🔸ضرورت بازبینی در ابواب روایی🔸
اساسا به نظر حقیر باید یک بازبینی اساسی در مورد ابواب روایی که یادگار محدّثان ماست داشته باشیم.
👈این تبویب و جمع آوری معمولا کاری انسانی است و قداستی ندارد. میشود نقد کرد.
👈تاسیس باب یا عدم تاسیس آن دقّت و استنباط و انصاف و فضل میخواهد. کار محدّث فقط تتبع نیست. ما در این عرصه تلاشمان زیاد نبوده است. قهرمان این عرصه تا اندازه ای مرحوم کلینی است ولی خیلی خیلی جای پیشرفت و بحث و دقت و بررسی دارد.
✔️بحث در زمینه تاریخ تبویب حدیث شیعه را به جای دیگر موکول میکنم. فعلا فقط میگویم برخی مضامین داریم که میتواند ابواب پر حدیث و بسیار برجسته ای را ایجاد کرده و موضع اهل بیت علیهم السلام را در برخی موضوعات نشان دهد که اصلا باب نشده است و برعکس برخی مباحث اصلا نباید باب میشد ولی در کتب روایی باب شده است.
🔴اگر در این زمینه مراقب نباشیم دچار برخورد گزینشی و تفسیر به رأی و مدل سازی غیر صحیح از مجموعه تراث روایی خود میشویم.
🔹همین امر باعث ایجاد مشهورات و قطعیات بی پایه نزد ما ممکن است بشود.
🔸یکی از ابواب را میتوان همین روایات وارده در مورد عدم جواز تبرّی و حکم به جهنّمی بودن اهل سنّت و لزوم معاشرت و تقریب با آنها دانست.
🔹اگر با این دید روایات را جمع میکردند متوجّه میشدیم که چقدر روایات عجیب، صریح و صحیحی در این زمینه وجود دارد! همین باعث میشود که بعدا در فقه ما نیز اثر کند. در عرف مؤمنین هم اثر کند. در تقریب هم بالمآل اثر میکرد. برخی روایات به شکل صریحی فلان شخص عامی را اهل بهشت معرفی میکند و یا به شکل صریحی از انحصارگرایی در نجات منع شده و نوعی شمولگرایی خاصّ مورد تأکید قرار میگیرد و... .
🔸بحث در این زمینه بسیار است. برای پرهیز از اطاله کلام فایل pdf مربوط به این قسمت را که سابقا به زبان عربی نوشته بودم را پیوست میکنم.
#تقریب
#وحدت
#اهل_سنت
باسمه تبارک و تعالی (۴۳)
«ادب قرآن خواندن»
«غرّتهم الحیاة الدنیا»
«زهد چیست؟»
🔶بعد از نماز عصر مشغول تلاوت عهد الهی و آیات ذکر حکیم بودم؛ اندوهی و حسرتی وجودم را فراگرفت! یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب الله! ای قرآن غریب! ای مهجور!
🔹راستی که باید جلوی قرآن کریم زانو زد! با ناز نیا با نیاز بیا! با ناز نیا میدانی یعنی چه؟ یعنی شرّ کم کنی و یا فقط به خاطر ثواب نخوان؛ طوری نباشد که مدام در پی آن باشی که تمام کنی و ببندی! بعد هم طلبکار باشی!
🔸هنوز نفهمیدی چقدر به قرآن نیاز داری؟ منت هم میگذاری قرآن میخوانی! غرور هم پیدا میکنی؟! تا حالا دیده اید کسی از طبیب و مربی اش طلبکار باشد که مزد مرا پیشت آمدم؟! مزدم را بده حرفت را گوش کردم؟! همیشه خود را باید بدهکار بدانی نه طلبکار!
🔷آیا وقتش نرسیده دیگر بفهمیم چقدر در زندگی به قرآن نیاز داریم؟ زبان حالی با قرآن بر زبانم جاری شد.
