eitaa logo
بذل الخاطر
1.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
5 ویدیو
14 فایل
صید و بذل خطورات و نکات دینی، علمی و اجتماعی و جستارهایی نکته پردازانه جهت ارتقاء سواد معنوی، تمرین طرز نگاه دیگر و امتداد بخشی و سر سفره آوردن معارف دینی. و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین هدف ثبت خطورات است (یک طلبه ساده) راه ارتباطی @ArMhmd_kh
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۳) 📱«معجزه تربیت موبایلی»📱 🍜بچه ها در سنّ هویّت یابی ذائقه ای هستند! یک روز از یک غذا خوششان نمی آید و فردا می آید! وقتی است که اگر تصمیم بگیرند از چیزی بدشان بیاید دیگر یک عمر از آن بدشان خواهد آمد! 🍝ولی این زمانها با چه نیرویی میشود آنها را وادار به خوردن غذاهای متنوّع و تثبیت هویّت ذائقه شان کرد؟! 🌝تابستان تصمیم گرفتیم روزانه سهمیه کوتاهی برای بازی موبایلی برایشان قرار بدهیم. اینبار که باز برخی هنگام غذا خوردن ادا در می آوردند قانون گذاشتیم هر کسی نخورد نوبت آن روز بازی اش میسوزد! آنقدر این تهدید برایشان جدّی و نیرومند بود که دیگر خیلی راحتتر غذاها را میخورند! 👥آنهایی که چالش تربیت را تجربه کرده اند میفهمند چه روش نیرومند و اساسی است! 💡به دلم افتاد این روش چیزی نیست که خداوند متعال از آن برای رشد انسانها استفاده نکرده باشد! بلافاصله به ذهنم خطور کرد یکی از مصادیق بارزش مسئول کردن انسانها در قالب خانواده است. ✅آدم وقتی همسر میشود یا پدر و مادر، اموری برایش به دلایل عاطفی و اجتماعی و مانند آن یک دفعه مهم میشود. برای حفظ آنها حاضر است تن به خیلی تغییرات در زندگی بدهد! کارها و فداکاریهایی که عمری به فکرش هم نمیرسید اکنون انجام میدهد! 🌊بچه ها را دریا بردم و خودم برگشتم! مادرشان مدام اضطراب آنها را داشت و گفت در خودم یک نیرویی احساس میکردم که برای نجاتشان اگر لازم بود آنها را از دهان کوسه هم بیرون میکشیدم! 💡مثال دیگرش تجربه های معنوی است که وقتی در اثر مجاهدت رزق انسان میشود طوری میشود که برای استدامه و تجربه مجددش آدم تن به مراقبه های عمیقتر میدهد.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۴) «معدن عظیم معنویّت» «تنگه ابو قریب» 🔹هزاران سال باید بگذرد تا در فرآیندهای طبیعی در جغرافیای خاصی ذخایر زیرزمینی شکل بگیرد. اینها ثروتهای مادی آنجا میشوند! سرمایه های فرهنگی انسانی نیز در طول تاریخ یک ملت کم کم شکل میگیرد! 🔸از روی عنایت الهی اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکباره معدن بسیار عظیمی از معنویت اصیل متناسب با این انقلابی که از همین جنس بود در این جغرافیا ایجاد شد. 🔹دفاع مقدّس یک معدن بی پایانی از معنویّت اصیل و نورانی برای ایران اسلامی است. خیلی باید قدرش را بدانیم! خیلی باید تلاش کنیم استخراجش کنیم و پیام نورانی و معنویّت آسمانی شان را به جامعه و جهانیان برسانیم. 🔸این معدن معنوی از چاه نفت و معدن طلا و اورانیوم برای یک ملّت ارزشمندتر است. از سنخ حرف نیست! از سنخ عمل و حماسه است! پالایشگاه های عظیمی باید اینجا تأسیس کرد و مشتقات گوناگون معنویّتش را مدام استخراج و عرضه کرد. 🔹این جنگ تبارش با جنگهای دیگر فرق دارد. چه عزمهای نورانی و چه رشادتهای آسمانی در آن رقم خورده! علمها عند ربّی لا یضلّ و لا ینسی! این صحراهای جنوب نظرگاه آسمان و محلّ آمد و شد ملائکه و عنایتگاه ملکوت است. دلها را باید متوجه حماسه هایی کرد که در سینه دارد. 🎬فیلم تنگه ابو قریب هم یکی از محصولات این معدن نورانی است. یک معنایی را خوب شکار کرده! آن هم عمق فداکاری های غیر قابل باور برای اهل دنیاست که در این نبرد رقم خورده بود! 🎬عجیب حسّ مدیون بودن را بر می انگیزاند. خدایا! چقدر کار! چقدر فعالیت! چقدر عزم و رشادت! معنای این عبارت که: «شهدا شرمنده ایم» را بهتر فهمیدم.
