eitaa logo
بذل الخاطر
1.5هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
4 ویدیو
13 فایل
صید و بذل خطورات و نکات توحیدی، علمی و اجتماعی در فضای دینی و مسائل دنیای نوین و جستارهایی جهت تمرین طرز نگاه دیگر به امور ساده و محفلی برای نشر علم و تسدید قلب مؤمنین. هدف ثبت خطورات است نه جذب مخاطب (یک طلبه ساده) @Saghorb :ارتباط با نگارنده
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹البته قرنها قبل از ازدهار این معنا از اصالت ظهور یک موج دیگری در تاریخ تمدّن اسلامی با ظهور دانش بلاغت آغاز شد که در آن به نوعی زاویه ای دیگر از این اصالت ظهور ولی در وادی بلاغت کشف شد که سردمداران آن افرادی نظیر عبدالقاهر جرجانی و زمخشری میباشند. دقّت در نوع فعالیت آنها نیز نشانگر نوعی توجّه حداکثری و اصالت دادن به فهم بلاغی و ذوقی و طبع خود در مقام فهم و سپس تلاش برای تبیین علمی آن است. بحث از این نقطه را باید در مجال دیگری دنبال کنیم. 👈زمان ما دیگر عصر آن است که این اصالت ظهور بالمعنی الاخص را از حالت صغروی و مجملش خارج کرده و از عوامل و مناشئ تولید این ظهورات بحث کنیم. اینکه این نزاعها را از حالت صغروی به کبروی تبدیل کرده و ضوابط دقیق منطق فهم را استخراج کنیم. دیگر اینطور نیست که هر تبادر و هر ظهوری حجّت باشد. 👈بارها دیده ایم در امور فقهی یا تفسیری افراد ظهورات مختلفی را ادّعا میکنند و این یعنی شروع در ورود به عالم جدیدی که آن را منطق فهم مینامم. اینکه دقیقا این ظهورات با چه ساز و کاری متولّد میشوند و اگر ربط کاملی با قواعد ادبی ندارند و منوط به عوامل دیگر هستند چقدر قابل دفاع هستند و روش بحث در مورد اینها چگونه است؟! 👈همچنین اینکه دقیقا در این فضا نیاز ما به علوم ادبی دیگر چگونه باید باز تعریف شود؟! چرا در زمانهای گذشته بین این دو معنا از ظهور خلط صورت گرفت؟! 🔸«تفاوت میان منطق فهم و منطق فصاحت»🔸 برای پاسخ به این پرسشها اجمالا باید بدانیم ما در فضای حوزوی خود و در مواجهه با متون دینی اسلامی به دو علم نیاز داریم. یکی علمی که به ما فصاحت و تکلّم صحیح عربی را یاد بدهد و با آن دچار لحن و خطا نشویم و همینطور تأثیر اجمالی این قواعد فصاحت را در معنا تبیین کند و دیگر علمی که به شکل مطلق در صدد کشف ساز و کارهای تحقّق پدیده ی فهم صحیح و کشف مراد باشد. اوّلی اسمش را «منطق فصاحت» مینامیم و دوّمی را «منطق فهم». 👈حالا بحث سر این است که آن نحو سنّتی و ادبیات سنّتی که ما می آموزیم عمدتا از جنس منطق فصاحت است و نه منطق فهم! اثباتش را بگذارید برای مجال دیگری! لذا باید انتظار خودمان را در مواجهه با آن تنظیم کنیم تا هم این علم را خوب درک کنیم و بار سنگینی روی دوشش نگذاریم و هم بتوانیم از آسیبهای عدم درک عمیق آن خودمان را مصون نگاه داریم. 👈معمولا از قدیم گمان میکردند علوم ادبی منطق فهم است ولی اینگونه نبود! منطق فصاحت بود لذا وقتی شما ابزاری که در ذات خودش منطق فصاحت بوده را بسان ابزاری قطعی برای منطق فهم مورد استفاده قرار میدهد دچار اشکالات زیادی در تفسیر و فهم میشوید کما اینکه تدبّر در تاریخ تفسیر متون دینی و فقه دینی این را اثبات میکند. 👈به مرور خود علما به این اشکال عمده به شکل نیمه خودآگاهی پی بردند و برای کم کردن اشکال به دنبال تأسیس مباحث الفاظ در اصول و در این اواخر کشف اصالت ظهور افتادند تا بتوانند به شکلی مقوله ی فهم را از ادبیّات جدا کنند و به آن اصالت بدهند تا از آسیبهای آن در مسیر فهم مراد دور شده و به فهم واقعی نزدیکتر شوند. 