🔸قرآنا! من هیچ نمیگویم فقط تو بگو! من هیچ نمیدانم فقط تو یاد بده! من بیمارم تو مرهمم را نشان بده! تو مرا شفا بده! من آمده ام عقاید و دانسته هایم را عرضه کنم تو اصلاحش کن! این قلبم را تو جلا بده! تو هادی من به راه اقوم باش! به دیگران هیچ کاری ندارم! تو گویا فقط برای من نازل شده ای! فقط من!
🔹تو را شمرده و محزون میخوانم! تو را با صدایی زیبا میخوانم! تو را در سحر و وقت آرامشم میخوانم! تو را در دل شبهای تار میخوانم! تو را با طهارت میخوانم! تو را با دهانی پاک میخوانم! تو را خودم، خودم میخوانم! تو را با تدبّر خودم میخوانم!
🔵میخواهم سر و صداهای دیگر، آن مزاحمهای دیگر نباشند تا خوب بتوانم صدایت را بشناسم و باطنت را بفهمم! میخواهم با تو خلوت کنم! میخواهم تکریمت کنم! تو بزرگی این منم که میخواهم یادم نرود چقدر بزرگی! فقط تو مرا بترسان! فقط تو مرا امید بخش!
🔴راستی ای محبوب من میدانستی چقدر زیبا حرف میزنی! میدانستی تو را چقدر دوست دارم؟! میدانستی دلم برای صدایت تنگ شده بود! میترسم از اینکه باز دستم از دستت خارج شود و گم شوم! در این شلوغی های چون تکه های شب تاریک! تو را هر روز میخوانم! تو را هر شب میخوانم! نکند کسی بیشتر از من تو را دوست داشته باشد و بیشتر از من به تو گوش فرا دهد! اگر همه انسانها در شرق و غرب عالم بمیرند تا تو را دارم وحشتی ندارم! تو مونس منی! این سر و سینه اگر تو در آن نباشی خانه ی خرابی بیش نیست! چشمم را نور بده! به من شرح صدر بده! قلبم را شادمان کن! زبانم را به خود باز کن! سیادتم بخش! دیگر رهایت نمیکنم! از من نا امید نشوی ها! نگو باز هم آمده و اندکی بعد یادش میرود! میرود! کمکم کن!
🔹ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس
کنون ز حلقه زلفت به در نمی آید
🔸ای قرآن! ای کتاب خدا! ای کلام خدا! ای بهار قلبها! ای چشمه دانشها! ای آنکه آیاتت خزائن آگاهی اند! ای جلای قلبها! ای بر طرف کننده ظلمتها! ای عهد الهی! ای شافع مشفّع! ای قائل مصدَّق! ای ریسمان الهی! ای علم اوّلین و آخرین! ای خوان گسترده الهی! ای تجلّی خدا! ای لقاح ایمان! ای امام و رهبر! ای عظیم! ای کریم! ای حکیم! ای مجید! ای عزیز! ای مبین! ای نور! ای هادی! ای شفا! ای رحمت! ای هدایت! ای ناطق! ای ناصح! ای صادق! ای قول فصل!
🔸ای آنکه هیچ هزل و تسامحی نمیکنی! ای آنچه بندگان به چیزی مثل آن به خدا متوجّه نشده اند! ای آنچه عجائبش تمامی و غرائبش کهنگی ندارد! ای آنچه ظاهری بدون باطن و باطنی بدون ظاهر نیست! ای آنچه ظاهرت رقیقه باطنت است! ای آنچه هم ظاهرت زیباست و هم باطنت عمیق است! ای آنچه مشحون از عبارات و اشارت و لطائف و حقائقی! ای آنچه با متشابهاتت ناپاکان و اهل زیغ را از خود میرانی و پاکان را به نیازشان به معلّمینت دلالت میکنی! ای آنچه تنها، مطهّرین به آن رسیده اند! ای آنچه معلّمین واقعی ات خود زبده زبدگان و پاکترین پاکان عالم اند! ذوات نورانی که نسبتشان با تو نسبت لن یفترقایی است!
