eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
141 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
Ali Fani-Tamanaye To-[www.MahdiMouood.ir].mp3
4.4M
تمنای تو ... اللهم عجل لولیک الفرج ☘ @mamanogolpooneha
💢 روش بازی: به اعضای هر تيم تعدادی لوله و يک پارچ آب داده می‌شود. آن ها بايد تلاش کنند مسيری را توسط لوله‌ها از نقطه ی آغاز تا نقطه ی پايان ايجاد کنند و سپس آب پارچ را در مسير جاری سازند. مسيری که ايجاد می‌کنند بايد به نحوی باشد که بيشترين آب را منتقل نمايد. اين بازی توسط گروه «تکان» وابسته به گروه دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران طراحی و اجرا شده است. قوانين: ۱- معيار امتيازدهی ميزان آبی است که به انتهای مسير می‌رسد. ۲- شرکت کنندگان بايد از تمامی لوله‌ها استفاده نمايند. پيشنهادها: ۱- طول و تعداد لوله‌ها به گونه‌ای باشد که مسير کمی پيچ و تاب داشته باشد. ۲- بسيار مناسب است که قسمتی از مسير را پله ها تشکیل دهند. ۳- برای تهيه ی لوله‌ها کافی است چند متر لوله ی انتقال آب و فاضلاب (پليکا) را تهيه و چند برش طولی و عرضی بزنيد. ۴- مي‌توان برخی از نقاط لوله‌ها را سوراخ کرد. ۵- می توان امکانات را به اندازه ی یک تیم تهیه کرد و تیم ها نوبت به نوبت بازی کنند. 💢 ویژگی های بازی: 💢 محل اجرا: 💢 حداقل زمان مورد نیاز: ۵ دقیقه برای هر تیم 💢 حداقل فضای مورد نیاز: فضای باز (اگر پله وجود داشته باشد هیجان بازی بیشتر می شود.) 💢 وسایل مورد نیاز: حداقل ۴ متر لوله پلیکا سطل یا پارچ آب 💢 تعداد بازیکنان: حداقل ۴ نفر برای هر تیم 💢 گروه سنی بازیکنان: 💢 جنسیت بازیکنان: 💢 منبع: @mamanogolpooneha
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 😎مادر زیرک داد نمی زند،حرص نمی خورد،خودش را اذیت نمی کند،بلکه خانه را به نحوی مدیریت می کند که نیازی به داد زدن و حرص خوردنش نباشد. 😎فقط کافیست زیرک باشد و خلاق،تا شب ها سرش از لجبازی ها سوت نکشد و به خاطر داد زدن ها و تنبیه کردن ها عذاب وجدان نداشته باشد. 😎مادر زیرک نیازهای یک مادر و بانوی نمونه خانه را میشناسد و آنها را اولویت بندی میکند . 😎مادر زیرک برای رسیدن به اولویت های مهارتی و علمی مورد نیازش تلاش میکند و سعی بر آموزش دارد . 😎مادر زیرک برنامه ریزی دقیق دارد و میداند که در این دوره که بمباران اطلاعات وجود دارد باید با برنامه و منظم پیش رفت و خود را در ابعاد مختلف زندگی قوی نمود . 😎مادر زیرک برای وقت خود ارزش قائل هست و کانالی را استفاده میکند که در کوتاه ترین بیان و منظم ترین حالت،مطالب گوناگون مورد نیازش را در اختیارش قراردهد . 📢نکته کلیدی ؛ 😎مادر زیرک میداند در میدان مبارزه بدون صلاح جنگیدن مساوی با شکست هست پس در مبارزه برای کسب زندگی سعادتمندانه و موفقیت،بدون صلاح وارد میدان نمیشود . 🎀 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾🌾🌾🌾🌾 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: 💞 هر کسى که فرزند خود را شاد کند، خداوند روز قیامت او را شاد خواهد کرد *کافى‌ج۶ص۴۹ 🌸 @mamanogolpooneha
🌸🌱🌸🌸🌱🌸🌸🌱🌸 حضرت امام با آن سن و سال و گرفتاری های بسیار با نوهٔ خردسالشان بازی می‌کردند؛ ایشان یک طرف اتاق می‌ایستاد و نوه‌شان در طرف دیگر و با یکدیگر توپ بازی می کردند. ⚽️ بعضی وقتها صدای بازی بچه ها مانع استراحت امام می‌شد اما ایشان هیچ‌وقت آنها را دعوا نمی‌کرد. امام به نوه ی دختریشان که از شیطنت بچه های خود گله میکرد ، می فرمودند: من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری با ثواب تمام عبادات خود عوض کنم. عقیده داشتند که بچه باید آزاد باشد تا وقتی بزرگ می‌شود ؛ آنوقت باید برایش حدی تعیین کنند....💞 *تکلیف گرایی در سیره امام خمینی و امام خامنه ای/ص۶۷/ محمود پاکیزان 🌸 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلطان.mp3