👈ولی این اوّل راه است زیرا توجّه به این امر هر چند توجّه مبارکی است ولی صرفا در همین حدّ تفطّن به جدا بودن مجرای فهم از مجرای منطق فصاحت است. ولی اینکه این فهم با چه ساز و کاری متولّد میشود نیازمند تأسیس علمی است که آن را منطق فهم مینامم که قطعا یکی از عناصر آن استفاده از ضوابط معنایی همین منطق فصاحت هم هست. 👈ولی محدود به آن نشده و به بررسی تأثیر قرائن و پیش فرضها و انتظارات و الگوها و... در تحقّق فهم می پردازد که امروزه در دو علم نشانه شناسی و هرمنوتیک زوایایی از آن کشف شده است. 👈در منطق فهم اثبات میشود که بخش مهمّی از فهم اساسا بر دوش الفاظ نبوده و بر دوش عناصری غیبی و غیر لفظی در حال انتقال است که باید برای تفسیر صحیح آنها را کشف کرده و بحث از آنها را تبدیل به علم نمود. ⬇⬇⬇
🔹در کنار تلاش گسترده برای تدوین ضوابط منطق فصاحت باید تلاشی گسترده برای پیشرفت و احیانا تصحیح و تحوّل در علم ادبی ناظر به قواعد فصاحت نیز به عمل آورد. هم از این جهت که دانشهای ادبی موجود گاهی خللهای جدّی در تبیین قواعد فصاحت دارند و از آنجا که مبتنی بر فلسفه و اصولهای خاصی به قرائت و خوانش از زبان عربی پرداخته اند بعضا مشکلاتی را در این زمینه به بار آورده اند. 👈و از طرف دیگر مباحث آنها به گونه ای مقدّم بر مباحث منطق فهم بوده و همواره این احتمال که قواعد آنها خود قرینه ای برای عدول از تبادر و فهم خود و متّهم کردن آن باشد وجود دارد. 👈خود ظهور و تبادر پدیده ای است که میتواند ما را با فهم های نامعتبر خادع مواجه کند که شاید در زمان صدور جور دیگری این متن فهمیده میشده است. 👈پاسخ عالمانه و جزئی و موردی به این پرسش که آیا واقعا تبادر و ظهور ما معتبر نیست و به خاطر وجود قرینه ای ادبی ما غیر مقصود بالافهام هستیم یا اینکه اینگونه نیست خود نیازمند ورود تفصیلی و اجتهادی به عالم ادبیّات سنّتی میباشد. 👈لذا تلاش ما برای شکل دادن به منطق فهم و پیشرفت های بعدی بعد از کشف اصالت ظهور بالمعنی الاخصّ باید توأم با تلاش جدّی برای پیشرفت در منطق فصاحت و ادبیّات سنّتی باشد و للکلام تتمة لا یناسب هذا المقام.
باسمه تبارک و تعالی (۹۰۹) «فیش برداری» (۱) «قیّدوا العلم بالکتابه» «فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری» 🔹یکی از توصیه های راهبردی و طلایی برای طلاب و اهل دانش توصیه ی آنها به فیش برداری است. آنقدر مهم است که گاهی آدمی که ضرورت آن را چشیده دوست دارد با اهل دانش دست به یقه بشود و تنبیهشان بکند که قیّدوا العلم بالکتابه! چرا این را برای خودشان تبدیل به ملکه و عادت نمیکنند که: لَيْتَ‏ السِّيَاطَ عَلَى رُءُوسِ أَصْحَابِي حَتَّى یتفیّشوا!😊 👈سالهاست که با مقوله ی فیش برداری انس یافته ام.حقیقتا مخصوصا در زمان ما با رشد امکانات یک ظرفیّت بزرگ و یک سکّوهای پرش برای اهل دانش است. 1⃣ابتدا زیاد مطالعه میکردم ولی فیش برداری نمیکردم و صرفا مثلا زیر کتابها خط میکشیدم. واقعا کار تا حدودی بیهوده ای بود. بعدها که برگشتم اصلا باورم نمیشد که کی اینها را خط کشیدم و چه چیزهایی خواندم و هیچ یادم نمی آید! 2⃣در ادامه سعی کردم در حاشیه ی کتابهایم و برگه های کاغذ فیش برداری کنم. آنقدر نوشتم و نوشتم که همه جا را پر میکردم. ولی این هم هر چند بهتر از قبلی بود ولی ...! من ماندم و این همه کاغذها که در بینشان گم میشوم! 3⃣در ادامه با رشد ابزارهای امروزی لپ تاپ کوچک خریدم و با برنامه فیش برداری وان نت آشنا شدم. یک تحوّل و یک نقطه ی عطفی در کارهایم بود. سالهاست دیگر روز و شب کما بیش مشغول فیش برداری هستم. تا کنون شاید چند لپ تاپ عوض کردم. ولی نوعا کوچک و قابل حمل در همه جا میگرفتم. یک ابزار قطعی و ضروری برای اهل دانش است. ⬇