🔷حال به خود چنین خطاب کن:
ای غافل! اگر ادّعای تفکّر داری و اهل دقّتی جایش اینجاست! هیهات: «يَمُصُّونَ الثِّمَادَ وَ يَدَعُونَ النَّهَرَ الْعَظِيم»! اگر میخواهی دیده ات را جولان دهی و در پی روشنایی حقیقتی اینجا بیا! «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ فِيهِ مَنَارُ الْهُدَى وَ مَصَابِيحُ الدُّجَى فَلْيَجْلُ جَالٍ بَصَرَهُ وَ يَفْتَحُ لِلضِّيَاءِ نَظَرَهُ». اگر ای قرآن چیزی تو یادم دادی دیگر بقیه حرفها را ضرب علی الجدار میکنم؛ بگذار هر چه میخواهند بگویند بگویند!
🔶رفقا!خدایی خیلی ناشکریم! مگر از این قرآن چه بدی دیدیم که مهجورش گذاشتیم!
🔹اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
🔸غرتهم الحیاه الدنیا🔸
🔴بگذریم که تأسف بسیار است! به این آیه شریفه رسیدم:
📖«يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آياتي وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا شَهِدْنا عَلى أَنْفُسِنا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ شَهِدُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كانُوا كافِرين»
✋ بد نیست دمی بایستیم و تدبّر کنیم؛ «اللّهم لا تجعل قراءتی قراءة لا تدبّر فیها بل اجعلنی أتدبّر آیاته و أحکامه» نظر شما چیست؟!
✔آنچه من میفهمم آن است که به شکل روشنی قرآن کریم دارد میگوید سرّ اصلی ردّ دعوت پیامبران و انکار معاد و سست دینی در میان جنّ و انس یک چیز است. راستی بیچاره جنیان هم مانند ما هستند!
👈همه ولو در آن مخفیگاه باطنشان که معمولا آن را از خودشان هم مخفی میکنند فهمیده اند که اینها پیامبران خدایند! اینها آنانی نیستند که بشود گفت دروغ میگویند!
👈خودشان شهادت خواهند داد که فهمیدیم ولی مخفی اش کردیم! پوشاندیمش! کافر شدیم! در محکمه ها بالاتر از اقرار چیزی داریم؟! خودشان و خودمان در آن روزی که باطنها ظاهر شود اقرار خواهیم کرد!
✔در اینجا قرآن کریم سرّ این کفر که لابد مراتبی هم دارد را خودش بیان میکند. میدانید؟! راستی اینها در باطن باطنشان خودشان میدانند استدلالی نداشتند! برهانی نداشتند تا بیاورندش! یک گرایش داشتند هر چند در ظاهر آن را با استدلال زینت دادند! چه میدانم! برایشان زینت داده شد! محبت دنیا و فریب خوردن از آن!
🔴میدانید که! بین علّت و دلیل فرق هست! قرآن کریم میگوید کفرشان در واقع علّت داشت نه دلیل! علّتش چه بود؟ سرّ واقعی این همه بد دینی، بی دینی، فلسفه های الحادی و... چیست؟
👈گول خورده اند! اگر این نیروی فریب دهنده نبود اصلا گویا هیچ عاقلی پیدا نمیشد که به این دنیا دلبسته و رهرو راه پیامبران نشود! آخر این جیفه هم ارزش دل بستن دارد؟!
📖«أَوَ لَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا فَلَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِيعُوهَا بِغَيْرِهَا فَإِنَّهُ مَنْ رَضِيَ مِنَ اللَّهِ بِالدُّنْيَا فَقَدْ رَضِيَ بِالْخَسِيسِ»
👈آنچه خلاف دعوت انبیاء است ناشی از هواهای نفس و غرور دنیاست: «لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَكَ مِنَ الْحَقِ» فریب دنیا را خورده اند!
👈مگر میشود فریب دنیا را هم خورد؟! این یعنی ای انسان! بدان که یک برداشتی از دنیا وجود دارد که دشمنت است! از هر دشمنی برایت خطرناکتر میتواند باشد! میخواهد شاهرگ حیاتت را بزند!
