eitaa logo
محفل بیان معنوی ۱۱۰
206 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
155 فایل
سوره آل عمران:آیه ۱۰۴ 🌹وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ   ارتباط باادمین @yanoor113
مشاهده در ایتا
دانلود
هر سال در چنین روزهایی شاهد محتواهای سخیف و دروغ زیادی بودیم. مثل: 🔺صیغه های ایرانی در عراق 🔺صیغه های عراقی در مشهد 🔺توهین فلان راننده به زائر 🔺توهین فلان زائر به میزبان 🔺نشان دادن عکس از مناطق محروم 🔺تقاضای مناطق محروم از زائران 🔺عکس صورت حساب زائران در عراق 🔺عکس توهین تاجر عراقی به پول ایران و صد ها چرت و پرت دیگه... ⛔️ اما امسال که این وضع پیش اومده و اکثرا نمیتونن برن عراق و کربلا، از سه روز پیش شروع کردند و دارن این کلیپ ها را منتشر میکنند: 🔺دعوت فلان مامور امنیتی مشکوک از زائران برای رفتن به عراق 🔺افشاگری از فلان طرح قلابی دولت برای جبران کسر بودجه از محل منابع زائران اربعین‼️ 🔺کلیپ تعریف عشق حسینی و داستان زائری که دو دستش داد که به کربلا برود. 🔺کلیپ بغض فلان امام جماعت کربلا از غربت امام حسین و کربلا و تحریک مردم که بیایید و امام را تنها نگذارید. و صد ها پیام از این دست... ✔️ جالب تر اینه که امشب یکی از شبکه های معاند داشت از ثواب زیارت امام حسین در اربعین سخن میگفت😐😳 و از اون باحال تر، ادمین هایی هستند که تا پارسال ما را متهم به عرب پرستی میکردند اما امسال اصرار دارند که کرونا دروغ قرن هست و وضع عراق از لحاظ کرونا خیلی هم بد نیست و به قرمز و بحران نرسیده‼️ حتی باید عکس پیاده روی اربعین و جمله لبیک یا حسینِ پروفایل و وضعیت بر و بچه های ادمین بعضی کانال های اصلاح طلب و ملی گرا را به عنوان جوک سال انتخاب کرد! خدا به صورت اورژانسی بهشون شفا عنایت کنه! ما را چی فرض کردند؟! 👈 نمیرین یه وقت از این همه تناقض کیه که ندونه اصلا اربعین و امام حسین و مناطق محروم و کمک و کرونا و ... برای اونا بهانه ای است برای به جان هم انداختن مسلمانان و کشورها! @mohamadrezahadadpour
شاید وحشتناک‌ترین خبری که امسال تا کنون شنیدم این خبر بود! حضرت آقا درباره هیچ مسئله ای به اندازه مسئله کاهش جمعیت، ابراز ناراحتی نکردند. حقیقتا مسئولیم. مخاطب متأهل گرامی! 👈 ضمنا دغدغه رهبر فرزانه انقلاب در خصوص کاهش جمعیت، اصلا ربطی به شیعه و سنی ندارد و لطفا کسی به گونه ای تعبیر نکند که انگار منظور حضرت آقا فقط جمعیت شیعه است. چرا که کلا جمعیت ایران اسلامی در حال کاهش چشمگیر است و این باعث نگرانی همه است. نه فقط شیعیان.