👈۱۳ سال پیش یک گوشی قلمدار خریدم که هنوز با آن کار میکنم. برای اینکه زودتر فیش بردارم و سر فرصت در برنامه واردش کنم. تا از دستم نرود. 🔹القصّه! برایم جالب شده که دیگران در تاریخ چطور فیش برداری میکرده اند. چون میدانم بدون فیش برداری نمیشود کار مهم و بزرگی کرد. از این زاویه گاهی کتابها را میخوانم. متفکّرین و مصنّفین بزرگ نوعا اهل فیش برداری بوده اند. 👈گاهی کنجکاوی میکردم که مثلا مرحوم کلینی چطور فیش برداری میکرده. یا مرحوم ملاصدرا را یک فیش بردار قهّار یافتم. اجمالا دیدم ابن سینا هم برعکس آنچه گمان میکردم به گونه ای اهل فیش بوده است. یا دیگرانی مثل علامه مجلسی و ... . 👈در احوالات بزرگان هم این را دیده ام. در خاطرات مرحوم آیت الله امینی مطلبی دیدم که به خاطر اهمیتش آن را نقل میکنم: 📖«شهید مطهری همیشه یک دفتر و قلم همراهش بود. در جلساتی که می‌نشستند اگر کسی یک داستانی می‌گفت. همان‌جا یا بعد از جلسه فوری یادداشت می‌کرد. اگر مثلاً یک حدیث جالبی مطرح می‌شد آن را فوری یادداشت می‌کرد. اگر مطلب علمی یا اگر اشکالی یا شبهه‌ای بود در آن دفتر یادداشت می‌کرد. وقتی که مرحوم شهید مطهّری برای تدریس به دانشگاه تهران رفت خودش می‌فرمود: 📖«من از آن علوم و یادداشت‌هایی که در طول آن مدّت داشتم، استفاده می‌کردم؛ یکی از عادت‌های خوب آیت الله حسن زاده آملی این بود که هر نکته جالبی که از حضرت استاد علامه طباطبایی و دوستان می‌شنید یادداشت می‌کرد. کتابهایی که داشت پر از حاشیه است. مطلبی که استاد می‌گفت همان‌جا یادداشت می‌کرد. 📖زمانی که می‌خواست اسفار بگوید نگاهی به حاشیه‌هایی که از علامه بود یا خودش به ذهنش رسیده و یادداشت کرده بود می‌انداخت و درس را می‌گفت. این خیلی تفاوت می‌کند با کسی که مثلاً 40 سال قبل در درس علامه طباطبایی شرکت کرده و در آن زمان مطلبی را شنیده، نه یادداشت کرده و نه حفظ کرده حالا می‌خواهد از نو بنشیند و مطالعه و تدریس کند. 📖نمونه‌اش مجموعه یادداشت‌های شهید مطهری است که هم اکنون در حدود 30 جلد چاپ شده است. ما معمولاً وقتی مطلبی را می‌شنویم یادداشت نمی‌کنیم، می‌گوییم وقت‌گیر است یا حوصله‌اش را نداریم؛ این اشتباه است. اگر ما هزار صفحه بخوانیم و یادداشت برنداریم و مطالب جالب را یادداشت نکنیم چند سال دیگر تقریباً هدر خواهد رفت» 🔸«چهار توصیه راهبردی در زمینه فیش»: فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری🔸 1⃣اوّلین مرحله در مواجهه با نکات خوب و قابل استفاده این است که اگر مطلب خوب، حرف خوب، حکایت خوب و... شنیدیم مثل ماست ساکن و بی حرکت نمانیم! سریع آن را در گوشه ای بنویسیم تا بعدا در جای مناسبش در برنامه ی فیش برداری وارد کنیم. 2⃣دوّمین مرحله اش یا همان فیش افزایی این است که اگر مطلب خوبی شنیدیم در این فکر کنند که آن را برای چند جا میتوان فیش برداری کرد؟! گاهی یک مطلب را میشود برای 10 جا استفاده کرد. باید ذهن خودمان را باز کنیم و ببینیم این مطلب به درد چه عرصه هایی میخورد و در همانجا آن را وارد کنیم. 3⃣سوّمین مرحله اش یا همان فیش کنی این است که منتظر نمانیم تا مطلب خوبی بشنویم و ببینیم تا فیش برداری و فیش افزایی اش کنیم! یک محقّق خوب باید نسبت به همه چیز از آن جهت که ممکن است آبستن مطلب خوب و قابل استفاده ای باشد بنگرد! نسبت به همه جا از جهت امکان استفاده ی نکته هیز باشد! در چنین فضا و بستری دریافتهایش به شدّت بالا میرود. این همان فیش کنی است. در ظاهر فیش نیست ولی در باطن فیش را استخراج میکنیم. 