👈نکند دنیا را دنیا نفهمید! نکند دنیا را آخرت بدانید! نکند دانی را عالی توهّم کنید! حس پرست شدیم و از غیب غافل گشتیم! دنبال هواهای نفسانی رفتیم! شیطان به واسطه ی این هواهای نفسانی فریبمان داد! نیازهای عمیقتر خود را نیافته و چشم دلمان را به هستی های بزرگتر باز نکردیم! کائن فاسد را باقی دائمی پنداشتیم!
👈فریب زرق و برق تمدّن دنیا پرستان و فلسفه هایشان را خوردیم! همه علی شفا جرف هار بنا شده بود! بناهای فریب خوردگان بود! ای کاش این استعداد و ذکاوت و تفکر را در راستای حقائق هستی خرج میکردند. دنیا را دنیا میدیدند.
👈ای کاش این هالیوودها در خدمت پیامبران و اهداف اولیاء الهی قرار میگرفت! باور کنید بیشتر بشر را نماز شب خوان میکردند! ولی حیف! دنیا فریبمان داد! بله منشأ کفر غرور دنیا است! بله محبّت دنیا ریشه ی همه خطاهاست!
🔸زهد🔸
اما چاره چیست؟ اگر ریشه مشکل دین الهی در غرور دنیا و حب الدنیا است یکی از ضروری ترین امرها برای سالک راه آخرت مبارزه با این غرور و محبت است. چیزی که قیافه واقعی دنیا را نشان دهد. چیزی که دنیا را خلع سلاح کند. بله آن چیز: زهد حقیقی است.
👈میدانید زهد یعنی چه؟ یعنی دنیا را دنیا ببین! حال که دیدی چقدر ناپایدار و فانی است دل نبند!
📖«دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَةٌ وَ بِالْغَدْرِ مَعْرُوفَةٌ لَا تَدُومُ أَحْوَالُهَا وَ لَا يَسْلَمُ نُزَّالُهَا أَحْوَالٌ مُخْتَلِفَةٌ وَ تَارَاتٌ مُتَصَرِّفَةٌ الْعَيْشُ فِيهَا مَذْمُومٌ وَ الْأَمَانُ مِنْهَا مَعْدُومٌ وَ إِنَّمَا أَهْلُهَا فِيهَا أَغْرَاضٌ مُسْتَهْدَفَةٌ تَرْمِيهِمْ بِسِهَامِهَا وَ تُفْنِيهِمْ بِحِمَامِهَا»
👈زهد یعنی لازم نیست همه چیز را تجربه کنی و بعد بفهمی این آنی نبود که میخواستی!
🔻تو این قدرت را داری که همین الآن با عقلت و با اندکی تذکر و تمرین از همه ی این زرق و برقها و غرور دنیا خود را رها کنی!🔺
👈سریع زوال دنیا را درک کرده و محبت زائل ها را از دلت زائل کنی! زهد یعنی لا احبّ الآفلین!
👈برای اینکه خساست لذت جنسی را درک کنی که امروز ابزار بزرگ غرور دنیاست و بشر را بیچاره کرده به قول امیرالمومنین لازم نیست همه موارد و همه صورش را تجربه کنی! بدان آن هم یکی مثل این است! سر و ته یک کرباسند!😊 باور کن میتوانی! این عقل راستی کار ازش می آید! قاتله الله ما افقهه!
🔵گویا همه چیز را تجربه کرده ای! قدرتها، ثروتها، قصرها، رستورانها، ساحلها، هتلها، کازینوها، کارناوالها و... همه را چشیدی و چشم پوشیدی و کناری انداختی! بالاتر از آن از مدح و ذمّ دیگران و شهوت و غضب هم رها شدی!
👈اگر اینطور زاهد شدی حقّ آشکارتر از آن است که اگر طالبش باشی نبینی اش! آن وقت است که میفهمی: إنّ الراحل الیک قریب المسافة.
🔶حقیقتا زهد به انسان حکمت میدهد. چشمش را باز میکند. این همه پیچیدگی ندارد! این همه درس خواندن ندارد! بسیاری عمر خود را در مسیر رسیدن به معشوقی، خانه ای، ماشینی، شغلی، پستی، ثروتی، و... میدهند و خیلی طول میکشد بفهمند آرام نشدند! شاید اصلا هم نرسیدند تا بفهمند.
