🔵در انتها حیفم آمد نکته ای را در زمینه خوارج عرض نکنم.
🔹مطلبی در الهدایة الکبری اثر حسین بن حمدان خصیبی دیدم که در جای دیگر ندیده ام لذا مناسب دانستم که آن را به اشتراک بگذارم.
🔹وی در نقل حوادث جنگ نهروان مطلبی آورده که بر اساس آن قبل از شروع جنگ حضرت علی علیه السلام از خوارج خواست استدلالهای خود را برای مباح شمردن جنگ با خود بیان کنند؛
🔹 خوارج در این نقل بسیار مهمّ 5 اشکال از حضرت گرفتند که هر کدام باعث مباح شمرده شدن خون ایشان به زعم آنان است! در ادامه امیرالمؤمنین علیه السلام به پاسخ تفصیلی این شبهات میپردازند.
🔹عجیب آنکه اشکال نخست آن است که چرا بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله تو را به عنوان خلیفه بعد از خود انتخاب کرد از آن کنار کشیدی؟ این کفر و باعث مباح شدن خون توست!
🔹این نقل بسیار مهمّ تاریخی نشانگر آن است که ورای شهرت این امر در تاریخ جریان خوارج به نوعی منتقد اساس پدیده خلافت از همان ابتدا بوده و دنبال طرحی نو برای خلافت اسلامی بوده و با خلافت شیخین نیز مشکل داشته است.
🔸 البته در صحّت و سقیم این نقل فعلا تحقیقی نکرده ام ولی بسیار جای تأمّل دارد:
قَالُوا: أَنْكَرْنَا أَشْيَاءَ يَحِلُّ لَنَا قَتْلُكَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهَا.
👈أوَّلُهَا: أَنَّكَ كُنْتَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيَّهُ، وَ الْخَلِيفَةَ مِنْ بَعْدِهِ، وَ قَاضِيَ دَيْنِهِ، وَ مُنْجِزَ عِدَاتِهِ، وَ أَخَذَ لَكَ رَسُولُ اللَّهِ الْبَيْعَةَ فِي أَرْبَعِ مَوَاطِنَ عَلَى الْمُسْلِمِينَ: فِي يَوْمِ الدَّارِ، وَ فِي بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ، وَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ، فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، وَ فِي يَوْمِ غَدِيرِ خُمٍّ، وَ سَمَّاكَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) تَشَاغَلْتَ بِوَفَاتِهِ، وَ تَرَكْتَ قُرَيْشاً وَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارَ يَتَدَاوَلُونَ الْخِلَافَةَ، وَ الْمُهَاجِرُونَ يَقُولُونَ: الْخِلَافَةُ لِمَنِ اسْتَخْلَفَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ أَخَذَ لَهُ الْبَيْعَةَ مِنْهَا، وَ سَمَّاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ قُرَيْشٌ تَقُولُ لَهُمْ لَا نَرْضَى وَ لَا نَعْلَمُ مَا تَقُولُونَ، فَقَالَ لَهُمُ الْأَنْصَارُ: إِذَا مُنِعَ عَلِيٌّ حَقَّهُ فَنَحْنُ وَ أَنْتُمْ أَحَقُّ بِهَا فَتَعَالَوْا نَنْصِبْ مِنَّا أَمِيراً وَ مِنْكُمْ أَمِيراً فَجَاءَتْ قُرَيْشٌ فَقَامَتْ قَسَامَةٌ أَرْبَعُونَ شَاهِداً يَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَيْشٍ فَأَطِيعُوهُمْ مَا أَطَاعُوا اللَّهَ، فَإِنْ عَصَوْهُ فَالْحُوهُمْ لَحْيَ هَذَا الْقَضِيبِ، وَ رَمَى الْقَضِيبَ مِنْ يَدِهِ، وَ كَانَتْ هَذِهِ أَوَّلَ قَسَامَةٍ، أُقْسِمَتْ بُهْتَاناً وَ زُوراً وَ أُشْهِرَتْ فِي الْإِسْلَامِ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ فِي سَقِيفَةِ بَنِي سَاعِدَةَ وَ عَقَدُوا الْأَمْرَ بِاخْتِيَارِهِمْ لِأَبِي بَكْرٍ وَ دَعَوْكَ إِلَى بَيْعَتِهِ، فَخَرَجْتَ مُكْرَهاً مَسْحُوباً بَعْدَ أَنْ هَيَّأْتَ يُقِيمُ لَكَ فِيهَا عُذْراً، وَ تَقُولُ لِلنَّاسِ: إِنَّكَ مَشْغُولٌ بِجَمْعِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ تَعْزِيَتِهِنَّ وَ تَأْلِيفِ الْقُرْآنِ، وَ مَا كَانَ لَكَ فِي ذَلِكَ عُذْرٌ فَلَمَّا تَرَكْتَ مَا جَعَلَهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَكَ وَ أَخْرَجْتَ نَفْسَكَ مِنْهُ أَخَّرْنَاكَ نَحْنُ أَيْضاً وَ شَكَكْنَا بِكَ.