4⃣چهارمین مرحله اش فیش پروری است. یعنی وقتی اینها را فیش برداری کردیم و در جای مناسبش گذاشتیم به همان مقدار اکتفا نکنیم. مقداری سعی کنیم ذهنمان را باز کنیم و مطلبی به آن بیافزاییم یا نقد کنیم و آن را پرورش بدهیم. عادت کنیم تا این نکات را خام رها نکنیم. با آن بازی کنیم. پیش فرضها و لوازم آن را بررسی کنیم. اثری از نفس خودمان روی آن بگذاریم و مطلبی در آن بکاریم تا به مرور در نفسمان پرورش پیدا کند.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۰) «استغفار از دعوت به طلبگی!» 🔹برای صله رحم و ثواب بیشترش در جمعه به برادرم تماس گرفتم. فرزند برادرم برداشت و شروع کردیم حرف زدن. روحیه ی خوبی دارد و سابقا کوچکتر بود از من میپرسید چه کار کنم عارف شوم؟! 🔸با رغبت جالبی در نماز و گاهی نوافل شرکت میکند و گاهی مکبّر مسجدشان در تهران است. گفتم عمو جان کلاس چندمی؟! گفت کلاس هفتمم! بدون مقدّمه و فکر گفتم: «عمو تو جان میدی برای حاج آقا شدن!» 🔹ساعتی گذشت و مشغول کارهایم بودم که بدون مقدمه به دلم افتاد چرا با آن لحن او را دعوت به طلبگی کردی؟! گمان کردی به همین سادگی ها خداوند متعال چنین توفیق عظیمی به تو داد؟! این لحن تو بوی قدر ناشناسی و ناشکری میداد😔 🔸مگر نمیدانی طلبگی چه عظمتی دارد؟! خیلی دم دستی آن را عنوان کردی! تازه بین میلیاردها انسان اگر معدودی طلبه شوند مگر همه میتوانند در این راه که راه انبیاء و اولیاء است بمانند! و اگر ماندند مگر میتوانند سالم بمانند! و اگر ماندند مگر میتوانند به غایاتش برسند؟! 🔹میدانی چه توفیق عظیمی خدا به تو داد: «وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ‏ عَظِيما» نکند گمان میکنی به همین سادگی به این راه نورانی راهت دادند که اینطور ساده عنوانش کردی؟! از نوع بیانم استغفار کردم😔 ✋از آن طرف بدان که اگر قدرش را ندانی و خرابش کنی پست تر از همه ای! در علت طلبگیم سابقا چیزی نوشته بودم (بذل الخاطر ۹۶) 🔸طلبه های عزیز با تمام وجود به درگاه پروردگار عالم بگوییم: «ربِّ أنعَمتَ فَزِد» ای خاک بر سر آن دنیایی که ثروت و مکنتش را از شما سفید رویان عالمین دریغ کرده. همین برای پستی این دنیای فانی کافی است.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۱) «کارتن تام و جری و پیشبینی سرانجام صهیونیسم» 🔹یکی از قسمتهای درس آموز پویانمایی خاطره انگیز تام و جری قسمت بچه گربه ی گوشت خوار بود. گربه سیاهی ولگرد و دزد به دنبال غذا از کنار خانه ی موش و گربه عبور میکرد. از دور دید که چطور یک ران بزرگ گوشت در دست گربه است. 🔸نقشه کشید خود را با وجود هیکل گنده و زمختش در پوشش یک نوزاد رها شده ی فقیر و گرسنه نشان دهد! از فنّ مظلوم نمایی برای پیدا کردن مشروعیّت از راه تحریک عواطف انسانها استفاده کرد. روی سینه اش هم این جمله ی تاثیر گذار را قرار داد که: I AM A POOR HUNGRY WAIF FEED ME من یک بچه سر راهی فقیر و گرسنه ام! غذا میخواهم! 🔹آنقدر ادعای بزرگ رقت انگیزی بود که با وجود نشانه های واضح دروغ مجال تردید نمیشد به آن راه داد. تا اینکه در اواخر داستان دیگر منطق شیادی اش لو میرود: https://www.aparat.com/v/kiJuN 🔸در بذل الخاطر ۷ عمق منطق صهیونیست را بیان کردم که بر اساس همین منطق مظلوم نمایی بچه گربه ی گوشتخوار است. لذاست که سرّ تأکید خارق العاده اش برای پذیرش هولوکاست را ورای میزان راست و دروغ بودنش متوجّه میشویم. این مظلوم نمایی بنیان هویّت و مشروعیّت آنهاست. 💭رهبر معظم انقلاب در چهارمین کنفرانس حمایت از ملت فلسطین سال ۸۷ فرمودند: (هولوکاست بهانه غصب فلسطین بود) 🔹حال با ریخته شدن خون دهها هزار زن و کودک مظلوم شاهد فرو ریختن پایه های این دروغ بزرگیم! اساس اینها با این کشتار شک نکنید بسیار متزلزل شده! سابقا با شعار قربانیان یهود ستیزی مظلوم نمایی میکردند. دنیا در حال عبور از فریب بزرگ مشروعیت بخش به این رژیم غاصب است.