🔷زهد یعنی این را همین الآن برای خودت حلّ کن! بفهم و سلوکت را آغاز کن! چاه دنیای وجودت را ببند و بعد احکام بئر حقیقت را استنباط کن تا بفهمی دنیا طلبی چقدر احمقانست!
🔸فریب دنیا را نخوری ها! این دنیا دریایی است که چه بسیاری در آن غرق شدند! راستی که زهد امر مهمّی است. نخریدن و نپوشیدن و نخوردن و... نیست.
🔹ما را باش زمانی فکر میکردیم زهد یعنی روی مبل ننشین روی زمین بنشین! فلان ماشین ننشین و بهمان بنشین! بعد حسّ عرفانی به ما دست میداد! راستی چقدر جاهلیم! راستی چقدر غافلیم!
🔴میدانید! هنوز برای بسیاری از ما فریبکار بودن دنیا و دشمن بودنش مسأله نشده است. اگر مسأله بود همواره مراقب بودیم فریبمان ندهد. یکی از قواعد عقلی در مواجهه با دشمن احتیاط و پرهیز حداکثری است. در کارهایمان پیوست اینکه نکند دنیا فریبمان داده باشد را داریم؟!
😢روضه بخوانم؟! فقط یک گریز میزنم طولانی نشود! سفیان بن عیینة عالم بزرگ اهل سنّت از امام سجاد علیه السلام نقل میکند که:
📖«خَرَجْنَا مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَمَا نَزَلَ مَنْزِلًا وَ لَا ارْتَحَلَ مِنْهُ إِلَّا ذَكَرَ يَحْيَى بْنَ زَكَرِيَّا وَ قَتْلَهُ وَ قَالَ يَوْماً وَ مِنْ هَوَانِ الدُّنْيَا عَلَى اللَّهِ أَنَّ رَأْسَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا ع أُهْدِيَ إِلَى بَغِيٍّ مِنْ بَغَايَا بَنِي إِسْرَائِيل»!
😢دنیایی که در آن عاشورا رخ داد سزاوار نیست از آن نفرت داشت؟! دنیایی که از آن امام حسین و سعداء عالم آنگونه رفتند سزاوار نیست که با آن دشمن بود!
🔸عبارات برخی اندیمشندان در باب زهد🔸
✔انصافا غزالی در احیاء علوم الدّین کلام مهمّی دارد: «أدنی درجات الفقیه أن یعلم أنّ الآخرة خیر من الدنیا» ما هنوز این امر ساده را هم باور نکرده و نگرشمان نشده است. راستی که فقیه زاهد در دنیا و راغب در آخرت و متمسک به دین الهی است.
✔خواجه عبدالله انصاری در منازل السائرین بحث زهد را با این آیه شریفه آغاز میکند: «بقیت الله خیر لکم إن کنتم مؤمنین». این هم انتخاب هوشمندانه ای است! به قول عبدالرزاق کاشانی در شرح: أی ما یبقی لکم عند الله من الخیرات الّتی هی الباقیات الصالحات خیر لکم من اموال الدنیا و زخارفها فاترکوا الفانی للباقی.
✔شیخ الرئیس نیز در فصل هشتم از نمط نهم که در مقامات العارفین است اغراض ریاضت را در سه امر معرفی نموده و اولین آن را «تنحیة ما دون الحقّ عن مستنّ الایثار» یا همان ازاله موانع خارجی دانسته و معین یا همان وسیله وصول به این امر را زهد حقیقی میداند. زهدی که همان زهد عارفین است.
✔خواجه در شرح اشارات این زهد را اینطور معنی میکند: «التنزه عمّا یشغل السرّ عن الحقّ».
👈زهد عارف معامله نیست تا به آخرت رغبت کند. زهد احرار است! زهد انسان با شخصیتی است که شخصیت خود را از هر چیزی جز خداوند متعال بالاتر میداند که نسبت به آن رغبتی داشته باشد! به ما دون الحقّ اصلا توجّهی نمیکند!