بگیر دختر این هم بابات بالاخره اومد دیدی برگشت؟ نگفتم برمیگرده؟ نگفتم رفته مسافرت پیش حضرت زینب دیدی اومد پاشو پاشو ماشاالله لباس آستین پفی بپوش موهاتم شونه کن تِل هم بزنیا بابا دوست داره یا تل تو موهای دخترش ببینه یا گلِ‌سر پاشو یه زنگ به همه بزن و بگو بابا داره میاد بگو هر کی اذیتم کرده، به بابام میگم این دفعه با هر بار فرق می‌کنه دیگه از پیشم نمیره پیشم میمونه پیشِ خود خود خودم 🔹 پ‌ن: حالا نمیشد اینجوری عکس نگیرین😭😭😭 این عکس، بابایی ترین عکس دختر با بابای ناقلایی هست که کودک درونش...😭😭😭 ولی در کل شهید خوبه دختردار باشه🌷 و دختر خوبه بابای شهید داشته باشه🌷 چی دارم میگم با این عکس ...... دارم هذیون میگم
پیرمرده اسمش شلدون هست ی پیرِ یهودیِ متعصب که پیشنهاد بمباران اتمی ایران را مکرر مطرح می‌کرد. یکی دو روز پیش به درک واصل شد و اما ایران هنوز پابرجاست و جاودان خواهد ماند. این عکس هم مال وقتی هست که داشت به ربع پهلوی ملعون حرام لقمه، جایزه صلح اسراییل را میداد. ربع پهلوی هم گور به گور خواهد شد و خوابِ تزِ اتحاد نوین را با خودش دفن خواهند کرد. 👈 حالا این صحنه را یادتون باشه تا بعداً کتاب را تقدیم کنم. فصل اولش تمام شده امیدوارم درباره فصل دومش زودتر به نتایج خوبی برسیم.
روزی مردی از بازار عطرفروشان می‌گذشت، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، یکی دستش را می‌مالید، یکی کاه گِلِ تر جلو بینی او می‌گرفت، یکی لباس او را در می‌آورد تا حالش بهتر شود. دیگری گلاب بر صورت آن مرد بیهوش می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمانها هیچ سودی نداشت. مردم همچنان جمع بودند. هرکسی چیزی می‌گفت. یکی دهانش را بو می‌کرد تا ببیند آیا او شراب یا بنگ یا حشیش خورده است؟ حال مرد بدتر و بدتر می‌شد و تا ظهر او بیهوش افتاده بود. همه درمانده بودند. تا اینکه خانواده‌اش باخبر شدند، آن مرد برادر دانا و زیرکی داشت او فهمید که چرا برادرش در بازار عطاران بیهوش شده است، با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایه‌های مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است. کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و در آستینش پنهان کرد و با عجله به بازار آمد. مردم را کنار زد، و کنار برادرش نشست و سرش را کنار گوش او آورد بگونه‌ای که می‌خواهد رازی با برادرش بگوید. و با زیرکی طوری که مردم نبینند آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت. زیرا داروی مغز بدبوی او همین بود. چند لحظه گذشت و مرد دباغ بهوش آمد. مردم تعجب کردند وگفتند این مرد جادوگر است. در گوش این مریض افسونی خواند و او را درمان کرد. 👈 حکایت آن مرد شده حکایت این روزهای بعضی ها وقتی ذائقه مردم در بیش از سی سال زمامداری اصلاح طلبان به این عادت کرده باشد که کاندیدایی بیاید و از کنسرت و اختلاط دختر و پسر و وحشت از حزب الهی ها و غش کردن به غرب و ... حرف بزند و رای جمع کند، خب باید هم برای جذب آراء آنان به صندوق رای، سخن از پذیرفتن و تایید صلاحیت کاندیدای اون تیپی مطرح باشد. یعنی بگویند اگر میخواهید رای بیشتری جلب و جذب شود باید مطابق ذائقه این تیپ افراد هم آدم آورد و وعده و وعید داد!! به چه اسم و بهانه ای؟ به بهانه جذب حداکثری! اگر اثبات شود که اکثر مردم ما اینطور جوی می‌خواهند(که نگارنده این سطور، چنین چیزی را توهین به ملت شریف ایران میداند) و به این جور زمامداری علاقه و تمایل دارند، نه تنها نباید زیر بار آن رفت، بلکه باید حداقل سی سال تلاش کرد که ذائقه آنان اصلاح شود. شاید از واجب ترین و اساسی ترین مسائلی که باید در گام دوم انقلاب و حداقل به مدت سی سال آینده کار شود، اصلاح ذائقه مردم از طریق هنرمندانه ترین و کارآمدترین روش های اسلامی و انسانی است. @Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اصلا طبیعت این است که قشنگترش میکند. تقصیر خودش که نیست نه دستی در چهره اش برده و نه خواسته که خودش را بیاراید حیا در حد اعلی نه در در فیس و افاده طبیعتِ این قطعه پارچه این است که چهره دخترک را چنان عیار می‌بخشد که نه فقط بابا و داداش و عمو و دایی دوست دارند قربان صدقه اش بروند، بلکه بقیه هم... زیاد دیدم و شنیدم که مردم وقتی با چنان تکه های ماهی مواجه می‌شوند ناخودآگاه لا حول و لا قوه الا بالله می‌گویند. چادر و حجاب در اطراف وجود آنهاست که چنان می‌آرایدشان که زبان به حمد و ثنا میگشایند به قول یکی دیوانه تر از خودم؛ قشنگ تر شده ای با و دست تو نیست گناه اگـر بنویـسند پـای اسـلام است... الهی چادر را حفظ کن الهی چادری ها را حفظ کن الهی چادری ها با چادرشان پای هم پیر شوند.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
همسر زکریا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتفاقا هر دو در آغاز، نازا و عقیم بودند هنگامى که مادر مریم از لطف پروردگار، صاحب چنین فرزند شایسته‏ اى شد و زکریا اخلاص و سایر ویژگی‌هاى شگفت‏ آور او را دید آرزو کرد که او هم صاحب فرزندى پاک و با تقوا همچون مریم شود فرزندى که چهره‏ اش آیت و عظمت خداوند باشد و با اینکه سالیان درازى از عمر او و همسرش گذشته بود و از نظر معیارهاى طبیعى بسیار بعید به نظر مى‏رسید که صاحب فرزندى شود ولى ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه‏هاى تازه در غیر فصل، در کنار محراب عبادت مریم، قلب او را لبریز از امید ساخت که شاید در فصل پیرى، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود. به همین دلیل هنگامى که مشغول نیایش بود از خداوند تقاضاى فرزند کرد و آن گونه که قرآن در نخستین آیه فوق مى‏گوید: در این هنگام زکریا پروردگار خویش را خواند و گفت: پروردگارا! فرزند پاکیزه‏اى از سوى خودت به من عطا فرما که تو دعا را مى‏شنوى و اجابت مى‏کنى «هُنَالِک دَعَا زَکرِیَّا رَبَّهُقَالَ رَب هَب لى مِن لَّدُنک ذُرِّیَّةً طیِّبَةًإِنَّک سمِیعُ الدُّعَاءِ». در این موقع فرشتگان به هنگامى که او در محراب ایستاده و مشغول نیایش بود وى را صدا زدند که خداوند تو را به یحیى بشارت مى‏دهد، در حالى که کلمه خدا (حضرت مسیح) را تصدیق مى‏کند و آقا و رهبر خواهد بود و از هوى و هوس بر کنار و پیامبرى از صالحان است «فَنَادَتْهُ الْمَلَئکَةُ وَ هُوَ قَائمٌ یُصلى فى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشرُک بِیَحْیى مُصدِّقَا بِکلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سیِّداً وَ حَصوراً وَ نَبِیًّا مِّنَ الصلِحِینَ‏». زکریا از شنیدن این بشارت به وسیله فرشتگان، غرق شادى و سرور شد و در عین حال نتوانست شگفتى خود را از چنین موضوعى پنهان کند، عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که پیرى به من رسیده و همسرم نازاست «قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْکبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ». در اینجا خداوند به او پاسخ داد و فرمود: اینگونه خداوند هر کارى را که بخواهد انجام مى‏دهد «قَالَ کَذَلِک اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ». 👈 مطابق روایات، دعای زکریا در روز اول ماه محرم پذیرفته شد. خدایا به حق اولین روز از عزای امام حسین علیه السلام کسی را آرزو به دل نذار و به همه آرزومندان، فرزندان سالم و صالح عنایت بفرما. خدایا ثوابی از این مجالس را به والدین کم وارث و بی وارث و بدوارث عنایت بفرما.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
چه مردمانی که شهرشان سقوط کرده و از شب تا صبح خوابشان نمی‌بره که فردا قراره چه اتفاقی بیوفته😭 و چه پدرانی که نگران زن و بچه ها و نوامیسشان هستند. اگر در این روز ها زمین و آسمان به هم چسبید تعجب نکنید. آه و ناله های زیادی در سحرها بلند است.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
به این واژگان دقت کنید: تجمع خونخواهی کشته شدگان واکسن به همین راحتی! دیروز اسمش گذاشتن امروز اسمش میذارن و فردا خدا رحم کنه! همون قدر که مطمئنم نفوذ در سیستم بهداشتی کشور وجود داره، بیشتر از اون شاهد نفوذ و ماهی گیری دشمن با ادبیات مخصوصش از کانالهای مجهول الحال اما به اسم طب اسلامی با ظاهری مذهبی هستیم. دیروز به خودشان تذکر دادیم و گوش نکردند امروز به بزرگان و نهادها از خطر اندیشه و تحرکات این جماعت هشدار می‌دهیم و امیدواریم توجه شود. تا فردا مجبور نشویم افسوس بخوریم. ضمنا نزدیک است و تقریبا همه گروهک های ضد انقلاب قراره شیطنت کنند. میترسم مجبور بشیم کف خیابون، کسانی را جمع کنیم که اصلا دوست نداریم و یه روزی دوستشان داشتیم اما حواسشان نبود و به کسانی سواری دادند که اصلا دغدغه آنها واکسن ماکسن نبوده و نیست.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
⛔️ و باز هم ... ⛔️ 🔹 تا آبان ۹۸ درست روایت نشود، هر سال باید تن و بدنمان بلرزد که نکند اتفاقی بیفتد و مردم فریب بخورند و با عده ای تروریست وطنی همراه شوند. نمیشود فقط نشست و فقط از مردم تعریف های گنده کرد و توقع داشته باشیم برای آنها توضیح ندهیم و روایت نکنیم اما آنها علم غیب داشته باشند و روایتی مطابق با واقع و به دور از هیاهوی رسانه های معاند داشته باشند. در تحقیقی که بنده در دو ماه گذشته داشته ام و آرشیو بالغ بر دوازده شبکه معاند و موافق را جستجو کردم، میزان روایت معاندین از آبان ۹۸ حداقل پنجاه برابر رسانه ملی است و این یعنی فاجعه! فاجعه ای که ابتدا در ذهن و اندیشه مردم شکل می‌گیرد و سپس آثار مخرب اجتماعی و کف خیابونی پیدا میکند. 