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۵) «العلم علمان مطبوع و مسموع ...» 📋برای بررسی و ارزیابی برخی آثار پژوهشی و انتخاب اثر برتر دعوت شده بودم. تورّقی میکردم و نمراتی را متناسب با برخی شاخص ها میدادم. به ذهنم خطور کرد زاویه نگاهم را در ارزیابی آثار علمی خیلی خلاصه بگویم. 📚آثار علمی برخی علما و دانشمندان بزرگ را گاهی میخوانیم! تلاشهای زیادی را در مباحث علمی میبینیم! بعضا تتبّع و ارجاعات و تحقیقهای بسیار گسترده ای میبینیم و تعجب میکنیم! ولی در این میان باید مراقب باشیم از صحنه گردان اصلی غافل نشویم! ✅عقل این نویسنده چند عیار است؟! جنس عقلش چقدر مرغوب است؟! این میزان تلاش، تتبّع، کثرت ارجاع و نیروی استدلال در خدمت چه عقلی قرار گرفته؟! ✅انسانها هر چند در فطرت عقلانی یکسانند ولی در ادامه این عقل متناسب با مزاجها، خلقیّات و استعدادهایشان زمینه هایی برای تعیّنهای متفاوت پیدا میکند. گویا شاکله های عقلانی متفاوتی پیدا میشود که عمل تعقّلشان تحت مغناطیس گرایشی این شاکله هاست! ✅از همینجاست که میتوان گفت بخشی از عقل موهبتی و مطبوع است! طوریکه هر چقدر هم شخص در مراتب علوم اکتسابی و مسموع جلو برود ثمره کارش معمولا زیر سیطره عیار این عقل مطبوع است! 🔻انسانها در وادی عقلهای مسموع معمولا احکام مناسب عقل مطبوعشان را استنباط و اکتساب میکنند و به امتدادهای آن وضوح، دقّت و زبان میدهند!🔺 ✅در ارزیابی باید نبض آن شاکله عقلانی شخص را گرفت! همانکه در حال سوارکاری است! چقدر عیارش بالاست و توان مند است! چقدر محقّق ومنصف است و اعوجاج ندارد! اگر کسی عیار عقلش بالا بود و سپس اهل تلاش و تفکّر بود به او فال نیک بزنید!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۶) «حسین؛ اقیانوس باور و سند صداقت مکتب» «انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْت‏» 🔹اندیشه صادق با باور، عمل و رشادت صادقانه آبیاری میشود! اگر یک اندیشه بلند و عظیمی که از انسان تبعیّتی بزرگ برای وصول به سعادت را میطلبد با یک باور و عمل صادقانه بلند و عظیم از سوی پیام آورش امضاء نشود نزد قلب بیدار ارزش چندانی ندارد! و همین دلیلی بر ضرورت عصمت انبیاء است. ✅ولی اکنون بالاتر از عصمت را میخواهم بگویم! و همین دلیل ضرورت نشان دادن مراتب عظیم صداقت در عمل به آیینی است که می آورد! فطرتها میزان صداقت را بو میکشند! فریب نمیخورند! 🔸انسان تا پای منافع عمیق و ضروری اش در میان نباشد ممکن است هر ادّعای بزرگی را طرح یا طرد کند! تا وقتی مواضعش به باطن باور قلبیش گره نخورده باشد چندان نمیشود روی حرفش حساب باز کرد! چندان نمیتوان فهمید اصلا چقدر خودش حرف خودش را عمیق و صادقانه باور قلبی دارد! حرف است دیگر! هزینه ای ندارد بلکه گاهی منفعت هم دارد! 👈همین است که قلب انسان انتظار آن را دارد که کلام صدق را از صادقان بشنود! در باب سعادت قبل از بررسی میزان صدق سخن تشنه بررسی میزان صداقت آورنده سخن است! در این بازار حرفها و ادّعاها مدام سرک میکشد ببیند چه کسی توانسته سندی از صداقت عمیق و دریای باورمندی را زیر ادّعاهایش قرار دهد! 👈چقدر حاضر است همه هستی خودش را فدای آن کند! آن وقت است که میتواند به حرفی گوش جان بسپارد! واقعا ببیند چه میگوید؟! آن وقت است که کلامش به حدّ نصاب گوش جان سپردن میرسد! ⬇
