eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
140 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره ساخت با کاردستی زیبای زینب خانم 7 ساله👌🏻 که با ایده گرفتن از کانال درست کرده😍 آفرین دختر گلم👏 🌸 @mamanogolpooneha
سوره شما با این داستان میتونید به بچه ها بفهمونید، هر جا به موفقیتی در زندگی دست پیدا کردند، اون رو ازجانب خدا بدونند ❤️وهمیشه شکر گزار خدا باشن وهیچ وقت مغرور نشن👌 یادتون باشه قبل داستان چ، مفهوم سوره رو برای بچه ها بگید و داستان رو بهش مرتبط کنید🌷 👇👇👇👇🌸🌸👇👇👇👇 روزی روزگاری در دشت سبز و زیبایی، حیوان های زیادی زندگی می کردند. در میان آنها خرگوشی🐰 بود که فکر می کرد از همه باهوش تر و زرنگ تر است روزی از روزها وقتی حیوان ها، سرگرم بازی بودند خرگوش گفت این بازی ها وقت تلف کردن است . بیایید با هم مسابقه بدهیم ، چه کسی حاضر است با من مسابقه بدهد؟😳 لاک پشت🐢 که می دانست خرگوش خیلی مغرور و خودخواه شده است گفت من حاضرم . از این حرف لاک پشت ، خرگوش به خنده افتاد حیوان هایی 🐒🦁🐮🐯🐸که آنجا بودند از حرف لاک پشت خنده شان گرفت . چون می دانستند که خرگوش خیلی تند می دود و لاک پشت خیلی آهسته. روباه🐱 به لاک پشت گفت مطمئن هستی که می توانی با خرگوش مسابقه بدهی. لاک پشت گفت بله مطمئن هستم. روباه گفت خب از اینجا شروع کنید هر که زودتر به درخت بالای تپه برسد برنده است. حاضرید؟ خرگوش که آماده ایستاده بود با چند پرش بلند از آنجا دور شد. لاک پشت هم شروع کرد به دویدن. اما قدم های او کوتاه بود و خیلی کند راه می رفت. روباه، سنجاب و دیگر حیوان ها گفتند تندتر برو لاک پشت. اینطوری می خوای مسابقه بدهی. زود باش. ببین خرگوش به کجا رسیده اما لاک پشت که خرگوش را می شناخت. اصلا ناراحت نبود و مطمئن بود که در این مسابقه پیروز می شود. او با پشتکار می دوید تا به درخت بالای تپه برسد. آهسته راه می رفت، اما می دانست که باید یکسره راه برود و خسته نشود. خرگوش که به قدم های تند و پرش های بلندش مغرور شده بود در نیمه راه نگاهی به عقب انداخت و دید که لاک پشت هنوز در ابتدای راه است.😏 با خود گفت تا او به اینجاها برسد ، خیلی طول می کشد و می توان روی این سبزه ها دراز بکشم و استراحت کنم .😚 وقتی لاک پشت به اینجا رسید من هم بلند میشوم و با چند پرش بلند به درخت می رسم و برنده می شوم. خرگوش دراز کشید و خوابش برد. آن هم چه خواب عمیقی. اما لاک پشت با همان قدم های کوتاهش، به خرگوش رسید و از او گذشت و به راهش ادامه داد مدتی گذشت و لاک پشت به بالای تپه رسید. درست در کنار درخت و انتهای جاده. ناگهان خرگوش از خواب پرید به پایین جاده نگاه کرد. می خواست ببیند لاک پشت به کجا رسیده. اما لاک پشت را ندید . به بالای جاده به درختی که بالای تپه بود نگاه کرد. لاک پشت آنجا ایستاده بود و برای حیوان هایی که در پایین تپه بودند، دست تکان می داد.😍😍 ⬛️▪️🌸🌸🌸▪️⬛️ 💕 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻↻✿↝ . • تومپندارڪہ‌مجنون سرِخودمجنون‌شد ز سمڪ‌تابہ‌سماڪش‌کشش‌لیلابرد من‌بہ‌سرچشمہ‌خورشید‌نہ‌خودبردم‌راه ذره‌ای‌بودم‌ومهـرتومرا‌بالـابرد:) 🙂🌱 • ♡✿...(: @mamanogolpooneha