👈 دیر است اما چاره ای نیست. از همین الان باید بسیج روایت صحیح از آبان۹۸ شکل بگیرد. و الا به قول یکی از نویسندگان، همانگونه که تا اسم لیمو ترش می‌آید دهان آدم آب می‌افتد، تا هر سال اسم آبان آمد، باید منتظر یک آشوب و مشکل و حساسیت عمومی از جنس بنزین و امثال آن باشیم. 🔹 حرکتی که دیروز (آبان ۱۴۰۰) در سیستم توزیع بنزین از طریق هک اتفاق افتاد، دقیقا در ایام هفته پدافند غیر عامل و در آستانه هشتم آبان ماه(روز پدافند غیرعامل) اتفاق افتاده و به نوعی عرض اندام چند سویه از طرف دشمن محسوب میشود. خب متاسفانه موفق هم شدند. نباید موفقیت دشمن را نگفت و یا کوچک شمرد. اقرار میکنیم که موفق عمل کردند و توانستند چند ساعت، بمب عملیات روانی زشت و زننده ای هم در پمپ بنزین ها و هم در تابلوی دیجیتالی بعضی خیابان ها و هم در فضای مجازی منفجر کنند. ✔️ از همین اول باید دو مطلب را گفت و ول کن قضیه هم نشد: 🔺 اولا همه صدر و ذیل عملیات از خارج از مرزها نبود و عوامل داخلی آنها خوب هماهنگ عمل کرده بودند. گستردگی این خرابکاری به حدی هست که نتوان نقش پررنگ خیانت عوامل نفوذی در سطوح مختلف را نادیده نگرفت. 🔺 ثانیا مسیرهای متعددی که سبب کنترل و شکست عملیات میشد از قبل مسدود کرده بودند به گونه ای که تا این ساعت، هنوز صد در صدِ مشکل حل نشده و دانشمندان ما همچنان در حال مجاهدت و تلاش برای غلبه بر این مشکل هستند. ابعاد این مشکل اینقدر هست که دیگر منتظر چیز خاصی در آبان امسال نباشیم. اما اخبار موثق، حاکی از ادامه دار بودن دومینوی خرابکاری ها در جنگ های مدرن و شهری دارد. جنگ های مدرنی که بر پاشنه عملیات روانی میچرخد و قصد دارد تعداد بیشتری از مردم و نگاه ها را به سمت خود جلب کند. هر چه ایران و مقاومت، ضرباتش کاری و مخفیانه و اساسی است، اما ضربات دشمن، آشکار و جلوی چشم مردم و همراه با پیوست عملیات روانی انجام می‌شود. لذا پیشنهاد میشود: 🔺 اولا ضربات مهلکی که دشمن دریافت میکند و به مرز خانمان سوزی و دریوزگی می‌افتد بیشتر از رسانه های رسمی و ملی پوشش داده شود. ضارب مهم نیست. مهم، پوشش دادن خفت دشمن است. نترسیم از اینکه اگر پوشش دادیم و ابراز شادمانی کردیم، ممکن است گردن ما بیندازند. چون به هر حال، همه چیز را ابتدا به گردن ما می‌اندازند و فقط اگر خلافش ثابت شد، کمتر درباره اش صحبت میکنند. نه آنکه کلا از گردن ما ساقط کنند. 🔺 ثانیا به طور کلی، مدل جنگ و رویارویی را به طرف مدل های پست مدرن هدایت و مدیریت کنند. سرآغاز پا گذاشتن در این مدل رویارویی، شهادت شهید فخری زاده و مدل شهادتش نبود. اما جلوه مهمی از این مدل نبردهای شهری به نمایش گذاشت. لذا لازم است به فکر عرضه اندام های نسل چهارم و پنجم رویارویی و نبرد باشیم و برای آن هزینه بیشتری کنیم. ما هنوز در مراکز آینده پژوهی، در نبردهای آینده، به طور جدی وارد پروژه های نسل پنجم نشده ایم و مراحل ابتدایی مطالعات را می‌گذراند. باید ضمن تقویت همه جانبه آن مدل رویارویی ها، پیوست های قوی برای عملیات روانی در اذهان عمومی دشمنانمان نوشت و عملیاتی کرد. (نه اینکه حتی در نحوه پوشش مشکل دیروز برای مردم خودمان، بیست و چهار ساعت گذشته اما هنوز روایت درستی از رسانه ملی ارایه نشده و اذهان عمومی مردممان را به دست باد و بوران فضای مجازی سپرده ایم!)