👈فرق قلب با ذهن در شنیدن حرفهای بزرگ همین است! گوش ذهن غیر از گوش جان است! انسانها و جوامع انسانی کمتر از قابلیّت اسرار آمیز نهفته در وجودشان که همان گوش جان است استفاده میکنند! لبّ و عقل فطری سطحی از دریافت و درک است که معمولا موانع نمیگذارد رو بیاید! یکی از اموری که بیدارش میکند دیدن نشانه های صداقت و یک رنگی و رشادت است. 👈قلب انسان شیفته چنین صداقتی است. هر جایی جلوه ای از آن را دیده یکباره به آن خیره شده! اگر جام شوکران سقراط اینقدر تأثیر گذار بود به خاطر صداقتی بود که سقراط در راه اندیشه اش از خود نشان داد! اگر اروپاییان زمانی به مسیحیّت تمایل یافتند به خاطر جلوه هایی از صداقت و راستی بود که در برخی مبلّغان بزرگ مسیحی میدیدند؛ 👈اگر عرب آنگونه به پیامبر اسلام گوش جان سپرد و به اسلام پیوست ابتدا به خاطر صداقتی بود که در ایشان دید! مسیحیان نجران در مباهله وقتی نشانه های آشکار صدق و راستی را دیدند آنگونه راه احتیاط پیشه کردند! 👈حرکتهایی که در آن قرار است قلب انسانها به میدان بیاید و اقرار کند باید جلوه هایی از صداقت در آن دیده شود! همین است که محبّت دنیا و ترس از مرگ مدّعیان کاذب سعادت انسان را مفتضح کرده: «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين‏» 👈این تمنّی موت ادّعا یا پوسته بدون مغز نیست! خیلی ها ادعا دارند ولی رفتارشان خلاف آن است! بلکه بعضی هم هستند که برای مقاصدشان تن به کشته شدن هم میدهند! ولی وقتی تحلیل میکنی آن هم به خاطر دنیا و محبّت دنیا و دلخوشی ها و تعصّبات آن است! اگر آنها نباشد هرگز اینگونه نیستند. مانند آن حسود کینه توزی که از فرط محبّت دنیا به غلامش دستور داد سرش را جدا کند و به خانه همسایه بیاندازد تا برای او دردسر و اتّهام ایجاد نماید. دنیای خیالی گاهی مردن را هم میگیرد! ✅آری ادّعای بسیار بزرگ، صدق بسیار بزرگ میطلبد! صدق بسیار بزرگ محک بسیار بزرگ میطلبد! محک بسیار بزرگ ابتلاء و آزمون بسیار بزرگ میطلبد! بعد از آن است که قلب کلید گوش جان سپردنش زده میشود! تا با دلدادگی ناشی از انتظار مرموزی از عمق فطرتش نسبت به پیک آسمانی بگوید چه خبری آورده ای؟! 🔹کربلای ابا عبد الله الحسین سند صداقت بزرگ اسلام و تشیّع بود! همان صداقتی که فطرتهای بیدار و قلبهای زنده وقتی آن را میبینند از عظمتش بر خود لرزیده و از عمق جانشان ندایش را سزاوار لبّیک گفتن می یابند! میدانند اینجا همانجایی است که باید نشست و پیامش را با باز کردن دریچه های گوش جان شنید! شیفته ی آنند که بشنوند او چه پیامی دارد! چه میخواهد بگوید؟! ای کسی که اقیانوسی از باور و یقین را پای حرفت نشانده ای! بگو که حرف از زبان چون تویی ارزش شنیدن دارد! 👈حسین اقیانوس صداقت، معدن بی پایان راستی و پشتوانه ابدی یک رنگی مکتب اسلام و تشیّع است. همانکه با دیدنش ارزش شنیدن کلامش را در صدر مینشاند! همانکه با دیدنش به انسانها و جوامع توان آن را میدهد که گوش جان بدهند! کربلای حسین در این دار ظلمت و نفاق مدام پیام صدق و راستی و یک رنگی به قلبهای بیدار مخابره میکند! 👈امام حسین علیه السلام مظهر این آیه شریفه بود که: «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ» یک تمنّی و عشقی به شهادت نشان داد که تاریخ به خود ندیده است! گویا با کربلایش امضائی از صداقت عظیم بر تمام شریعت جدّش نگاشت! با صدق نهفته در شهادت عظیمش صلاه و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و اسلام را زنده کرد! با شهادتش بر صداقت اولیاء اسلام شهادت داد! 👈قلبها را به قرار رساند! تا در این شلوغی ادّعاها پیام و پیام آور اصلی که حرفش ارزش شنیدن دارد گم نشود! حسین با صداقت و نصیحت بالغه اش قلب های بنی بشر را نشانه گرفت! همین است که غمش جنس دیگری دارد! ندای لبّیک یا حسین از اعماق فطرت به گوش میرسد! ⬇⬇