👈و الثَّانِيَةُ أَنَّكَ حَكَمْتَ يَوْمَ الْجَمَلِ فِيهِمْ بِحُكْمٍ خَالَفْتَهُ بِصِفِّينَ، قُلْتَ لَنَا يَوْمَ الْجَمَلِ: لَا تُقَاتِلُوهُمْ مُوَلِّينَ وَ لَا مُدْبِرِينَ، وَ لَا نِيَاماً وَ لَا أَيْقَاظاً، وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ، وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ فَهُوَ كَمَنْ أَغْلَقَ بَابَهُ فَلَا سَبِيلَ عَلَيْهِ، وَ أَحْلَلْتَ لَنَا فِي مُحَارَبَتِكَ لِمُعَاوِيَةَ سَبْيَ الْكُرَاعِ وَ أَخْذَ السِّلَاحَ وَ سَبْيَ الذَّرَارِيِّ فَمَا الْعِلَّةُ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ إِلَى أَنَّ هَذَا حَلَالٌ وَ هَذَا حَرَامٌ؟
👈و الثَّالِثَةُ أَنَّكَ الْإِمَامُ وَ الْحَاكِمُ وَ الْوَصِيُّ وَ الْخَلِيفَةُ وَ أَنَّكَ أَجَبْتَنَا إِلَى أَنْ حَكَّمْنَا دُونَكَ فِي دِينِ اللَّهِ الرِّجَالَ فَكَانَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ لَا تَفْعَلَ وَ لَا تُجِيبَنَا إِلَى ذَلِكَ وَ تُقَاتِلَنَا بِنَفْسِكَ وَ نُطِيعَكَ، أَوْ تُقْتَلَ وَ لَا تُجِيبَهُمُ عِنْدَ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ إِلَى أَنْ يَحْكُمَ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الرِّجَالُ وَ أَنْتَ الْحَاكِمُ.
👈و الرَّابِعَةُ أَنَّكَ كَتَبْتَ كِتَاباً إِلَى مُعَاوِيَةَ تَقُولُ فِيهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مِنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ صَخْرٍ، فَرَدَّ الْكِتَابَ إِلَيْكَ وَ كَتَبَ فِيهِ يَقُولُ: إِنِّي لَوْ أَقْرَرْتُ أَنَّكَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَاتَلْتُكَ فَأَكُونُ قَدْ ظَلَمْتُكَ، بَلِ اكْتُبْ بِاسْمِكَ وَ اسْمِ أَبِيكَ فَكَتَبْتَ إِلَيْهِ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ صَخْرٍ، فَلَمَّا أَجَبْتَ مُعَاوِيَةَ إِلَى إِخْرَاجِ نَفْسِكَ مِنْ إِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ كُنَّا نَحْنُ فِي إِخْرَاجِكُمْ، عَنِ الْآمِرِيَّةِ أَوْلَى.
👈و الْخَامِسَةُ أَنَّكَ قُلْتَ: هَذَا كِتَابُ اللَّهِ فَاحْكُمُوا بِهِ وَ اتْلُوهُ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ فَإِنْ وَجَدْتُمْ مُعَاوِيَةَ أَثْبَتَ مِنِّي فَأَثْبِتُوهُ وَ إِنْ وَجَدْتُمُونِي أَثْبَتَ مِنْهُ فَأَثْبِتُونِي فَشَكَكْتَ فِي نَفْسِكَ فَنَحْنُ فِيكَ أَعْظَمُ شَكّاً.