4.21M
" میدونم امشب دیگه دیره ولی دیدم خیلی قشنگه ...حیفم اومد نشنوی💔" @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
موشی می دانست که نباید در خانه توپ بازی کند اما او و برادر کوچکش موش موشی می خواستند بدانند آیا توپ پلاستیکی نوی آن ها می تواند آن قدر از زمین بالا بپرد که به سقف برسد یا نه. موشی به موش موشی گفت : « باید حتما آن را امتحان کنیم ! البته فقط یک بار. سه ، دو ، یک ، جانمی ... ! » توپ کوچولو هوا رفت و به سقف هم رسید ! اما وقتی به زمین خورد دوباره هوا رفت و این بار درست به طرف گلدان نازنین مامان موشی رفت ؛ همان گلدان زردی که خال های قرمز داشت. جرینگ ! رنگ از روی موشی پرید و فریاد زد : « وای ، نه ! » موشی به موش موشی گفت : « زود باش ! باید قبل از برگشتن مامان شیشه خرده ها را جمع کنیم. » اما موش موشی نمی توانست از جایش تکان بخورد. توی حوضچه بزرگی از آب گیر افتاده بود. موشی دست دراز کرد و موش موشی را از آب بیرون کشید. زیر لب غر می زد : « من هم عجب شانسی دارم ! چرا همه بلاها سر من می آید ؟ » موشی حوله آورد و موش موشی را خوب خشک کرد. بعد گل ها را توی پارچ گذاشت و شروع کرد به جمع کردن شیشه خرده ها. موشی خاک انداز پر از شیشه خرده را زیر تختش مخفی کرد. « گلدان لعنتی ! وقتی مامان بفهمد خیلی عصبانی می شود ! شاید دیگر به ما پنیر خوشمزه ندهد. اگر اجازه ندهد تلویزیون تماشا کنیم چی ؟ یا ... یا ... » اما تنبیهی سخت تر از این هرگز به فکر موشی نمی رسید. با خودش گفت : « اصلا به مامان نمی گوییم ! اما اگر از ما پرسید گلدان کجاست چه بگوییم ؟ » هر دو به فکر فرو رفتند. ناگهان موشی گفت : « فهمیدم ! به مامان می گوییم دزد آمد و گلدان را دزدید ! » اما تا حرف دزد و دزدی به میان آمد موهای تن هر دو از ترس سیخ شد. موشی گفت : « به نظرم این هم راه حل خوبی نیست باید کلک بهتری بزنیم » مامان موشی داشت چیزهایی را که خریده بود جابه جا می کرد که در آشپزخانه باز شد موش موشی یواشکی وارد آشپزخانه شد و با صدای نازکش گفت : « مامان می خواهم خبری بدی بهت بدم اما باید به من قول بدهی که خیلی از دستم عصبانی نشوی. » مامان موشی گفت : تو خیلی کوچک تر از آن هستی که من از دستت عصبانی شوم. » موش موشی ماجرا را تعریف کرد اما پای موشی را وسط نکشید. مامان موشی گفت : « خیلی بد شد. آیا گلدان نازنینم فقط ترک خورده یا کاملا شکسته است ؟ » موش موشی گفت : « می روم آن را بیاورم » و ناپدید شد. چیزی نگذشت که موشی و موش موشی با تکه های شکسته گلدان برگشتند. موشی که از این کار موش موشی کلی تعجب کرده و ناراحت شده بود به مامان موشی گفت : « موش موشی همه چیز را نگفته ! من آن را توپ به گلدان زدم. آیا از دست من خیلی عصبانی هستی ؟ » مامان موشی جواب داد : « نه فقط ناراحتم چون بهتر بود از اول خودت ماجرا را می گفتی. من آن گلدان را دوست داشتم. » موشی گفت : « شاید بتوانیم با چسب تکه های آن را به هم بچسبانیم. » آن ها تکه های گلدان را به هم چسباندند اما گلدان مثل اولش نشد. موشی با ناامیدی گفت : « دیگر نمی توانیم در آن گل بگذاریم چون آب در آن نمی ماند اما شاید بتوان برای کار دیگری از آن استفاده کرد. » او با کلی شکلات برگشت و گفت : « این می تواند از این به بعد شکلات خوری نازنینت شود ! » مامان موشی هم خندید و گفت : « فکر بسیار خوبی است ! » @mamanogolpooneha