📚مرحوم شیخ صدوق در معانی الاخبار از امام سجاد علیه السلام نقل کرده که وقتی تنور ابتلائات عظیم در روز عاشورا گرم شد هر چه طوفان حوادث سهمگین تر میشد گویا چهره امام حسین نزد بینندگان نورانی تر و عزم و رفتارش بی زوالتر و قلبش مطمئن تر و آرامتر جلوه میکرد! طوری که اصحاب امام حسین علیه السلام هم به تعجّب افتادند و به یکدیگر میگفتند نگاه کنید! گویا مولایمان حسین هیچ اهمّیتی به مرگ نمیدهد! 👈امام حسین علیه السلام هم رو به یارانش کرد و فرمود ای رادمردان! در این امتحان بزرگ صبر کنید! مرگ برای ما جز پلی که از آن از سختی ها قرار است به بهشت بزرگ بپیوندیم نیست! صداقت آن لحظات امام حسین دیدن داشت! از آن اموری بود که قلب انسان را به مراتب بلندی از ایمان و باور میرساند! ولی پیام صداقتش در آن واقعه عظیم تاریخی برای همه به یادگار ماند! 📖«لمّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ‏ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ ع وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ‏ لَهُمُ الْحُسَيْنُ ع صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ‏ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ- إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص‏ أَنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِيمِهِمْ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ»
باسمه تبارک و تعالی «تحلیل سیاسی روز» «زهر چشم گرفتن طاغوت از بشریت با نمایش چشم انداز توحش در غزه» 🔹گاهی تغییر وضعیّت و زاویه و فاصله نگاه میتواند اموری را به چشم بیاورد یا راستی آزمایی کند که قابل توجّه است. از عینک و نگاه کسی که از نقطه ای دور و آن هم در رأس هرم قدرت سیاسی یک کشور به ماجرا مینگرد فاجعه غزّه در حال مخابره چه پیامی است؟! 🎤یک تحلیل جالبی همین روزها رئیس جمهوری کلمبیا از فاجعه غزّه ارائه کرد که به نظرم چشمگیر بود! ایشان گفت: «غزّه صرفا آزمایشگاه توسّط ثروتمندان است که سعی دارند به جهان نشان دهند چگونه به شورش بشریّت پاسخ میدهند! ...» ✅خلاصه پیام کلام ایشان این بود که اشتباه نکنید! مسأله در غزه اسرائیل و حماس نیست! مسأله نظام ثروت و قدرت و توده بشریت است! کانون ثروت و استکبار غربی در حال زهر چشم گرفتن از بشریّت است! میخواهد بگوید: «از ما بهراسید که ما مست و ملنگیم ...»! ✅پیامش این است که بدانید قوانین جهانی و نظام بین الملل هم پیچش دست خودمان است و قرار نیست در روز مبادا کسی به دادتان برسد! تا کسی سودای قیام علیه نظم تحمیلی از سوی آنها را دیگر در سرش نپروراند! 👈ایشان میگوید ولی در آینده خواهند دید با همین سلاح بر سر خودشان کوبیده خواهد شد! سپس از برخی از نگاه های استکباری آمریکا نسبت به کشورش سخن میگوید! یک تعبیر جالبی هم به کار میبرد: «چشم انداز توحّش»! 👈نکته جالب دیگر کلامش نگاهی تاریخی به مسأله بود که همیشه شورش بزرگ علیه طاغوتها پاسخش توحّش بزرگ توسّط آنهاست! و اکنون زمان یکی از توحّشهای بزرگ در غزّه است تا نظام طاغوت با نشان دادنش خود را تثبیت کند!
