eitaa logo
باید قوی شویم
48 دنبال‌کننده
930 عکس
541 ویدیو
28 فایل
🌾#رهبر_انقلاب:🔅ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند!🔅 #آتش_به_اختیار #فعال_فرهنگی . . 💢ارتباط با ادمین (جهت ارسال نظرات و پیشنهادات، سؤالات و شبهات...): @Abdozahra5
مشاهده در ایتا
دانلود
باید قوی شویم
🔅بسم الله الرحمن الرحیم🔅 #مقتل‌خوانی #شب_اول_محرم #جناب_مسلم‌بن‌عقیل ▪️مسلم بن عقیل به همراه بیعت
🔺🔺🔺 ▪️خلاصه تمام یاران مسلم رفتند و فقط ده نفر از آنان باقی ماندند. √ آن‌ها به همراه مسلم بن عقیل به مسجد رفتند تا نماز مغرب را به‌جا آورند؛ اما در همین هنگام آن ده نفر نیز مسلم را ترک کردند و او را تنها گذاشتند.🍂 • وقتی مسلم خود را بی یار و یاور دید از مسجد خارج شد و تنها در می‌گشت. وی پس از مدتی به منزل زنی به نام رفت... * زن او را سیراب کرد و در منزل خود پناه داد. • در همین لحظه فرزند طوعه از وجود مسلم در منزلشان آگاه شد و بلافاصله ماجرا را به این زیاد خبر داد. ابن زیاد نیز محمد بن اشعث را با عده‌ای از سربازانش به منزل طوعه فرستاد تا مسلم را دستگیر کنند. • هنگامی که سربازان به منزل طوعه نزدیک شدند، مسلم صدای پای اسب‌های آنان را شنید و خیلی سریع زره خود را پوشید و با آنان به مبارزه برخاست و تعدادی از آنان را به هلاکت رساند. ¶در همین لحظه محمد بن اشعث فریاد زد: ای مسلم! تو در امان هستی. • مسلم گفت: چگونه می‌توانم به رهبر فریبکاران اعتماد کنم؟ آن‌گاه به مبارزه خود ادامه داد و اشعاری را از حمران بن مالک خثعمی که آن‌ها را در روز «قرن» سروده بود بر زبان جاری ساخت: «به خدا سوگند! هرگز کشته نخواهم شد؛ مگر آزادانه، به درستی که من مرگ را ترجیح نمی‌دهم. هیچ‌گاه دوست ندارم با خدعه و نیرنگ با من رفتار شود یا آب سرد را با آب تلخ مخلوط کنم. هرکس در روزی ناراحتی را ملاقات می‌کند، پس می‌جنگم و هیچ ترسی از آن ندارم.» ... @bayad_ghavi_shavim
در قرار گذاشته بود به پای امام بسوزد و خاکستر شود و دوباره بسوزد و خاکستر شود و هفتاد بار چنین گردد... خود را وقف حسین علیه السلام کرده بود... این وقف، سابقه دیرینه داشت... از تا پیک کوفیان به امام بود، از مکه تا کوفه جواب نامه امام را به کوفیان رسانده بود، از کوفه تا مکه پیک مسلم به سمت امام بود، از مکه تا کربلا هم‌پای امام آمده بود، و مدافع نماز شده بود... تا آخر نماز پیشاپیش امام سینه سپر کرد... با وجود سیزده چوبه‌ی تیر در بدنش، دیگر نای سخن گفتن نداشت...اما تمام نیرویش را به حنجره‌اش سپرد و عصاره‌ی همه دغدغه‌هایش را به عرض امام رسانید: «أَوَفَیتُ یابن رسول الله» آقاجان وفا کردم؟ * قرا بود هفتاد بار به پایت قربانی شوم؛ نشد...مرا همین‌گونه می‌پذیری مولای من؟ و مولا فرمود: تو پیشاپیش من هستی وقتی که به سوی بهشت حرکت می‌کنیم... ✔️آری باید چون سعید، همواره نگران بود که آیا زندگی‌اش عصای موسی است یا خیزران یزید... 🔅راز مراقبه‌ها و محاسبه‌های روزانه اینجاست... تا مبادا به خوی یزیدیان عادت کنیم و از خیمه‌ی ارباب فاصله بگیریم... √تا همواره پا به رکاب ارباب در تمامی چالش‌هایی که شیاطین می‌افکنند، فعال باقی بمانیم... حضرت پشیمان و خسته را، راهی به نیست... ۹۹ ⚫️ @shab_amaliat ⚫️ @bayad_ghavi_shavim