#خوارج
#نفاق
#روند_رویداد
باسمه تبارک و تعالی (14)
«قبیله شناسی عرب، حلقه مفقود در درک عمیق تاریخ صدر اسلام»
🔵صوتی را از استاد پاکتچی در موضوع: «معصومین علیهم السلام و ساختار قبیله ای» در مسیر رسیدن به مباحثه گوش کردم.
🔷گویا ایشان در تاریخ 10 خرداد 95 این مطالب را بیان کرده اند. مطالبی به ذهن خطور کرد که به شکل خلاصه آن را تقدیم میکنم.
🔶قبل از آن لازم است از تلاشهای پر ثمر و نافع استاد پاکتچی قدردانی کنم. ایشان در عرصه های مختلف سعی نموده اند پیشرفتهای علوم بشری را خوب درک و هضم کرده و ناظر به علوم و فرهنگ اسلامی و شیعی به شکل تطبیقی و بومی شده اعمال کنند. حقّا تلاشی ستودنی در ارتقاء بخشیدن به سطح تحقیق و باز نمودن افقهای جدید برای عموم علاقه مندان فرهنگ اسلامی و خصوصا طلّاب علوم دینی نموده اند.
🔵با دیدن حجم تلاشها و خدمات ایشان به علوم حوزوی انسان بهتر کم کاری خودش و همینطور اهمیت نخبه گرایی را درک میکند.
🔵بگذریم! ایشان نکات در زمینه اهمّیت احاطه به قبیله شناسی عربی بیان میکنند. این پیوندها خیلی قوی و عمیق بوده و مناسبات اجتماعی حاکم در ظرف نزول دین خاتم را نشان میدهد.
🔻ما نباید با ذهن خود که با پیش فرض انسان شهری و ملّی خو گرفته دست به تحلیل جامعه ای مبتنی بر انسان قبیله ای بزنیم.🔺
👈از دید ایشان معصومین علیهم السلام هرگز تلاشی برای از میان برداشتن فرهنگ قبیله ای هم نکردند و دغدغه هدایت داشتند که با چنین فرهنگی نیز قابل وصول بود.
👈 مناسباتی که با ظهور اسلام از میان نرفت بلکه به شکل دیگری صورت بندی نوینی یافت.
👈مثلا از دید ایشان دعوای قبیله ای بین هاشم با امیّه بعدا خود را در ساختار کلان کلامی دعوا بین عثمانیه و علویه نشان داد. اینها خیلی زیاد است.
👈همچنین ایشان بر این نکته تأکید کرد که باید دقّت داشت قبایل عربی هر چند در ظاهر به شکل شجره و به آباء خاصّ ختم میشوند ولی اساسا قبیله یک اتحادیه سیاسی بوده است و ورای اهمّیت پیوندهای اوّلیه خونی نباید آن را در این حدّ تقلیل داد.
👈اگر چنین درکی از قبایل داشته باشیم در تبیین بسیاری از پدیده های ناظر به حیات اجتماعی عرب باز میمانیم. اموری مانند تک فرزندی بودن شجره انساب و وجود اعرابی به عنوان اعراب بائده و پیوند ولاء و... جز با اتحادیه سیاسی بودن این قبائل قابل تبیین نیست.
👈یادم هست آیت الله مددی حفظه الله تعالی نیز در درس به اهمیت قبیله شناسی اشاره کرده و انتساب به قبیله را مانند شناسنامه برای افراد و یا آبی که ماهی در آن زنده است میدانستند. یعنی تمام حیثیات یک شخص در انتسابش با قبیله معنی پیدا میکرد.
🔵با توجّه به اهمّیت موضوع مخصوصا برای طلّاب عزیز و عموم اسلام پژوهان به نظر رسید خوب است تأکید مجدّدی بر این موضوع داشته و سه نکته نیز که به ذهن خطور کرد را تقدیم کنم:
🔵«نکته نخست»
از آنجا که ما در نظامهای روستایی و شهری و ملّی رشد یافته ایم درک صحیحی از نظام قبیله ای نداریم.