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۷) «اگر خدا خدای ماست خدای آنها کیست؟!» «وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» 🔹بنده خدایی مطلبی نقل کرد. دیدم قابل توجّه و تأمّل برانگیز است! گفت مشغول تلاوت سوره مبارکه انفال بودم! فرازها طوری بود که گویا خداوند فقط طرفدار مسلمانان است! گویا هیچ نسبتی با دشمنانشان ندارد! ولی همینکه آیات مربوط به تشویق مؤمنین برای مبارزه و قتال با دشمنان خدا را تلاوت میکردم درکی در من ایجاد میشد که محتوایش این بود: 🌍ولی بدان خدای مسلمانان خدای آنها هم هست! خدایت برای هر کسی که به او به نوعی ایمان دارد و اهل تقواست خدایی میکند! مگر نمیبینی آنها هم با خدایشان به نوعی نیایشها دارند و از او درخواست نصرت میکنند؟! ✋آنها که معمولا با علم به اینکه بر باطل هستند دست به دشمنی با شما نمیزنند! غالبا جاهل و مستضعفند! همین است که میبینی آنها هم از خدا نصرت میطلبند و نصرت هم میبینند! 👈بدان که خدا با آنها هم در آن نقطه ای که ایستاده اند حرفها دارد! خدا با اهل هر آیین و مکتبی در قالب همان ایمانشان به خدایی او سخنها دارد! با مسلمان به شکلی و با مسیحی به شکلی و با کافر به شکل دیگر! 👈این بنده خدا طوری این مطلب را نقل میکرد که گویا میخواست یک خدای ترتّبی را تصویر کند! یعنی خدا در ظرف جهل یا معصیت نسبت به دین حقّ با نقشی ثانوی و متناسب با موقعیّت بندگانش طرح دیگری از خدایی را کلید میزند! ✋اینگونه نیست که خدا تنها خدای گروهی خاص باشد و با دیگر بندگانش قهر بوده و دشمن باشد! شاید هضمش دشوار باشد ولی میگفت مدام این آیات شریفه گویا این درک را به من القاء میکرد. ⬇
🚫گفتم آیا مثلا منظورت این است که خدا نستجیر باللّه نفاق دارد؟! با هر آیینی نقابی دیگر دارد؟! یا مثلا آیا منظورت این است که همه آیینها بر حقّند؟! گفت نه! آن درکی که در آن لحظات داشتم این بود که همه موظفند دین حق را بیابند و از طریق آن با خدایشان ارتباط بگیرند ولی اگر به هر دلیلی موفّق نشدند در همان نقطه خداوند متناسب با میزان عقلشان از آنها بازخواست میکند؛ همین است که فرمود: 📖«لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ في‏ ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَميعاً فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ فيهِ تَخْتَلِفُون‏» 👈استضعاف دامنه ای وسیع دارد! هر آیینی متناسب با عقلش مؤاخذه خواهد شد! عمده برای خداوند ایمان و عمل صالح بر اساس آن عقلی است که به افراد داده است: 📖«إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» 👈اساسا یک طرّاحی خاصی است تا انسانها و نحله ها با همدیگر مورد ابتلاء قرار گیرند و جوهرشان هویدا شود: «وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصيرا» تا هر کدام به شکلی و با زبانی خدا را بخوانند! 🔹برایم مطلب جالب و پنجره ای دیگر به خداشناسی بود. دیدم مطلب خوبی برای تأمّل است و سزاوار بذل کردن است. اصلا به معنای آن نیست که انسان به دنبال تحقیق دین حق نباشد! یا اگر بود نمیتواند آن را بیابد! به معنای آن نیست که انسان برای هدایت دیگران تلاش نکند! به معنای آن است که خداوند از انسانها متناسب با مراتب درک و عقلشان تسلیم میخواهد! ایمان و عمل صالح میخواهد! 👈به این معناست که اگر به هر دلیلی با توجّه به پیچیدگی های نظام خلقت عذری در درک دین برتر داشتند در همان سطحشان به شکل ترتّبی خداوند از آنها وظایف متناسب با خودشان را میخواهد! با آنها سخنها دارد! 