👈زهد انسان را از غرور حیات دنیایی میکند و سرعتی شگفت انگیز به سالک میدهد. بدون زهد جریان سالک مانند جریان مجنون و ناقه اش است:
در دو روزه ره بدین احوالها
ماند مجنون در تردد سالها
👈البته این زهد برای اولیاء الهی اصلا مطرح نیست. آنها درجه شان خیلی بالاتر از اینهاست. برای غیر خدا قدر یا وجودی قائل نیستند تا از آن سلب رغبت کنند.
👈کسی که زهد برایش مطرح است یعنی هنوز برای دنیا قدر و وزنی قائل است. برای آنها از حیث باطنی نه فقر اهمیت دارد و نه غنا. دنیا حقیرتر از آن است که نسبت به آن زهد بورزند! آیا نسبت به لا شیء میشود زهد ورزید؟ یا از آن طرف کسی که خودش را اصلا نمیبیند میتواند زاهد باشد؟ این همان زهد در زهد است که مقام اولیاء الهی است؛ «فامنن أو أمسک بغیر حساب»!
🔷بحث از مصادیق زهد طولانی است. زهد معمولا با نوعی عدم برخورداری حداکثری در نوع انسانها گره میخورد. زیرا بهره ی زیاد از دنیا انسان را وابسته کرده و فریب میدهد. رفاه دنیا و مصرفگرایی و اسراف و نوگرایی انسان را از زهد واقعی باز میدارد.
🔶ولی دیگر فکر کنم روشن شده باشد که زهد معنایش فقر نیست! زهد بی توجّهی به زن و فرزند نیست! بی توجّهی به سیاست و مقام نیست! زهد یعنی برای خدا خشم و شهوت داشته باشیم.
👈برخی عرفا باید فقیر زندگی کنند و برخی غنی. اساسا طبیعت برخی آنها را به فقر سوق میدهد والا کار برایشان دشوار میشود و برخی را به غنا سوق میدهد. اینها حکمتهای خلقت است. آنقدر جدّی نیست.
🔷اما چطور زهد پیدا کنیم؟ با یک بذل الخاطر که نمیشود همه چیز را گفت! ولی اجمالا میگویم؛ با باور به زوال دنیا و تکرار یاد مرگ و قبر و قیامت و تلاوت قرآن و مواجهه با حقائق عظیم و انجام اعمال صالح و رغبت پیدا کردن به سرای دیگر در یک فرآیند و بستر توام با علم و عمل به تدریج مراتبی از زهد نیز سلوک میشود.
✔مراتب زهد یعنی مراتب خارج شدن از غرور دنیا و محبت آن. زهد هم یعنی اسقاط الرغبة عن الشیء بالکلیة.
✔علامت زهد چیست؟ چندتایش را فهرست میکنم؛ کثرت ذکرت مرگ، مجالست با فقرا بلکه محبّت آنها، عدم چاپلوسی و میل به انس با اغنیاء و قدرتمندان، قناعت، دوری از نفاق و ریا ،پرهیز از مصرفگرایی و... .
✔خلاصه کنم بی میلی به دنیا از آن جهت که دنیاست و میل به دنیا از آن جهت که آخرت است. اگر زاهدی تنبل شد یعنی جاهل است والا زهد حقیقی اسقاط رغبت از دنیا برای ایجاد رغبت تامّ به آخرت است و دنیا نیز مزرعه آخرت است و تنبلی در آن هیچ وجهی ندارد.
#زهد
#غرور_دنیا
#ادب_تلاوت_قرآن
باسمه تبارک و تعالی (۴۴-۱)
«اقتصاد نفتی»
«الباقیات الفاسداتی از مدیران میانی»
🔷چند شب پیش کانال تلویزیون را یکباره عوض کردند و تکه ای از گفت و گوی ویژه خبری شبکه دوم نظرم را جلب کرد.
🔸آقای امیرآبادی نماینده شهر مقدّس قم مطلبی را گفت که به فکر فرو رفتم. اصل این خطور را در موبایلم یادداشت کردم تا ان شاء الله روز دیگری به حسابش برسم!