👈درست درک نمیکنیم که در این جوامع مناسبات انسانی و سیاست ورزی چگونه است و به این سبب بعد مهمّی از تاریخ اسلام و سیره را درک نخواهیم کرد.
👈سرّ کم هزینه بودن اسلام آوردن یمنی ها و همینطور تشیّع آنها چیست؟ سرّ انتخاب یثرب توسّط پیامبر صلی الله علیه و آله در بین عرب چه بوده است؟
👈چرا قریش اینقدر مخالف حضرت بود؟ نکته عام الوفود و سپس الردّه چه بود؟ سرّ وقوع سقیفه چه بود؟ مگر هر صحابه یک رأی نداشت؟! چرا میگوییم کوفیان بی وفا بودند؟ سؤالات در این زمینه بسیار زیاد است.
👈علم تفصیلی به قبیله شناسی عرب زمینه مهمّی برای درک بعد سیاسی جنبش اسلامی در سیره نبوی و علوی علیهما السلام است.
👈یکی از مهمترین اموری که انسان را وارد دنیای عجیب سیاست و اسلام سیاسی میکند.
👈این را نمیشود با روایت خوانی و فقه و اصول رایج دریافت.
👈باید مناسبات جدّی سیاسی آن زمان را به خوبی دریافت و سپس نحوه تعامل و ساسة العباد بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و دیگر ائمه علیهم السلام را با آن به خوبی درک و استنباط نمود.
🔻حقیقتا درک انسان را تا اندازه زیادی از تاریخ اسلام متحوّل میکند. ما را وارد پارادایم دیگری از درک تاریخ میکند. روی نقاط و نکاتی حسّاس کرده و فرضیات و انگیزه های ویژه ای برای بررسی میدهد که فعلا آن را نداریم. انصافا تا کنون خیلی کم کاری کرده ایم و از بسیاری از حقایق تاریخ اسلام محروم مانده ایم🔺
🔸در نوشته ی قبلی بیان کردم که چطور برخی به واسطه همین نکات به خوبی فرضیه نفاق خوارج و برخواستن آنها از نوع مناسبات قبیله ای را تبیین نموده اند.
🔵«نکته دوم»
👈قبائل عربی قبل از اسلام برخی به تجربه نسبی رسیدن به پادشاهی نیز رسیده بودند. مانند قبیله کنده در یمن که اشعث تقریبا حالت پادشاهی پیدا کرده بود و با این حالت وارد اسلام شد و یا همچنین عرب حیره و جنوب شام.
👈شهرهای محدود عرب نشین نیز ساختار قبیله ای داشتند یا کاملا از یک قبیله مانند ثقیف در طائف و یا از چند قبیله خویشاوند مانند یثرب یا از چند قبیله اجمالا غریبه مانند مکّه. ولی ساختار قبیله ای بود.
👈با فتوحات اسلامی نیز شهرهای اسلامی نظیر کوفه و بصره و ... با ساختار قبیله ای به وجود آمد که شرح آن و تأثیر آن در تاریخ بعدی اسلام مفصّل است.
👈نکته جالب اینجاست که در جمل نوعی نزاع شهری بین کوفه و بصره ورای نزاع قبیله ای ایجاد شد یعنی مثلا ربیعه کوفه با ربیعه بصره درگیر شد و در جنگ صفّین نوعی نزاع منطقه ای بین عراق و شام. مدّتها طول کشید که مخصوصا با مخالطه با عجم و روی کار آمدن حکومتهای عجمی و اختلاط نسب کم کم حالت شهری و روستایی بین اعراب رواج یافته و مناسبات دیگری حاکم شود.
🔵«نکته سوّم»
👈بخشی از تلاش بسیاری از نسب نگاران عرب معطوف به صحّت و سقم این انساب شده است. تحقیق در باره این آباء و اسماء آنها و تاریخ آنها و اسطوره ای بودن آنها و... .
👈نکته مهمّی که در اینجا به نظر میرسد آن است که چندان نباید روی این نقطه متوقّف شد هرچند بحث از آن در مواضع دیگر سودمند است. آنچه خیلی اهمّیت دارد این است که چنین باور و چنین نظامی در صدر اسلام محقّق شده بوده و ورای صحّت و سقم ادّعاهای مطوی در این سلسله نسبها اجمالا امری مقبول بین عرب شده و منشأ آثار فراوان گردیده بوده است.