📚با کلام این بنده خدا به یاد کلامی از ابن عربی افتادم که مدّتها پیش در فتوحات به آن برخورده بودم. ایشان در باب ۱۵۲ شاید مطلبی شبیه همین را بیان کرده است. ابن عربی استفاده دیگری از آیه شریفه: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» دارد! 👈میگوید یک ولایتی از سوی خداوند متعال نسبت به هر کسی که به او در هر موقیتی نسبت الوهیّت بدهد و به لوازم آن از روی ایمان ملتزم باشد به وجودی می آید که مستلزم نصرت اوست! هر کسی به خدا صادقانه ایمان داشته باشد و برای او کاری کند خدا قطعا نصرتش میکند و این ایمان یک ایمان عامّی است: «‏وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» مطلب مهمّ و قابل تأمّلی است والله اعلم: 📖«کان نعتا إلهيا هذا النصر المعبر عنه بالولاية و تسمى سبحانه به و هو اسمه الولي و أكثر ما يأتي مقيدا كقوله‏ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا سرى في كل ما ينسب إليه إلهية مما ليس بإله و لكن لما تقرر في نفس المشرك أن هذا الحجر أو هذا الكوكب أو ما كان من المخلوقات أنه إله و هو مقام محترم لذاته تعين على المشرك احترام ذلك المنسوب إليه لكون المشرك يعتقد أن تلك النسبة إليه صحيحة و لها وجه 📖و لما علم اللَّه سبحانه أن المشرك ما احترم ذلك المخلوق إلا لكونه إلها في زعمه نظر الحق إليه لأنه مطلوبه فإذا و في بما يجب لتلك النسبة من الحق و الحرمة و كان أشد احتراما لها من الموحد و تراءى الجمعان كانت الغلبة للمشرك على الموحد إذ كان معه النصر الإلهي لقيامه بما يجب عليه من الاحترام لله و إن أخطأ في النسبة و قامت الغفلة و التفريط في حق الموحد فخذل و لم تتعلق به الولاية لأنه غير مشاهد لأيمانه و إنما قاتل ليقال فما قاتل لله فإن اللَّه يقول‏ وَ كانَ حَقًّا عَلَيْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ‏ 📖فأي شخص صدق في احترام الألوهية و استحضرها و إن أخطأ في نسبتها و لكن هي مشهوده كان النصر الإلهي معه غيرة إلهية على المقام الإلهي فإنه العزيز الذي لا يغلب فما جعل نصره واجبا عليه للموحد و إنما جعل للمؤمن بما ينبغي للالوهية من الحرمة و وفى بها من وفى و هذا من أسرار الولاية التي لا يشعر بها كل عالم فإن هذا لسان خصوص‏»
باسمه تبارک و تعالی (۱۵۷۸) «مروری بر مباحث روان شناسان اجتماعی در آزمایش میلگرام، آزمایش زندان استنفورد و آزمایش هاثورن» «چه میشود که یک انسان یا یک جامعه انسانی اینقدر وحشی میشود؟!» «انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» 🔹حجم عمیق جنایت و توحّش رژیم خبیث صهیونیستی علیه مردم غزّه مدرسه ای برای شناخت اعماق دیگری از وجود اسرار آمیز انسان است! این توحّش از طرفی و آن مقاومت و تحمّل از طرف دیگر در حال جلوه دادن استعدادهای درونی خود ماست! دید عبرت بینی و تدبّر در این امور خود شناسی و انسان شناسی و جامعه شناسی را بالا میبرد. ❓❗راستی چه میشود که انسان یکدفعه اینقدر ظالم میشود؟! چه میشود که قدرت و ثروت گاهی اینقدر انسان را میتواند فاسد کند؟! برای پی بردن به پاسخ این امر پیشنهاد میکنم دو آزمایش معروف روانشناسان اجتماعی را با دقّت مطالعه کنید. 1⃣یکی آزمایش استنلی میلگرام معروف به آزمایش میلگرام در بررسی اطاعت از قدرت در عبور از مرزهای اخلاقی است. این آزمایش در تبیین سرّ بی رحم شدن انسانها در جنگ جهانی مخصوصا جنایات نازی ها انجام شد! 2⃣دیگری هم آزمایش فیلیپ زیمباردو به نام زندان استنفورد در بررسی نقش پذیری از موقعیّتهای قدرت در عبور از مرزهای اخلاقی است؛ خودش نام کتابش را گذاشته: «چگونه انسانهای خوب میتوانند به شیطان بدل شوند؟!» این دو آزمایش ابعاد مهمّی از وجود انسان را به نمایش گذاشته و برای خود شناسی خیلی مفیدند. ⬇