برای خودسازی روی خدا حساب باز کنیم...💕 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگردک مواد اولیه: شکر: 4/3 پیمانه. تخم‌مرغ: 2 عدد. زعفران غلیظ: 2 تا 3 قاشق غذاخوری. مایه خمیر: 1 قاشق سوپ‌خوری. آب ولرم: 2/1 پیمانه. آرد: 5 پیمانه. نمک: 2/1 قاشق چای‌خوری. شير ولرم: به مقدار لازم بکینگ پودر: 2قاشق چای خوری طرزتهیه : برای شروع ابتدا مایه خمیر را با نصف پیمانه آب ولرم و 1 قاشق شکر مخلوط کرده و اجازه می‌دهیم تا عمل بیاید. در در مرحله بعد، در کاسه نسبتاٌ بزرگی تخم‌مرغ، شکر و زعفران را با یکدیگر مخلوط کرده و مایه خمیر عمل آمده را نیز به آن‌ها اضافه کنید. سپس، در ظرفی دیگر همه مواد خشک شیرینی را ریخته و وسطش را گود می‌کنیم. بعد، مواد مخلوط شده را به آرد افزوده و شیر را هم نیز کم‌کم به آن اضافه می‌کنیم. معمولا شیر 1/2پیمانه استفاده میشود. مواد را با قاشق هم زده و سپس خمیر را با دست بر روی سطحی آردپاشی شده به مدت 5 دقیقه ورز می‌دهیم.خمیر چسبناکی بدست می‌آید. سپس، آن را در ظرفی دربسته به مدت 1 ساعت استراحت داده تا حجم آن 2 برابر شود. بعد از این زمان، روی میز را کمی آرد پاشیده و خمیر آماده شده را به قطر نیم‌سانت باز کرده و قالب می‌زنیم. بعد از قالب زدن تمام خمیر، آن‌ها را در شیرجوش یا تابه دیواره بلندی با روغن فراوان سرخ می‌کنیم. جهت مغز پخت شدن، شیرینی‌ها را مرتب زیر و رو کنید. نکات: . در صورت تمایل می‌توانید پودر هل و یا دارچین نیز به این شیرینی اضافه کنید. . اگر احساس کردید خمیرتان خشک است کمی شیر و در صورت چسبنده بودن آرد اضافه کنید @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مامان جونیا خیلی راحت بچه ها میتونن با مربع های رنگی پازل درست کنند ... خلاقیت بچه هاروزیاد کنید...☺️ @mamanogolpooneha
یه روش دیگه برای درست کردن پازل استفاده از چوب بستنی هستش☘ چوب بستنی هارو کنارهم بذارید و روش رو طرح بزنید و اجازه بدین بچه ها کنار هم ردیفشون کنند...🍭 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب مسجدِ پیامبر خدا ماجرای هجرت پیامبر از مکه به مدینه از زبان ابوایوب انصاری(از یاران اهل مدینه ی پیامبر) دو شهر در صدر اسلام ویژه‌اند: «مکه مکرمه و مدینه النبی». در مکه پیامبر خدا به دنیا آمد، بالید و به پیامبری مبعوث شد. در مدینه نیز یارانش بیشتر شدند، مسجدی ساختند و حکومت اسلامی را بنا نهادند. ماجرا هم از آنجا شروع شد که اهل مکه دیگر تحمل دعوت پیامبر مهربانی به خداپرستی را نداشتند؛ خودش و خانواده‌اش و یارانش را اذیت می‌کردند. از طرفی اهل یثرب که بعدها نامش عوض شد، از پیامبر خواستند افتخار بدهند و به شهر آن‌ها بروند. بچه‌های عزیز می‌توانند از اینجا به بعد را در کتاب «مسجد پیامبر خدا» نوشته «ابراهیم حسن‌بیگی» بخوانند. ۲۴ صفحه رنگی| ۸۵۰۰ تومان خرید آنلاین 👇 https://basalam.com/sahifehnoor/product/197368?ref=830y خرید از طریق ایتا👇 @milad_m25 @mamanogolpooneha
تصاویر کتاب مسجدِ پیامبر خدا مناسب برای کودکان ۶ تا ۱۰ سال ارتباط با ما: @milad_m25 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیدن دومینو یکی از سرگرمی هایی هست که برای بچه ها هم جذابه هم به مدت زیادی بچه هارو مشغول خودش میکنه🃏🀄️🃏🀄️🃏🀄️ میتونید طرح های مختلف بسازید و کلی ذووق کنید.... @mamanogolpooneha
🎈🎈🎈 🎈 یکی از بازی های ساده ای که همه بچه ها در هرزمانی میتونن انجامش بدن و خیلی زیاااااااد ازش لذت ببرن بادکنک بازیه...🎈🎈 والیبال بادکنکی .... بزن زیرش نیفته... وهزار بازی ساده اما خلاق دیگه با بادکنک 🎈🎈🎈 مامانی ساده ولی خلاق باش😉 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام آقای دکتر من یه دختر 4ساله دارم هرچی باهاش بازی میکنم خسته نمیشه ولی ما خیلی خسته میشیم باید چیکار کنیم ؟ باید بخشی از انرژیش را در کارهای خانه که شکلی از بازی است تخلیه نمایید. مثل ظرف شستن ، تمیز کاری ، پخت و پز و غیره که برایش هم لذت بخش است و هم مفید. 🌸 @mamanogolpooneha