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۲) «فیش برداری» (۲) «فیش برداری از منظر روایات» 🔹فیش برداری یا همان (تقیید العلم) آنقدر دستور راهبردی است که حیفم آمد در چند شماره ی دیگر در موردش نکاتی بیان نکنم. اینبار پایگاه روایی این دستور دینی را بیان میکنم. تا آنهایی که با شنیدن آیه و روایت معمولا تحت تأثیر قرار میگیرند نه مطالب روشن عقلی نیز تکانی بخورند! 🚫از این بی تقوایی که به آن مبتلا هستند و خودشان نمیدانند توبه و استغفار کنند. بدانند واقعا مخصوصا در زمان ما که اینقدر امکانات برای فیش برداری زیاد شده فیش بردار نبودن یک گناه علمی است. ⚪در حدیث مشهور نبوی صلی الله علیه و آله آمده که: «قَیِّدوا العلمَ بالکتابةِ» یعنی این علم گویا شبیه آهویی تیزپاست که اگر میخواهید برایتان بماند با نوشتن شکارش کنید! به بندش بکشید! خیلی استعاره لطیفی است. نگذارید در برود! بدانید که اگر به آن افسار نزنید میرود! این همان به تصویر کشیدن عمق فیش برداری است. ⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری همان است که مرحوم کلینی در کافی با سندی از امام صادق علیه السلام نقل میکند که به انسان آرامش میدهد: «الْقَلْبُ يَتَّكِلُ عَلَى الْكِتَابَة» احساس میکند مطالعاتش از بین نرفته و میتواند به آنها رجوع کند. به انسان اعتماد به نفس میدهد. به او انگیزه ی بیشتر میدهد و بعدا شیطان وهم وقتی نشانه های فراموشی ظاهر شد او را دیگر نمیتواند نا امید کند. میداند جایی اینها را ثبت کرده و فراموش نمیشود. مخصوصا امروزه که امکان جستوجوی هوشمند هم فراهم شده است. ⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری این است که مشکل ضعف حافظه را پوشش میدهد. بلکه گاهی بهتر از آنهایی که حافظه ی قوی هم دارند انسان موفّق به ثبت و استفاده ی بعدی میشود. اگر ما حافظه ی متّصلمان ضعیف است خدا راه دیگری را باز کرده است و آن استفاده از حافظه ی منفصل است. حافظه نعمت بسیار بسیار مهمّی است. حافظه ی منفصل همین فیش برداری و نوشتن است. گاهی انسان را به جایی میرساند که حتّی از قوی ترین حافظه ها هم در ثبت و بهره بری انسان قوی تر میشود. 👈شهید ثانی در منیه المرید نقل کرده و در منابع عامه مثل سنن ترمذی آمده که روزی شخصی از انصار که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مینشست به حضرت گفت یا رسول الله من فرمایشات شما را خیلی دوست دارم ولی یادم میرود! چه کنم؟! شاید منظورش این بود که حالا حضرت دعایی به او یاد بدهد یا معجزه ای تا حافظه اش قوی شود! واقعا هم چه خسارت بزرگی بود که این کلمات درر بار حضرت از یاد برود و در حافظه نماند! 👈شما بودید چه میکردید؟! حضرت در فرمایشی فرمودند که: «اسْتَعِنْ بِيَمِينِكَ» یعنی حالا که حافظه نداری دست که داری! از دستت کمک بگیر! کنایه از اینکه بنویس! حقیقتا مطلب مهمی است. ⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری همین است که حافظه را تقویت میکند. محافظت از نکات را هم بالا میبرد. ما معمولا فریب حافظه ی کوتاه مدّت خود را میخوریم. وقتی خیلی تصویر با کیفیت و واضحی از مطلبی که الآن شنیدیم به ما تحویل میدهد فکر میکنیم این میماند! نمیدانیم که مثل آهویی میپرد و دیگر کم رنگ و فراموش میشود. کسی که عاقل است این را زود شکار میکند. 👈لذاست که ابوبصیر در حدیثی نقل میکند که امام صادق علیه السلام به اصحابشان امر میکردند که اینهایی که به شما میگویم را بنویسید. همینطور نگاه نکنید! اگر بنویسید ماندگار میشود. برخی دستورات ریزقلی خان است. در ظاهر کوچک است ولی باطن بسیار عظیمی دارد؛ آری: «اكْتُبُوا فَإِنَّكُمْ لَا تَحْفَظُونَ حَتَّى تَكْتُبُوا» ⚪یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری این است که انسان را از فریب دیگری بیرون می آورد. خیلی چیزهای جالبی که میشنویم چون الآن شاید چندان به کارمان نمی آید یا اینکه الآن میدانیم فکر میکنیم بعدا هم به کارمان نمی آید یا بعدا هم آن را میدانیم! همین است که فریب خودمان را میخوریم. تا کنون دیده اید وقتی با پرسشی مواجه میشوید به یاد مطلبی می افتید که سابقا خوانده بودید و پاسخ این پرسش است ولی هر چه فکر میکنید یادتان نمی آید کجا بود و دقیقا چه بود؟! این مطلب یکی دیگر از خاصیتهای فیش برداری است. 