✔خلاصه شان این است که یک انسان سالم استعداد آن را دارد با سرعت باور نکردنی اگر پشتوانه نظری، موقعیّتی و قدرتی پیدا کند و در برابر کسی پاسخگو نباشد برخلاف شخصیّت و طبیعتش از هر مرز اخلاقی عبور کند! صفات و رفتارهای انسانی گاهی به موقعیتهای اجتماعی فردی و جمعی انسانها گره میخورد! اینطور نیست که صرفا معلول طبیعت و شخصیت باشد. باید طبیعت و شخصیّت نقشها و موقعیّتها را در تحلیل رفتار انسانها و جوامع انسانی به خوبی درک کرد. 👈مثلا اگر جامعه ای خود را در موقعیّت برتر دانسته و قدرت و عدم پاسخگویی بر آن جامعه زیرین داشته باشد استعداد ظلم خاصی نسبت به آنها پیدا میکند. اگر منفعتش در آن باشد یا دشمنی در میان باشد که این ظلم به مراتب بالایی میرسد! اگر با برخی امور نظیر نظریّاتی دینی و مانند آن از گروه رقیب انسان زدایی کند که این ظلم به مراتب بالای توحّش میرسد. 👈احساس معذور بودن در اثر اقتدار نظریّات و اعتقادات و همینطور احساس حقّ ظلم داشتن در اثر موقعیّت قدرت بدون مرز پاسخگو میتواند انسان را به یک هیولا تبدیل کند؛ بدون آنکه این انسان از نظر مزاجی یا اخلاقی انسان بدی باشد! اتّفاقا میتواند خیلی هم در خانواده و دوستان و هم کیشانش دل رحم و مهربان باشد. 🔹ولی چاره چیست؟! خیلی حرفها زده اند ولی چاره به گمانم همان است که روان شناسان اجتماعی در آزمایش هاثورن به آن رسیده اند! هاثورن نام کارخانه ای عظیم است که در آن مطالعاتی در زمینه چگونگی بالا بردن راندمان کاری کارگران انجام شد. اینکه چکار کنند بیشتر به وظایفشان عمل کنند و به آن خیانت یا ظلم نکنند! ✅خلاصه این تحقیقات این شد که اگر انسان به هر شکلی احساس کند در حال دیده شدن و تحت نظر بودن است کنترل رفتاری شاخصی از خود بروز میدهد. مخصوصا اگر این تحت نظر بودن صرفا مچ گیرانه نبوده و نگاه حمایتی هم باشد. اثر معروف به اثر هاثورن تأثیر عمیقی بر علم مدیریت و روان شناسی سازمان داشته است. ⚪از اینجاست که سرّ اینکه در قرآن کریم مدام در موقعیّتهای قدرت و همینطور دشمنی مسأله نظارت خدا و تقوای او را مطرح میکند! از اختلافات زن و مرد در خانواده بگیرید تا در جنگ و ... . سرّ این را انسان میفهمد که چرا قرآن کریم مدام اصرار دارد به انسان احساس بنده بودن و رها نبودن بدهد! او را متوجّه به سمیع و بصیر بودن خدا و آخرت و موقف پاسخگویی میکند! از این مراحل جز با مفهومی به نام تقوا نمیتوان عبور کرد! ✋مگر میشود موقعیّت ثروت و قدرت و رهایی از پاسخگویی نهادهای اجتماعی را از بین برد؟! اصلا این موقعیّتها برای حیات جامعه انسانی ضرورت دارد! منتها کاری که میشود کرد ترویج روحیه تقوا است. والّا عند التدبّر الصادق هیچ راه دیگری ندارد! 🚫چاره اش مثلا قیام کمونیستی توده ها علیه طبقه برخوردار نیست! چاره اش ترویج صفات اخلاقی نیست! چاره اش چشم امید بستن به نهادهای بین المللی نیست! چاره اش ... . 👈چاره اش فقط یک کلمه است! تقوا! خدا ترسی! آنهم از مجرای صحیح و واقعی اش! و این امر هم باید در تربیت بشر از همان ابتدا وارد شود. والّا مگر میشود جلوی ثمرات هوای نفس که انسان و جوامع انسانی را به استثمار و استعمار و بهره کشی میکشد باز داشت؟! 