🔴 #اثر_فوقالعاده_فرو_بردن_خشم
💠 همسرانی که بتوانند در مشاجرات #خشم خود را فرو ببرند و عصبانیت خود را در تصمیمشان دخیل نکنند بشدت #محبوب و #عزیز میشوند.
💠 فرو بردن خشم، بالاترین و #اوج تاثیرگذاری را بر طرف مقابل دارد.
💠 تغییر حالت بدن، ترک مکان، #وضو گرفتن، آب #سرد نوشیدن، به عاقبت کار اندیشیدن و #خدا و ائمه (ع) را ناظر دانستن از فرمولهای موفقیت در اینکار است.
🍃❤️ @SabkeZendegi6
یاد سردار شهید #حسین_همدانی بخیر؛
🌴حسین از سه سالگی یتیم شد و بخاطر همین از کودکی #نان_آور خانواده بود.با اینکه ۵ سال بیشتر نداشت شاگرد عطاری شد روزی یک ریال مزد می گرفت و هر روز عصر می آورد و مادرش میداد.
برایش کار عار نبود.بعد از شاگرد عطاری شاگرد اوستای کفاش شد و پینه دوزی کرد.مدتی هم شاگرد باطری سازی شد.در این مدت حتی یک نفر از او گلایه و شکایت نکرد.
بعد از آن شاگردی دایی خود که راننده کامیون بود را قبول کرد.
حسین با مادر و خواهرهایش در خانه ای بزرگ کنار دایی و خانواده او زندگی میکرد.
او یکجا بند نمیشد عرق میریخت و کار میکرد .
مادرش میگفت #تربت سیدالشهدا رو که پدر و مادرم از کربلا آورده بودن به دهان حسین گذاشتم بی #وضو شیرش ندادم و گوشش را با #روضه امام حسین(ع) عادت دادم.
#نذر کردم که حسین نوکر اهل بیت علیهم السلام باشه.بچه ام از وقتی که پاش به هیئت امام حسین باز شد کفش از پا کند و پابرهنه شد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
#ایام_محرم روزهای تاسوعا و عاشورا هرجا بود باید به همدان میرفت و پیراهن سیاه هیئت ثارالله سپاه همدان را می پوشید و #عزاداری میکرد.
سردار عزیز جعفری خانه ای دو طبقه در خیابان ایران گرفته بود و از حسین که معاونش بود خواست که طبقه دوم آنجا سکونت کند.خیابان ایران یک امتیاز فوق العاده داشت و آن جلسه هفتگی اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی بود.وقتی از پای منبر حاج آقا برمیگشت انگار از وسط بهشت خدا آمده بود پر از #انرژی و #نشاط بود.
شادی روحش #صلوات
@shabhayeshahid
یک سالی📆 از زندگی #مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش👥 دعوت کرد، برویم خانه شان گفته بود ( یک #مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان💍 ) همراه عباس و دختر #چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم😱 آن جا جای ما نیست. خانم ها و آقایان #مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند 😞از سر #اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم، ولی نتوانستیم آن وضعیت را تحمل کنیم 🚫.#خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه افتادیم سمت خانه عباس ناراحت بود😔 . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد #قدم هایش را بلند بر می داشت که زود تر برسد به خانه 🏡که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر #گریه مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن مهمانی رفته⚠️ کمی که آرام شد، #وضو گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به نماز تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم #قرآن می خواند و اشک 😭می ریخت...آن #شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود❌ که شاید #خدا راضی نباشد...ولی عباس همیشه یک قهرمان بود؛💞 حتی در مبارزه با نفس #اماره اش...
راوی: همسربزرگوارشهید
📎معاون عملیات نیروی هوایی ارتش
#خلبانشهید_عباس_بابایی
#سالروز_شهادت🕊
🕊👉 @shmodafeharam
💠 #خاطره
✍یکی ازشاگردان آیةالله مجتهدی تعریف میکردند:
یک روز با اصرار بعد از کلاس درس، استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست #دوباره برایشان غذا بکشم،
خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم :
حضرت استاد! ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟
البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست...
🍃استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از #خانومت بگیر!!!
رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت با #وضو بودم.
رفتم به ایشان گفتم خانومم با وضو بوده.
🍃فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟
رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی با خودم #روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره #اشکی هم ریختم!!
نزد استاد رفتم و اینرا گفتم.
لبخندی زدند و گفتند: بله دلیل رفتارم این بود.
✍اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز #نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم آشپزي برايت #دلنشين تر است، هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند!!!
🆔 @setad_ehya_teb_eslami