👈هم باید اینها را ثبت کرد و نوشت و هم اینها را حفظ کرد و هم دانست اینها نیازهای مقدّری را تأمین میکند که وقتی زمان تحقّقش رسید تازه قدر اینها را بهتر میفهمیم. در حدیث صحیح دیگری مرحوم کلینی در کافی از عبید بن زراره نقل میکند که امام صادق علیه السلام به آنها امر کردند این نوشته هایتان را وقتی نوشتید مراقب باشید ضایع هم نشود. 👈فقط نوشتن مهم نیست؛ نوشتن مقدمه ی نگهداری است. و بدانید زمانی میرسد که خیلی بیشتر از آنچه الآن احساس میکنید به آن نیازمند میشوید: «احْتَفِظُوا بِكُتُبِكُمْ فَإِنَّكُمْ سَوْفَ تَحْتَاجُونَ إِلَيْهَا»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۳) «فیش برداری» (۳) «اسرافی بزرگ و گناه کبیره ای در وادی علم به نام فیش برداری نکردن» 🔹به یکی از عزیزان گفتم دو تا ابزار از ضروریّات کار علمی در زمان ماست. یکی گوشی هوشمند که تا چیز جدیدی شنیدیم سریع ثبتش کنیم. اگر هم فرصت نبود و یا مثلا در شرایط نگارش نبودیم صوتی ضبط کنیم. این همان مرحله ی فیش برداری اوّلیه است. برای این است که از دست نرود. هنگام مطالعه یا دیدن صحنه ای یا شنیدن مطلبی یا ... . 🔸دوّم هم یک لپ تاپ کوچک و قابل حمل در ابعاد کتابی تهیه کنیم که در اوّلین فرصت آن را در بخش مناسب فیش برداری و فیش افزایی و فیش پروری کنیم. لپ تاپ بزرگ دارید؟! نه آن را کنار بگذارید برای کارهای دیگرتان! این خودش موضوعیّت دارد. یک لپ تاپ کوچک که همه جا بدون دردسر مانند کتاب با خودتان ببرید. 🚫مراقب باشید شیطان شک و شبهه برایتان در این زمینه ایجاد نکند. اگر یقین کنید روزی اش هم می آید و میخرید. 👈در وادی دانش این دیگر کار شبانه روزی ما باید باشد که یک دستمان به گوشی باشد و دیگری به لپ تاپ. اینها را شکار کنیم. فیش برداری، فیش افزایی، فیش کنی و فیش پروری کنیم. ✔باید بدانیم و یقین بدانیم که گناه کبیره در وادی دانش و تحقیق این است که اهل فیش برداری نباشیم. روحیه و فرهنگ فیش برداری نداشته باشیم. ✔کاش طوری میشد که اگر میدیدم کسی در حال شنیدن مطالبی است و اصلا دغدغه ی فیش برداری ندارد بگوییم چقدر بی تقواست! چقدر اسراف کار است! از چشممان بیافتد. ✔کاش زمانی آنقدر ضرورت این امر را درک کنیم و در بین ما به یک فرهنگ عمومی تبدیل شود که کار به جایی بکشد که شبهه در عدالت کسی پیدا کنیم که اهل فیش برداری نیست. ✋کسی که فقط میشنود و اگر چیز جالبی شنید نمینویسد! یا دغدغه ی این را ندارد. این نوعی بی تقوایی علمی است. نوعی گناه علمی است. برای اهل تحقیق و پژوهش که قطعا گناهی کبیره است. 🔹ماها به دلیل حس گرایی که داریم معمولا اسراف را در این امور محسوس میبینیم. مثلا نانی یا غذایی زیاد آمده و بیرون ریخته میشود. یا آب زیاد استفاده میشود. یا لامپ زیاد استفاده میشود. یا ... . نمیدانیم خودمان در جای دیگری مبتلا به نوعی اسراف هستیم که اگر عمقش باز شود به مراتب وخیمتر از اسراف در این امور است. 👈آن هم اینکه این همه خطورات علمی خوب و نکات جالبی که میشنویم یا میخوانیم یا میبینیم را حیف و میل میکنیم. فیش برداری نمیکنیم. فیش افزایی نمیکنیم. فیش کنی نمیکنیم! فیش پروری نمیکنیم. این حقیقتا نوعی اسراف است. 👈این همه نعمتها و رزقهای علمی است که هر روز با آن مواجه شده ایم و اسرافش کرده ایم. خدا میداند چه پیامها اینها برایمان در سینه داشت که اگر ثبت میشد و پرورش پیدا میکرد چقدر از رزقهای علمی و معنوی ما را تأمین میکرد. اسراف از این بالاتر دیگر چیست؟! 🔹برای اینکه عمق مسأله روشن شود یک مثالی زدم. دیده ای گاهی یک مطلبی خوب و مفیدی که یاد میگیری چقدر برایت ارزش دارد! اصلا طوری است که نمیتوانی رویش قیمت بگذاری! حالا فرض کنیم کسی بیاید و بگوید من یک میلیارد میدهم و این مطلب را از تو میگیرم و تو تا آخر عمر دیگر این را نخواهی داشت! فرضا بعد از کلّی کلنجار با خودمان بپذیریم! حالا با این پول زیاد چه میکنیم؟! 👈حالا فرض کنیم این پول را با ول خرجی صرف امور باطل کنیم. طوری که هر کسی ما را ببیند بگوید خیلی خیلی اسراف میکنی! خیلی بی تدبیری و عقل معیشت نداری! خیلی بی تقوایی که چنین مبلغ زیادی را اینگونه داری هدر میدهی! حیف نیست آن را در راه درستش خرج نمیکنی و لا تنسَ نصیبَک من الدنیا! خلاصه در چشم همگان نمونه ی اسراف کاری جلوه میکنیم. 