یه کتاب عالی برای مامان هایی که دنبال بازی های متفاوت هستن😍 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کی یادش هست این بازی رو😍 البته قدیما با در نوشابه این بازی رو میکردن بازی جذابیه @mamanogolpooneha
🔴ایده ایی مناسب برای بستن بند کفش و گره زدن😍 @mamanogolpooneha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبا كوچولو یك بابابزرگ مهربون داشت كه اكثر اوقات را به مناجات با خدا مشغول بود. سبا نماز خواندن را خیلی دوست داشت و هر وقت بابابزرگ را در حال نماز خواندن می‌دید، می‌دوید و جانماز مادرش را برمی‌داشت و روی زمین پهن می‌كرد و پشت سر بابابزرگش می‌ایستاد و كارهایی را كه باباجونش درحال نماز خواندن انجام می داد مو به مو اجرا می‌كرد و بعد وقتی نمازش تمام می‌شد جانماز را همان جا رها می‌كرد و می‌رفت و مامانش از این كار سبا فوق‌العاده عصبانی می‌شد. سبا چند روز دیگه تولدش بود و به سن 9 سالگی می‌رسید. یك روز خانم ناظم در مدرسه برای بچه‌ها صحبت می‌كرد و به آن ها گفت: «بچه‌های عزیز، دخترهای خوب من، شما دیگه بزرگ شدید و همه تون امسال به سن تكلیف میرسید و ما می‌خواهیم برای شما جشن تكلیف بگیریم.» سبا دستش را بالا گرفت و از خانم ناظم سوال كرد: «ببخشید خانم ناظم، اجازه... جشن تكلیف یعنی چی؟» خانم ناظم گفت: «جشن تكلیف یكی از جشن‌های بسیار بزرگ مذهبی ما مسلمانان است كه مخصوص شما كودكان می‌باشد. كه از این سن وظایف دینی شما تازه شروع می‌شود.» سبا تمام روز به این جشن فكر می‌كرد و با خودش می‌گفت: «یعنی باید چه كارهایی انجام بدهم؟» و رفت پیش بابابزرگ مهربانش و از او پرسید: «بابابزرگ شما می‌دونید كه من به سن تكلیف رسیدم؟» بابابزرگ گفت: «بله دخترم، جشن تكلیفت كی هست؟» سبا: «پس شما می‌دونید كه مدرسه می‌خواهد برامون جشن تكلیف بگیره.» بابابزرگ: «بله. هر بچه‌ای كه به سن تكلیف می‌رسه برایش جشن می‌گیرند.» سبا: «بابابزرگ هر كسی كه به سن تكلیف می‌رسه باید چه كارهایی انجام بده؟» بابابزرگ: «سباجان یعنی تو دیگه یك خانم بزرگ شدی و از حالا به بعد همه كارها و اعمالت باید مثل یك خانم بزرگ باشه. حتماً باید حجابت رو حفظ كنی و نماز خواندن از این سن به تو واجب است و باید همیشه، اول وقت نمازت را بخوانی و وظایف دینی‌ات را كاملا انجام دهی. سجاده‌ات را پهن كرده و مثل بزرگ‌ترها با خدای مهربان صحبت كنی و همیشه شكرگزار باشی. از حالا به بعد تو دیگه می‌توانی روزه كامل هم بگیری و عبادت خدا را به جا بیاوری.» در این موقع مامان سبا از راه رسید و كنار بابابزرگ و سبا نشست و از صحبت‌های آن ها متوجه جشن تكلیف سبا شد. و رفت سجاده و چادر و مقنعه‌ای كه از قبل برای سبا آماده كرده بود را آورد و روی پای سبا گذاشت و گفت: «بفرمایید دختر قشنگم... این كادو مال توست و اما یادت باشه یكی از كارهایی كه اهمیت زیادی داره این است كه وقتی می‌خواهی نماز بخوانی، باید اول با احترام سجاده‌ات را رو به قبله پهن كنی و بعد از پایان نماز، چادر و مقنعه را مرتب و منظم تا كرده و داخل سجاده قرار دهی و این كار احترام گذاشتن به عبادتت است.» @mamanogolpooneha