▪️بسمه تعالی▪️ مالک رفت ... عمار رفت ... اما قرار نیست با رفتن مالک و عمار، تنها بماند *ایرانی، کوفی مسلک نیست؛ غیرت دارد، معرفت دارد. همان ملت است که در برابر سختی‌ها سر خم نمی‌کند، همچنان با استقامت پای ارزش‌ها و آرمان‌ها می‌ایستد. اگر مالک و عمار امامش رفت، صحنه را خالی نمی‌کند، همچنان پای می‌ایستد. همان ملت است که نعمت را می‌شناسد و شکرگزار است، نمی‌گذارد نعمت عظیم ولایت از دستش برود.✨ ●ایرانی کوفی مسلک نیست، هرچند مالک و عمار رفتند اما ایران زایشگاه و . ✔️اگر یک مالک و عمار رفت، چندین هزار بلکه چندین میلیون مالک و عمار، در دامن مادران ایران زمین پرورش یافته و می‌یابند. 🌟مالک و عمار رفتند اما امام تنها نیست... ■دیگر ماجرای و مسجدش تکرار نخواهد شد. • @bayad_ghavi_shavim
بسم رب الحسین پیش از آنکه برایتان روضه‌ای بخوانند، خود را در آن موقعیت قرار دهید، ببینید اگر شما بودید چه می‌کردید؟ یکی از آثار روضه همین است که تو را برای امروز و فردایت آماده خواهد کرد... 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 وقتی از حرکت کرد، شنید که هاتفی می‌گوید: ای مژده باد تو را به بهشت... تعجب کرد...به سوی کاری روانه نشده که بوی بهشت از آن برسد... اما اکنون که سخنان امام علیه السلام را می‌شنید، گویا بهشت بود که او را می‌خواند ولی او فرسنگ‌ها از آن فاصله داشت... او مقصر بود و باید اشتباهش را جبران ‌می‌کرد...نزد عمربن‌سعد آمد: آیا با حسین می‌جنگی؟ جواب شنید آری جنگی سخت که سرها و دست‌ها درآن بر زمین بیفتند! حرّ گفت: چه نیازی است به جنگ؟! چرا پیشنهادهای حسین را نمی‌پذیری؟ عمرگفت: عبیدالله چنین امر کرده و کار دست من نیست! حرّ دانست که گوش عمر حتی به صدای ملکوتی امام حسین علیه السلام هم بدهکار نیست... حال نه توان اصلاح اشتباهش را دارد و نه روی برگشت به سوی کسانی که می‌دانست حق‌اند ولی خیلی به آنها بد کرده است... (شما بودید چه می‌کردید؟) حرّ شخصیتی بود در جهان عرب...اما اکنون وقت حساب و کتاب مادی نبود...مخیر بود بین جهنم و بهشت... خود را شکست...کفش‌ها را درآورد و به گردن آویخت پا برهنه و سر افکنده و اشک ریزان به سوی خیام حسینی حرکت کرد... هنوز مانده بود به خیمه برسد؛ که سیدالشهدا «ارواحنا‌الفداء» به علی‌اکبرش فرمود: علی جان برو به استقبال «عمویت»... در رثای همین یک جمله باید دنیا را غرق اشک و شرم کرد... اگر روزگاری دلت هوای توبه‌‌ی نصوح داشت، برای دلت روضه‌ی حرّ بخوان... ببین بعد از شنیدن این جمله آخر، لذتی در این عالم می‌ماند که بخواهی بخاطرش خیمه‌ی ارباب را رها کنی؟ یعقوب برای یوسف، دو چشم فدا کرد... اما حسین علیه السلام برای ما، فرزندانی نازنین به مسلخ فرستاد، اصحابی چون پاره‌ی ماه به قربانگاه فرستاد...حال آیا باور می‌کنی که صدها برابر بیشتر از محبت یعقوب، «تو» را دوست دارند؟! کدام یک از منافع و لذت‌های فانی و پلشت دنیاست که این عشق نتواند تو را از آن برگیرد و رهایی بخشد؟! حال بشنو صدای هاتف را: ای آزاده...مژده باد تو را به بهشت حســــین....