🔸هیچ میدانی تا کنون بسیار بسیار از این مطالب خوب و عمیق را شنیده ای و یا میتوانستی با فیش کنی و فیش پروری به آن دست پیدا کنی ولی به دلیل نداشتن روحیه ی فیش برداری از دست داده ای؟! اگر چنین است آیا وضعیت تو از آن شخصی که آن پول زیاد را اسراف کرد بهتر است؟! «رُبَّ فَقِيرٍ هُوَ أَسْرَفُ مِنَ الْغَنِيِّ» 👈مشکل ما این است که فکر میکنیم اسراف همانهاست که گمان میکنیم. دامنه ی اسراف خیلی وسیع است. مگر امام صادق علیه السلام نفرمودند: «أَدْنَى مَا يَجِي‏ءُ مِنْ حَدِّ الْإِسْرَافِ فَقَالَ ابْتِذَالُكَ ثَوْبَ صَوْنِكَ وَ إِهْرَاقُكَ فَضْلَ إِنَائِكَ ...» 👈اگر مسأله را خوب تصوّر کنی مبتلا به اسراف و تبذیری بسیار عمیقتر شده ای! استغفار کن! توبه کن! دیگر فرصت را از دست نده و اینها را بنویس! همین است که علممان برکت نمیکند: «إِنَّ مَعَ الْإِسْرَافِ قِلَّةَ الْبَرَكَةِ» 👈همین است که اگر با فیش برداری اقتصاد علمی نداشته باشیم رزقمان را پس زده ایم و دیگر با دعا هم کار حل نمیشود: «أَرْبَعَةٌ لَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ أَحَدُهُمْ كَانَ لَهُ مَالٌ فَأَفْسَدَهُ فَيَقُولُ يَا رَبِّ ارْزُقْنِي فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَلَمْ آمُرْكَ بِالاقْتِصَاد»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۴) «قدرتِ بخشیدن» «آزمونِ بخشیدن» «وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ» 🔹روحی که دیگران را نمیبخشد بر دوش خود وزنه های خشم و کینه را نهاده. خود را سنگین کرده. کبوتر جانش را به قید و بند کشیده. سبکباری پر کشیدن و پرواز را دیگر ندارد. کسی که نمیبخشد در واقع خود را نمیبخشد. به خود اجازه ی سبک شدن و پرواز نمیدهد. 🔸گمان میکند بخشیدنش تنها به سود آن شخص دیگر است. ولی باید بداند مسأله این است که مبتلا به آزمونِ بخشیدن او شده است. امتحان نیز خالی از دشواری نیست. از همین روست که باعث رشد و تعالی انسان است. 🔹با بنده خدایی صحبت میکردم. دیدم هنوز بعد از سالها درگیر برخی مسائل شخصی با این و آن است. دوست داشت ببخشد ولی «قدرت بخشیدن» نداشت. وقتی او را دیدم متوجّه شدم بخشیدن خودش روح بزرگی میخواهد. خودش قدرت معنوی میخواهد. خودش نوعی طهارت میخواهد. 🔻نبخشیدن نشانه ی ضعف روح است. یعنی به همان اندازه هنوز توان پرواز ندارند. آری بخشیدن نشانه ی قدرت و سعه ی روح است🔺 🔸کسی که نمیبخشد بخشیده نمیشود. چون خودش نمیخواهد که بخشیده شود. خودش را مبتلا،و آلوده نبخشیدن کرده. نبخشیدن نوعی تعلّق است. حاضر نیست عبور کند. اگر در دستور قطعی دینی آمده که: «وَاعفُ عمَّن ظَلَمَکَ» منظور این نیست که تنها به مصلحت ظالم توجّه شده باشد. پیش و بیش از آن ناظر به مصلحت خود انسان مظلوم است. 🔹انسان مظلوم در واقع با مظلوم بودنش امتحان میشود. آیا توان بخشش و صعود را دارد یا نه! آری: 📖«عَلَيْكُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا يَزِيدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا يُعِزَّكُمُ اللَّه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۵) «کشیدن دندان محبت دنیا» 🔹برای کشیدن دندان عقل به دندانپزشکی مراجعه کردم. آمپول سِر کننده زد و زمانی منتظر ماندم تا اثر کند. حسابی که سر شد شروع کرد. همینطور محکم میکشید و سر من هم تکان میخورد تا آن را از جایش درآورد! بعد به پرستار گفت نیاز به جرّاحی نبود!😬😒 🔸اینطور که ایشان میکشید تا این دندان را در بیاورد اگر این سر کننده را نمیزد احتمالا طوری میشد که خیلی درد وحشتناکی داشت. تصوّرش هم دردآور بود. 💡به ذهنم خطور کرد برای کشیدن دندان حبّ دنیا که رأس همه ی خطاها و معصیتهاست چه میخواهی بکنی؟! کاش پزشکی حاذق پیدا میکردی و این دندان را هم میکند و خلاصمان میکرد😔 👈ولی مگر میشود این تعلّقاتی که در جانمان ریشه دوانده را یکی یکی قیچی کرد؟! اصلا سختی جان دادن در همین کشیدن دندان دنیاست که عصبش در همه ی وجودمان ریشه دوانده! حالا مگر به این راحتی ها میشود با ریاضت کشیدن اینها را کشید؟ 💡به دلم افتاد برای کشیدن دندان حب الدنیا هم باید سِر کننده اش را بزنی! ولی میدانی با چه سر میشود؟! یکی از این سر کننده های خوب یاد مرگ است. ولی محبّت اثرش بیشتر است: 💖«الهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَانْتَقِلُ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلّا فِي وَقْتٍ ايْقَظْتَنِي‏ لِمَحَبَّتِكَ‏»💖 🔹حقیقتا محبّت اکسیر است. اگر دستت از محبّة الله کوتاه است از محبّة اولیاء الله شروع کن. در میان آنها هم از حبّ الحسین شروع کن. تذکرة الاولیاء یا همان مقتل الحسین را بخوان. وقتی دلت را برد آن وقت توان تحمّل این درد وحشتناک را خواهی داشت. شهدایمان با این نیرو بود که یک شبه ره صد ساله ی کندن این دندان را رفتند