👈ایشان در این گفتوگوی به شکل صریحی گفتند که آقای زنگنه در دوره اصلاحات 25 نماینده مجلس و در دوران آقای روحانی 35 نماینده را به وزارت نفت برده است! لیست اسامی این نمایندگان و حوزه نمایندگی آنها موجود است!
⛔کاری به دعواهای اصلاح طلبی و اصولگرایی و این اسمهای بعضا بی مسمّا ندارم! یه لحظه صبر کنید! دقیقا آقای امیر آبادی چه گفت؟! نظر شما چیست؟ مطالبی به ذهنم خطور کرد که میگویم.
🔸«رابطه اقتصاد نفتی با انتصاب مدیران نالایق»🔸
یکی از بزرگترین معضلات ما آن است که اقتصاد ما اساسش نفتی است. یکی از آن خیانتهای تاریخی پهلوی که بعدا در مورد آن نکاتی میگویم.
👈البته مرادم این نیست که چون اینها در وزارت نفت استخدام شدند ربطش بدهم به اقتصاد نفتی! بحثم چیز دیگری است.
👈تولید ثروت در اقتصاد نفتی ربط ذاتی چندانی به مدیران و کارمندان و مردم جامعه ندارد بلکه یک رانت و یک پدر پولدار است که بر اساس ضوابطی به همه شهریه میدهد!
👈در چنین اقتصادی به صورت کلان لیاقت مدیریت چندان به چشم نمی آید؛ قرار نیست که شما با زور بازو و نیروی کار و مدیریت منابع انسانی به جایی برسید. همین امر باعث میشود ناکارآمدی ها چندان به چشم نیاید.
🔹همین امر باعث میشود به جای تخصّص اموری مانند زبان بازی و باند بازی و چاپلوسی و... مطرح شود.
🔹همین امر باعث پنهان کاری و فساد و عدم شفافیت میشود. بله همین امر باعث میشود راحت بتوان مدیران نالایق تعیین نمود.
👈این مدیران نا لایق نیز بر بدتر شدن شرایط و ناراضی شدن لایقها می افزایند.
😔اوه اوه اوه! یاد برخی از این مدیران افتادم! خدا نکند مجبور باشی زیر دست کسی باشی که حقیقتا چلمنگ است! چلمنگی چاپلوس و منافق!
🔸«معضل مدیران میانی باندی»🔸
حالا یک طرف دیگر از مدیریت نالایق ها را میگویم که به آن نمایندگان مجلسی که به وزارت نفت رفته اند بیشتر ناظر است!
🔸من آنها را نمیشناسم و شاید میان آنها انسانهای سالم و کارآمد هم باشند! الله اعلم.
🔹ولی میگویم مدیریت در کشور ما یک آفت دیگرش آن است که افراد و مدیران عالی وقتی سر کار می آیند میدانند که مدیران مستقلّ، پاک و کارآمد موی دماغ آنها هستند! راستی میدانستید در چنین اجتماعاتی سیاست و زیرکی های ناشایست خیلی گل میکند؟!
👈این مدیران عالی هم در بسیاری از موارد در اثر سیاسی کاری ها می آیند! اقتصاد هم نفتی است و قرار نیست با تلاش و ابتکار و کار گروهی و تحمّل یکدیگر به جایی برسیم!
👈اینها یکی از الباقیات الفاسداتی که گاهی از خود به جای می گذارند آوردن قبیله ای و اتوبوسی برخی مدیران وفادار میانی یا سطوح پایینتر از بین متملّقان و اعضاء ستادها و... است.
🔷البته پنهان نمیکنم که به دلیل عدم فرهنگ کار گروهی که خود از جهتی یکی از موالید شوم اقتصادهای نفتی است انسانها با سوء ظنّ به دیگران نگریسته و نمیتوانند اعتماد متقابل پیدا کنند. نیازی به آن هم ندارند.
🔹همین امر باعث میشود دایره افرادی که در نظر آنها قابل اعتماد است تنگ و تنگتر شود و در یک فرآیند طبیعی چیزی شبیه پارتی بازی و یا توجه به بستگان و دوستان بیشتر جلوه کند! همیشه هم به خاطر خباثت نیست ها! طبیعت کار این را میطلبد.
