ـ سرت!؟ چه به روز سرت آمده عباس؟
ـ سر را چه منزلت، پیش پای عشق شما!؟
ـ بگذار این تیغها و تیرها را از تن و بدنت بیرون بکشم.
ـ اینها نشانهای عشق شماست بر پیکر من. عمری چشم انتظار دریافت این نشانها بودهام.
ـ چشمانت! چه کردهاند با چشمهای تو این بیچشم و روترین خلق عالم!؟
ـ دست اگر میداشتم، این دو چشم را زیر پایتان فرش میکردم.
ـ به جای این دو دست، دو بال در بهشت خواهی یافت. بهشت زیر بالهای تو خواهد بود.
ـ آن دو بال را هم پیش پای شما پهن خواهم کرد. بهشت من چشمهای شماست.💔
#سقایآبوادب