👈حقیقتا تقسیم عرب به عدنانی و قحطانی و یا تقسیم آنها به یمنی و ربعی و مضریّ تقسیم بسیار مهمّی در ارتکاز آنها بوده است. این برای ما خیلی مهمّ است.
👈ما اگر دنبال قبیله شناسی عرب هستیم و کاری به قبیله شناسی مغول و برخی قبائل آفریقایی نیستیم به دلیل پیوند این دانش با فهم تاریخ و روایات اسلامی است.
👈چند هفته پیش دو کتاب از آقای محمّد علی امیر معزّی به نام «تشیّع؛ ریشه ها و باورهای عرفانی» و «راهنمای ربّانی در تشیّع نخستین» میخواندم.
🙏همین جا تشکر میکنم از آقای گیلانی که این دو کتاب را همراه کتب دیگری برای مطالعه به بنده قرض دادند.
👈در آنجا اوایل گله میکردم که چرا ایشان اینقدر از روایات ضعیف برای معرّفی شیعه و شناخت آن استفاده کرده است. بعد متوجّه شدم که آنچه برای وی شاید مهمّ باشد و یا در کلّ میتواند جنبه ای از اهمّیت داشته باشد این است که تشیّع چیست و تاریخش چه بوده است.
👈 همینکه این روایات هر چند بسیار ضعیف در این فرهنگ مقبول واقع شده و یا تولید شده میتواند پیامهای خاصّی را در بر داشته باشد.
👈یکبار میگوییم تشیّع ناب چیست و واقعا ورای آنچه به این مذهب در تاریخ چسبیده چه بوده و امامان آن علیهم السلام میخواستند چه باشد و یکبار میپرسیم تشیّعی که در تاریخ محقّق شده چیست. در اینجا نیز در زمینه قبیله شناسی یکبار میخواهیم خودمان تحقیق کنیم که چقدر اینها صحیح است و چقدر اسطوره و دروغ و جعل و یا دنبال اختلافات آن برویم و یکبار میگوییم این اطّلاعات تا چه میزان و به چه شکلی در ذهن عرب صدر اسلام ورای صحّت وسقم آن جریان داشته و منشأ آثار بوده است.
🔵«نکته چهارم»
👈بحث در زمینه قبیله شناسی عرب بسیار است و حقیر توفیق داشتم چند سال پیش چندین کتاب را در زمینه انساب عربی مطالعه و تلخیص کنم و با همین دید مدّتی کتب تاریخی را تتبّع و بررسی کنم.
👈البته تتبع و تحقیق را در این زمینه به غایت مطلوب نرساندم؛ خلاصه ی این تلاش را به بهانه میزان پراکندگی پدیده فصاحت بین این قبائل و ناظر به فرهنگ شیعی در انتهای کتاب «مغنی الأریب فی تهذیب مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب» آوردم. شاید حدود 50 صفحه یا مقداری بیشتر که مطالعه آن به گمان بنده میتواند برای شروع خیلی مفید باشد.
👈 این دانش باید به شکل یک ابزار مهمّ همواره در کوله پشتی اسلام پژوهان و طلّاب باشد تا از آن در مطالعه احادیث و تاریخ اسلام و فهم ظروف تأثیر گذار در این زمینه کمک گیرند. مطالب دیگر را در آن نوشته آورده ام و دیگر کلام را طولانی نمیکنم.
#قبیله
#عرب
باسمه تبارک و تعالی (۱۵)
«ادبی مهم از آداب دعا»
«وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليما»
🔵خداوند متعال توفیق داد مشغول تلاوت قرآن کریم بودم که توجّهم به این آیه شریفه جلب شد. گویا توجّه به یک ادب مهم در دعا است.
👈انسان به سبب محبّت به نفس محبّت طبیعی به کمال خود دارد. از اینجاست که دغدغه یافتن مزایای بیشتر و به تعبیر دیگر وجود وسیعتر دارد؛
👈به این ترتیب در خودآگاه و ناخودآگاهش درخواستهای زیادی برای رسیدن به برخی امور پیدا میکند. اهدافی برای خود تشخیص داده و تمنّای وصول به آن را میکند.