🔹شاید در انتصاب اخیر شهردار عزیز و انقلابی تهران در مورد دامادشان چیزی مثل این بی تأثیر نبوده است. ایشان نمیتوانسته به غیر از ایشان به سادگی اعتماد کند؟! بگذریم!
👈این مدیران میانی که بر اثر قواعد بازی مار و پله یکباره به آن مناصب جدید رسیده اند معمولا به چشم نمی آیند تا تصفیه شوند! نمیشود هم بیرونشان کرد! استخدامند!
👈اینها دیگر در آن مجموعه معمولا رسوب میکنند و با تکانه های بعدی مدیریتی و جریانات سیاسی کنار نمیروند!
👈بعدها همینها برای بنده و شما تصمیم میگیرند و خود معضلی میشوند! این یکی از دردهای مدیریتی کشور ماست.
🔸«پول نفتی نواقص را میپوشاند!»🔸
وقتی اقتصاد نفتی شد چندان نیازی به کار، ابتکار، تشکیل شرکتهای کارآمد و سودزا و... نیست. پول است دیگر خودش می آید.
✔پول نواقص را هم میپوشاند. چون این نواقص باعث کم شدن آمدن آن پول که نیست! آن پول اصلا ربطی به اینها ندارد! خودش از چشمه میجوشد!
✔شمال که میروید به خاطر رطوبت و شرایط مناسب آب و هوایی آنقدر سبز است که نازیبایی های معماری و شهر با سبزه و چمن و بوته های زیبا پوشانده میشود. چیزی که در شهرهای دیگر عیب ظاهر است در اینجا به چشم نیامده که هیچ زیبا هم هست!
👈وقتی اینطور شد ناکارآمدی ها به چشم نمی آید! چلمنگی و بی لیاقتی مدیران چندان دیده نمیشود! مناصب بر اساس لیاقتها نیست بلکه بر اساس روابط ناسالم و چاپلوسی و... است.
👈مدیریتی غیر مبتنی بر ارزیابی و حرکت و نزدیک شدن به اهداف. میدانید چرا؟ چون هدفی ندارد! به هدفش که همین حقوقی که میگیرد و پول نفتی که با یک نظام عجیب و غریب کما بیش به همه میرسد رسیده است!
🔸«تشبیهی و درد دلی در فضای طلبگی»🔸
شبیه فقه حجتگرای طلبه هاست! در هر حال گم شده ای برای شخص به نام واقع وجود ندارد تا به دنبال پژوهش بوده و متواضعانه در پی پژوهش جدید و حرف نو باشد.
👈در هر حال حجت چه در فرض قطع یا ظنّ یا شکّ برایش در هر شرایطی موجود است! میدانید که چه میگویم!
👈 آدم باید بدود دنبال برخی از همین فضلای خودمان تا مطلب علمی خود را عرضه کند! او نیز اگر لطف کند با استغنائی عجیب در نگاهش شاید لطف کند توجّه کند چه میگویی!
👈بهترین پژوهشها و ابتکارات در همین حوزه های خودمان و در بین همین طلبه ها چندان خریدار ندارد! درسشان کسی نمیرود! من که خیلی دردمندم در این مورد! تجربه های تلخی دارم!
🔴حال که بحث به اینجا رسید به ذهن خطور کرد اندکی در مورد اقتصاد نفتی بگویم. مطلبم را دو بخش میکنم؛ یکی توصیفی سریع از آنچه بر این اقتصاد مترتب میشود؛ دیگر درد دلی در این زمینه و کم کاری حوزه های علمیه و نخبگان در روشنگری و نهی از این منکر بزرگ که میتواند در رأس منکرات اجتماع کنونی ما از حیثی قرار گیرد. اصلا بگذارید فعلا طولانی اش نکنم. همین قدر کافی است. ان شاء الله در بذل خاطر بعدی مینویسم.
#نفت
#اقتصاد_نفتی
#مدیر_نالایق