🔹راستی که بشر نمیداند به خاطر نخوت و سرکشی و غرورش خود را از نعمت حکومت چه اولیائی محروم کرده! راستی کی از این خواب غرور بیدار میشود و مشکل کارش را میفهمد؟! کی میفهمد این همه فجایع زیر سر غیبت ولیّ الله است؟! همانکه نظام آفرینش و خدای آسمان و زمین او را برای رهبری انتخاب کرده! همانکه خلیفة الله علی الأرض است! 👈ای جانها به فدایت مولا جان! ای امیر المؤمنین! نهج البلاغة آدم بیدار و حق طلب و تشنه را بیچاره میکند! ببینید چطور مولا هر کسی را در موقعیّت ثروت و قدرت میبیند زود او را به یاد تقوای خدا می اندازد! در ابتدای نامه شان به یکی از عمّالشان ابتدا او را اینگونه به یاد خدا می اندازند: 📖«أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ فِي سَرَائِرِ أَمْرِهِ وَ خَفِيَّاتِ عَمَلِهِ حَيْثُ لَا شَهِيدَ غَيْرُهُ وَ لَا وَكِيلَ دُونَه‏» 👈در موضع دیگر در بیان اینکه چرا اولیاء الله با انسانهای دیگر متفاوتند آن را زیر سر حقیقت تقوا میداند: 📖«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ حَمَتْ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ مَحَارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخَافَتَهُ حَتَّى أَسْهَرَتْ لَيَالِيَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاجِرَهُمْ فَأَخَذُوا الرَّاحَةَ بِالنَّصَبِ وَ الرِّيَّ بِالظَّمَإِ وَ اسْتَقْرَبُوا الْأَجَل‏» ⬇⬇
🔹در نهج البلاغة یک سندی را نقل کرده که امیر المؤمنین هر کس را میخواست مأمور خود برای گرفتن مالیات و صدقات کند آن را برایش مینوشت! وقتی آدم فرازهای آن را میخواند اشک در چشمانش جمع میشود! این را باید به بشر گفت! بدانند از ولایت چه انواری محرومند! 👈این مسلمین به ضلالت کشیده شده هم بفهمند در سقیفه چه جنایتی کردند! چگونه با خروج نظام اسلام از مجرایش اینگونه استعدادهای دنیای اسلام را قفل کردند که در زمان ما همه چیز دارد و هیچ ندارد! تازه میفهمیم عمق این روایت شریفه را که ما نودی بشیء کما نودی بالولایة! 👈باز حضرت در همان ابتدای این دستور العمل اجرایی حکومتی به مأمور خود میفرمایند وقتی میروی با تقوی الله برو! و... «انْطَلِقْ عَلَى تَقْوَى‏ اللَّهِ‏ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ» ترجمه برخی فرازهای آن را نقل میکنم: 📖به نام خداوند یگانه بیهمتا حرکت کن! و هرگز مسلمانی را نترسان و با اکراه بر او وارد مشو و بیش از سهم خدا از مالش برمدار! هنگامی که به قبیلهای رسیدی، نخست در محل آبشان فرود آی، بی آنکه به خانه هایشان داخل شوی. سپس با آرامش و وقار به سوی آنان برو تا در میانشان قرار گیری. پس بر آنان سلام کن و در سلام کردن کوتاهی نکن! سپس بگو: «بندگان خدا! ولی خدا و خلیفهٔ او مرا فرستاده تا حق خدا را از اموالتان بگیرم. آیا در اموال شما حقی برای خدا هست که آن را به ولی او بپردازید؟»💔😢 📖اگر کسی گفت: «نه»، از او بپذیر! و اگر کسی به تو روی خوش نشان داد، همراه او برو، بیآنکه او را بترسانی یا تهدید کنی یا به زور بر او مسلط شوی یا او را تحت فشار بگذاری. آنچه از طلا و نقره به تو میدهد بگیر! و اگر دارای گله یا شتر است، جز با اجازهٔ او داخل مشو، زیرا بیشتر آن مال اوست. و هنگامی که به آن رسیدی، مانند یک زورگو یا فرد خشن وارد نشو! هیچ حیوانی را رم نده و نترسان و صاحبش را نسبت به آنها نرنجان ...