👈معمولا هم انسان در جامعه وقتی واجد بودن برخی افراد را نسبت به چیزهایی میبینند که خود فاقد آنهاست و آن را برای خود کمال میبینند از اینجا برایش به شکل طبیعی حالت درخواست شکل میگیرد.
👈گاهی نیز مؤمنین معتقد باور ایمانی خود را وارد این مقوله طبیعی نموده و در دعای خود از خدا وصول به آن چیزهایی را میخواهند که برای خود کمال تشخیص داده اند. برای خدا تعیین تکلیف کرده بلکه تعیین مسیر هم میکنند!
😢«فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلَا أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْك!»
🔶 برداشتم از این آیه شریفه آن بود که آیه شریفه یک نکته مهمّی را به مؤمنین در این زمینه گوشزد میکند.
👈اینکه یک سری چیزها وجود دارد که انسانها در جامعه و در ویژگی های طبیعی تفضیل داده شده اند ولی نباید چندان دغدغه ی این کمبودها را داشته باشند.
👈اصلا چه کار دیگران داری؟! انسانها بر اساس حکمت مختلف آفریده شده اند و از هر کسی به اندازه عقلش و امکانات و نعمتهایی که به او داده شده حسابرسی میشود.
👈مهمّ آن است که هر کسی نقش خودش را خوب بازی کند! به تعبیر امروزی ها جایزه اسکار را به کسی که پولدارتر یا زیباتر یا قویتر باشد نمیدهند بلکه به آن کسی میدهند که به بهترین وجه نقشش را بازی کرده است!
👈چه بسیاری زندگی و اعصاب خود را سر این چیزها هدر میدهند! نه خود را شناخته اند و نه خدایشان را!
👈امتداد باور توحیدی در مقام درخواست و دعا در این آیه شریفه تعلیم داده شده است.
👈یعنی از خدا بخواهید و مصداق خاصّ را معیّن نکنید همیشه و راهی را نیز برای خدا مشخّص نکنید!
👈انسان وقتی اینطوری دعا کرد اعصابش راحت میشود و حسادت و ناراحتی و دلتنگی سراغش نمی آید. سرش در لاک خودش میرود!
🙏بگذارید یک زبان حال بگویم:
🔻«خدایا به من از فضل خودت که بی پایان است از آن راهی که خودت میدانی آن چیزی که صلاح میدانی بده! من چه میدانم؟! ربّ إنّی بما أنزلت الیّ من خیر فقیر! اصلا من میخواهم نباشم! اصلا من چیزی نیستم که چیزی بخواهم! خدایا خودت انتخاب کنی زیباتر نیست؟! همانطور که برای اولیائت انتخاب کردی! خدایا اصلا من خود این نیاز به تو را دوست دارم! من از دیدن اینکه اینقدر زیبا و کامل و غنی هستی لذّت میبرم. من از دیدن اینکه اینقدر فقیرم و به تو نیاز دارم لذّت میبرم چون در دل فقر خود زیبایی و غنای تو را میبینم! اصلا راستش من نیاز دیگری جز نیاز به توجّه تو ندارم! درخواست میکنم تا به من توجّه کنی! درخواستها بهانه است!»🔺
🔵البته این منافات ندارد که گاهی انسان برخی مصادیقی که قطعا مطلوب است را به صورت خاصّ طلب کند. مانند دوری از گناهان و زیارت و مقامهای معنوی و توحیدی.
🔵بعد به تفسیر شریف المیزان رجوع کردم و دیدم ایشان نیز از آیه شریفه آداب دعا کردن را استنباط نموده اند.
عین عبارات مرحوم علّامه طباطبایی را در اینجا نقل میکنم.