آقا برادر لطفا این روزا بیشتر حواست به خونه باشه. خونه تکونی خیلی خوبه و بهتر اینه که تو هم کمک زن و بچه ات بدی اما از خونه تکونی و کمک مهم تر و بهتر اینه که همسرت بدونه چند روز ، و یا لااقل چند ساعت ، وقف کمک به خانم خونه ات در کارای خونه هستی. بذار این چند ساعت، بشه کفاره همه لحظاتی که نبودیم و نیستیم اما هر شب بدون توجه ، با یه خونه تر و تمیز و خانم و بچه های مهربون مواجه میشیم و از خودمون هم نمیپرسیم چقدر این وضعیت آرامش و جذاب و خودمونی ، زحمت داره و زن داره زحمت زیادی می‌کشه. برادر حتی اگرم کمک نمیکنی لطفا بعد از غذا نگو "حالا ولش کن بعدا جمع میکنی" تو خیابون درحالیکه زنت بچه بغلشه، کیف رو شونشه، دستش به شال و چادرشه، جلو جلو راه نرو واسه خودت. توجمع وقتی پسرت نشسته به دخترت نگو پاشو به مامانت کمک کن. خونه داری و بچه داری و بشور بپز رو "تو که همش بیکاری" ندون! حواست به اینا هم باشه زن ، اسم اینا را میذاره محبت می‌ذاره زن دوستی حتی به همین چیزای ساده میگه عشق به خدا از خودش بپرس اگه نگفت ، هر چی خواستی بگو خلاصه دمِ عیدی ، حواست به این چیزا هم باشه. مرسی اه @mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
آقاسلام علیکم و رحمت الله تصور این که یک روز جلوی شما ایستاده باشم و دست روی سینه بگذارم و به شما سلام کنم، بیشتر از این که مرا به وجد بیاورد، دست و پایم را گم میکنم. چون بلد نیستم آنگونه که باید و شاید، سلام و عرض ادب کنم. اصلا آمدیم و زبانم چرخید و همین طور که چشمم به قرص قمرتان خورد، دست گذاشتم رو سینه و اصلا آمدیم و توانستم سلام و عرض ادب کنم. خب؟ بعدش چه بگویم؟ بگم: «حالتون چطوره؟ خوبین خدا را شکر؟» اینجوری بگم؟ حالا آمدیم و شما هم با مهر و عطوفت و ذره پروری جوابم را دادید، خب بعدش چه؟ چه بگم؟ بگم: «آقا ما شما را خیلی دوست داریم. خیلی عاشقتونیم. خدا حفظتون کنه.» اینجوری بگم؟ باشه. اومدیم و گفتم. اومدیم و شما هم لبخندی زدی و یاد یه چیزها و کارهایی از من افتادی اما به روم نیاوردی و آبرومو نبردی. دم شما گرم. خب؟ بعدش چی؟ بگم: «آقا چه خبر؟ آقا ما شما را نمیبینم خوش میگذره؟» نه. اینجوری که بی ادبیه. یا بگم: «آقا چند تا حاجت داشتم، اگه سفارش ما رو به خدا بفرمایید، خیلی ممنون میشم.» نه. زشته. هیچ کس در طول عمرش به چنین توفیقی دست پیدا نکرده، حالا من و تو معلوم نیست چرا و چطوری یک دقیقه فرصت به ما دادن که با آقاجانمان امام عصر ارواجنا فداه گفتگو کنیم، لب به حاجت و کم و کسر دنیا و این چیزا باز کنیم؟! جالب نیست. چی بگم؟ اومدیم آقا سکوت کردند و جلوی من ایستادن و منتظرن که یه چیزی بگم! شروع کنم شعار دادن و وعده و وعید به آقا دادن؟! بگم: «آقا غصه نخوریا. ما هستیم. ما شیعه های شما نه از حمایت از کشورمون دست میکشیم و نه از حمایت از رهبری و انقلابمون. و قول میدیم به محض ظهور شما تا جان در بدن داریم، کمک کنیم.» اینا که کلیشه است. خودشون خبر از دل ما دارند. پس اینم ارزش نداره که وقت مبارک و گران قیمت امام زمان را برای این حرفها بگیریم. چی بگم؟ توش موندم. بگم: «آقا کی ظهور میکنی پس؟ ما خیلی منتظریم.» اومدیم و صلاح نباشه ما بدونیم. اومدیم و حضرت به دلایل زیادی، نخوان به ما بگن. این چه سوالیه آخه؟ ما وظیمونه که منتظر باشیم و آمادگی کسب کنیم. همین. دیگه سوال پرسیدن نداره. پس اینم هیچی. نگم بهتره. دیگه چی میتونم بگم؟ آهان. مثلا بگم: «آقا ما درخدمتیما. کاری ... مسئله ای ... تکلیفی ... چیزی اگه دارین، بفرمایید تا یه قدمی برداریم و در رکابتون باشیم.» خب اینم که میفرمایند که شما تکلیفت مشخصه و بیشتر از اون وظیفه ای نداری. به کارای خودت برس، نمیخواد دنبال کارای من باشی. البته اینجوری نمیگنا. همین که لبخندی میزنن و سرشون پایین میندازن، آدم میفهمه چه خبره و چی تو ذهن آقا گذشته. یا بگیم ...؟ نمیدونم. واقعا نمیدونم تو اون لحظه چی باید بگیم؟ وقتی نوجوان و بچه تر از این بودم، فکر میکردم ما باید دنبال امام زمان بگردیم تا ازشون دعوت کنیم و قول همکاری بدیم و آقا تشریف بیارن. اما ده بیست ساله فهمیدم که نخیر! اصلا لازم نیست دنبالشون بگردیم و بریم دنبالشون و دعوتشون کنیم. ما چه کاره ایم؟ خدا به وقتش این کارو میکنه. حتی اگه لازم باشه، خود حضرت، کسی میفرسته دنبالمون و این ما هستیم که باید پیدا بشیم. نه امام عصر ارواحنا فداه. ولی ... دلم از این میسوزه که از اون سالها تا الان، تقریبا همه موهام سفید شده و اگه یه کمی دیگه بگذره، دوره میانسالی عمرم تمام میشه و رسما پیر میشم و ساعت شنی عمرم رو به اتمام هست و هنوز دستم به دامن پر مهرش نرسیده. اگه خودشون یادمون نداده بودند، آدم واقعا نمیدونست چی بگه؟ خوب شد یاد گرفتیم که بگیم: اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی، شاهِراً سَیْفِی، مُجَرِّداً قَناتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحاضِرِ وَالْبادِی. ینی خدایا! اگه بین من و محبوبم، مرگ فاصله انداخت، همین طور که مرگ را برای همه بندگان مقرر کردی، وقتی آمد، منو از قبر دربیار. در حالی که کفنم دورم باشه. شمشیرم هم کشیده باشم و نیزه ام تو دستم باشه. و هر جا امر کرد، شهر یا روستا، دور یا نزدیک، درخدمتش باشم و کار کنم و بهش جواب مثبت و لبیک بدم. اما ... دعای عهد و آل یاسین و ندبه، فقط روایت دلتنگی ماست... و الا از دلتنگی ما کم نمیشه ... اینا را میخونیم، تا غرق اوهام نشیم و مسیر یادمون نره و رابطه ما و شما قطع نشه. بلکه اصلاح بشه. و الا ما حتی بلد نیستیم وقتی شما را دیدیم، چطوری سلام کنیم و چطوری قربون شما بشیم؟ آقا خدا حفظتون کنه. خدا از بزرگی کمتون نکنه. الهی سایه شما همیشه بالای سر رهبرمون و ملت و عزیزامون باشه. فدای شما و فدای هر کسی که شما را دوست داره. کلا خیلی و پیوسته، دلتنگ شماییم. دلتنگم و کاری ز دستم برنمی آید... یاعلی خادم خادمان شما؛ محمدرضا ✍ کانال @mohamadrezahadadpour