eitaa logo
روشـــツــنی خونه [🌙]
2.8هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
138 فایل
عشق یعنی دعای خیر حضرت زهرا(س)همراهت باشه😍 نشر مطالب=صدقه جاریه میتونید با ما در ارتباط باشید 😉 @haniekhanooom بادڵ و جوݩ گوش میدیم بہ حرفاتوݩ♥️ یہ گروه داریم پراز مامان هاے باحاڵ و پرانرژے 💕 هرکے دوست داشت واردش بشہ بہ این شخصی یه ویس بفرستہ 🎼
مشاهده در ایتا
دانلود
💼 @dastankodak 📚سعید حوصله نوشتن نداشت. با اینکه عاشق مدرسه بود به خاطر مشق نوشتن از درس و مدرسه خسته می شد. او با خودش فکر می کرد کاش یک مداد جادویی داشتم و می توانستم با آن مشقهایم را بنویسم. آن وقت فقط مداد را روی دفتر می گذاشتم و خودش شروع به نوشتن می کرد. سعید غرق در فکر و خیال بود که یک دفعه ابر آرزوها درست بالای سرش قرار گرفت. ابر آرزوها روی سر سعید شروع به باریدن کرد و آرزوی او براورده شد. سعید صاحب یک مداد جادویی شد. 💼 از فردای آن روز هر وقت سعید می خواست مشقهایش را بنویسد فقط مداد را روی دفتر می گذاشت مداد خودش شروع به نوشتن می کرد و سعید هیچ زحمتی نمی کشید. سعید حالا دیگر خیلی بچه ی زرنگی شده بود. مشق های او همیشه تمیزتر و بهتر از دیگران بود. سعید خیلی خوشحال بود و فکر می کرد اینطوری از همه زرنگتر می شود. بالاخره مدرسه ی سعید با کمک مداد جادویی تمام شد و سعید معلم شد. 💼 سعید به عنوان معلم وارد مدرسه شد. او می خواست به بچه های مدرسه درس بدهد. ولی او که یک مشکل بزرگ پیدا کرده بود. او اصلا بلد نبود چیزی بنویسد. دستخط او از دستخط خرچنگها و قورباغه ها هم بدتر بود. وقتی سعید می خواست پای تخته چیزی بنویسد همه ی بچه ها به او می خندیدند. دست سعید به نوشتن عادت نداشت. 💼 حالا سعید یک معلم بی سواد بود او تازه فهمیده بود کسی که زیاد می نویسد بیشتر یاد می گیرد و دستخط بهتری هم پیدا می کند. حالا آقای معلم بعد از این همه سال تازه مجبور شده است دوباره از اول درس بخواند. حالا او کلاس اول است. @mamanogolpooneha