📖«فيه من الفائدة أولا التعليم بأدب الدعاء و المسألة من جنابه تعالى فإن الأليق بالإنسان المبني على الجهل بما ينفعه و يضره بحسب الواقع إذا سأل ربه العالم بحقيقة ما ينفع خلقه و ما يضرهم، القادر على كل شيء أن يسأله الخير فيما تتوق نفسه إليه، و لا يطنب في تشخيص ما يسأله منه و تعيين الطريق إلى وصوله
📖، فكثيرا ما رأينا من كانت تتوق نفسه إلى حاجة من الحوائج الخاصة كمال أو ولد أو جاه و منزلة أو صحة و عافية و كان يلح في الدعاء و المسألة لأجلها لا يريد سواها ثم لما استجيب دعاؤه، و أعطي مسألته كان في ذلك هلاكه و خيبة سعيه في الحياة
📖و ثانيا: الإشارة إلى أن يكون المسئول ما لا يبطل به الحكمة الإلهية في هذا الفضل الذي قرره الله تعالى بتشريع أو تكوين، فمن الواجب أن يسألوا شيئا من فضل الله الذي اختص به غيرهم فلو سأل الرجال ما للنساء من الفضل أو بالعكس ثم أعطاهم الله ذلك بطلت الحكمة و فسدت الأحكام و القوانين المشرعة فافهم
📖فينبغي للإنسان إذا دعا الله سبحانه عند ما ضاقت نفسه لحاجة أن لا يسأله ما في أيدي الناس مما يرفع حاجته بل يسأله مما عنده و إذا سأله مما عنده أن لا يعلم لربه الخبير بحاله طريق الوصول إلى حاجته بل يسأله أن يرفع حاجته بما يعلمه خيرا من عنده»
🔶چند سالی هست موفق به خواندن دعائی میشوم که آن را به خودم اولا و به سائر عزیزان توصیه میکنم. راستش جوری بار آمده ام که برایم مهمّ است که به اسناد توجّه زیادی کنم و حتّی المقدور تراث صحیح السند و معتبر را مورد توجّه ویژه قرار دهم. دعائی که با آنچه گذشت مناسبات تامّ دارد.
🔶امام باقر علیه السلام آن را به زراره تعلیم فرموده اند؛ مرحوم کلینی در کافی با سندی صحیح نقل کرده اند:
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ.
#دعا
#آداب_دعا
باسمه تبارک و تعالی (16)
«منظری دیگر از بحث پیرامون اختلافات درباره دختر سه ساله ای به نام رقیه سلام الله علیها»
💔امروز سالگرد روز منتسب به حضرت رقیه سلام الله علیها است.
🔴صبح دیدم در بعضی گروه های طلبگی بحثی مفصّل در زمینه صحّت و سقم انتساب دختری سه ساله به نام رقیه به امام حسین علیه السلام بین طلّاب در جریان است.
🔴برخی ادله نافین را ذکر کرده و برخی ادله مثبتین را. از هر دو طرف نیز نام رجال بزرگ دین ردیف شده بود!
🔴به نظرم دیگر بحث از حالت عادی خودش بیرون آمده و باید با نگاهی بیرونی ورای صحّت و سقم اصل مطلب یکبار در مورد اینگونه پرونده ها بحث کرد و پرونده را تا حدودی مختومه نمود.
🔵قبل از آن یک مقدمه ای بگویم؛ بحث علمی به خودی خود حساسیت آفرین نیست و افراد میتوانند با ادله علمی یا شبه علمی نتایجی بگیرند. ولی به محض اینکه این آراء امتدادهای سیاسی و اجتماعی و عاطفی و مانند آن پیدا کند بسیار حسّاس میشود.
🔷بنده همانطور که در شماره 14 بیان کردم یک نوشته ای در زمینه قبایل عربی چند سال پیش نوشتم و در انتهای مغنی الأریب چاپ شد. تا کنون اصلا بازخورد و نقد یا تقدیری ندیدم. انگار نه انگار!
🔹ولی همان روزهای اوّل در اثر یک غفلت نقشه ای که در انتها آوردم و در آن جای قبائل عربی مشخص شده بود به جای خلیج فارس نام خلیج عرب نوشته شده بود. همان روزهای اوّل از اساتید و بزرگان و مسئول تدوین متون و رئیس حوزه های علمیه و وزارت اطّلاعات سراغم را گرفتند! انسان واقعا تعجّب میکند!
🔹یک امتداد سیاسی ساده اینقدر مطلب را مهم کرده بود.