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۶) «علم نافع» 👈یکی نوشته بود: «یه ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ... ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ کتانژانت ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﺮﺩﻡ! پَر پَر بشی ریاضی✋😂» 🔹راستی آیا بعد از عمری که از ما گذشت دیگر وقتش نرسیده دمی هم علم نافع بیاموزیم؟! گوشی که فهمیده از چه عوالم پاکی به این اسفل سافلین هبوط کرده و از چه نیستانی ببریده شده دیگر هر چیزی نمیشنود: «وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ‏ النَّافِعِ‏ لَهُمْ» و افسوس از عمری که بیهوده گذشت ... از زندگیانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم گوش زمین به ناله ی من نیست آشنا من طایر شکسته پر آسمانیم 🔸شنونده عاقل است. غرضم این نیست که این علوم را نیاموزیم. چیزی که میگویم حتّی شامل الهیّات و اخلاقیّات و فقهیّات هم میشود. نکند بعد از عمری سواد آموزی آخر الامر چیزی بیرون بیاید که ذوق نکند که: «وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ‏ إِلَّا قَلِيلا» 🔹بعد از سالها عطش علم آموزی و چشیدن وادی های مختلف به این باور رسیده ام که صادقانه بگویم هر تلاشی اگر آخر الامر ما را به انس و تواضع و دلدادگی نسبت به قرآن کریم و کلام نورانی آن انوار پاک عرش نشین صلوات الله علیهم اجمعین نزدیک نکرد برای ما علم غیر نافع و تلبیس ابلیس شقی بود. 🔹در هر کاری هستیم و هر چه می آموزیم این ذکر و دعای مبارک را حفظ کنیم و زیاد بخوانیم. تلاشهایمان را در قالب آن ببینیم و معنا کنیم: 📖«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الِاهْتِمَامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي‏ غَداً عَنْهُ‏، وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَه‏»
باسمه تبارک و تعالی (۹۱۷) «تواضع بیشتر علامت معنویت راستین و میوه ی عبادت واقعی» 👈جایی نوشته بود: «نمیدونم چرا هر وقت پدال مازراتی رو فشار میدم ... پام از زیر پتو میزنه بیرون😂😂😂» 💭به یاد این فراز از دعای ابوحمزه افتادم که: 📖«ما لِي كُلَّما قُلْتُ‏: قَدْ تَهَيَّأْتُ وَ تَعَبَّأْتُ‏ ... أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ ... ما لِي كُلَّما قُلْتُ‏: قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي، وَ قَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي، عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِي، وَ حالَتْ بَيْنِي وَ بَيْنَ خِدْمَتِك‏» ✔همانطور که فشار دادن پدال ماشین گران قیمتی مثل مازراتی برای ماها نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید فشار دادن پدال أنانیّت و عجب و تکبّر در محضر خداوند متعالی نشانه ی خیال بافی است و باید آن را در خواب دید! هیچ نسبتی با واقعیّت ندارد. 🔻معنویّت واقعی و نه تخیّلی یک ملاک قطعی و بسیار مهم دارد. اینکه هر چه بیشتر میشود انسان را متواضعتر میکند. انسان را از خودش گرفته و مدام او را از توجّه به خودش دور و دورتر میکند! چون میخواهد او را به آن لحظه ی ناب خود ندیدن نهایی و آن فنای کلّی و طلوع سلطان معرفت و ظهور حقیقت آن نسبت شریفه ی الهیّه و ذوق حقیقت فقری نزدیک و نزدیکتر کند🔺 ✔آری پلکان تقرّب و معنویّت صحیح بالا رفتن از مراتب تواضع و دورتر شدن از قعر ظلمات تکبّر و خود دیدن است. ✋راستی مگر میشود انسان مراتب تقرّب را طی کند و مدام متواضعتر نشود؟! مدام از خودش غروب نکند؟! رفقا هر جایی دیدیم عبادتی برایمان عجب و تکبّر آورد بدانیم اصلا عبادت نبود! رجس شیطان بود.