باسمه تبارک و تعالی (۲۰۵)
«آیا حقّ را از آن روی نیکویش بیان میکنیم؟!»
«تقریر بد مسأله در موضوع گشت ارشاد!»
🔵از حق نباید کوتاه آمد. ولی باید دانست حق جوانب مختلفی دارد که از همه ی جوانبش نباید کوتاه آمده و کم گذاشت والا ولو ناخواسته ولو به بهانه حق تن به باطل داده ایم. وقتی سخن از مطلب حقی نیز میگوییم همینگونه است.
✔اوّلا باید اصل سخن حقّ باشد. ثانیا جوانبش هم باید حق باشد. شاید مراد از قول سدید هم همین باشد. یعنی قول حقی که همه جوانبش حقّ باشد. جوانب حق دیگر کدام است؟! لااقل سه جنبه را میتوان ذکر کرد که اگر به آنها توجّه نشود حقّ طلبی ما مبتلا به آسیب میشود؛
✅یکی اینکه این سخن حق به هدف حق گفته شود! یراد به الحقّ باشد. یراد به الباطل نباشد!
✅دیگر اینکه در موضع و زمان مناسب گفته شود! مورد سوء استفاده قرار نگیرد! به حقائق دیگر جفا نشود. ذبح نشود! کارکردش هم حقّ باشد. هر حقّی را نمیشود هر زمانی و هر مکانی گفت! گاهی حرف حقّی زده میشود و نیّت هم حق است ولی کارکردش یعنی آنچه عملا در چنین شرایطی بر آن مترتّب میشود حق نیست و منجر به تأیید باطل میشود.
✅جانب سوّم هم آن است که حق را از آن چهره ی زیبا و حقّش بیان کرد! از روی نیکویش آن را معرّفی نمود.
🔹حالا چه میخواهم بگویم؟! میخواهم بگویم بحث از لزوم گشت ارشاد بحث از مطلب حقّی است. میتوان ضرورت آن را هم شرعا و هم به شکل عقلائی در فضای جنگ جنسی تبیین کرد. ولی آیا آنگونه که ما مطرحش میکنیم جوانبش هم حقّ است؟! آیا قول سدید است؟!
👈هدفمان که حقّ است. موضعش هم حق است. الآن دشمن به جنگ اسلام و نظام اسلامی و حجاب اسلامی آمده است. الآن باید موضع حق را بیان کرد و بر آن پافشاری نمود. وقت سکوت نیست. سکوت در چنین زمانی به معنای زمینه سازی برای مارپیچ سقوط است.
✋اما آیا این حقیقت را از آن روی زیبایش معرّفی میکنیم؟! یا اینکه در این جنبه باطلی راه یافته است؟! به نظرم ما در زمینه ی گشت ارشاد در این زمینه مشکل داریم. این را توضیح میدهم؛
🔸«حق را باید با آن چهره ی زیبایش بیان کرد!»🔸
در باب هفتم قابوسنامه مطالب خوبی در این زمینه مطرح شده است. وی در وصایای خود به فرزندش گیلانشاه میگوید:
📖«سخن که بمردمان نمایی نکوترین نمای، تا مقبول بود و مردمان درجهٔ تو بشناسند، ... و سخن بود که بگویند بعبارتی که از شنیدن آن روح تازه شود و همان سخن بعبارتی دیگر بتوان گفت که روح تیره گردد.
📖حکایت: شنیدم که هارونالرشید خوابی دید بر آن جمله که پنداشتی که جمله دندانهای او از دهان بیرون افتادی به یکبار، بامداد معبری را بخواند و پرسید که تعبیر این خواب چیست؟
📖معبر گفت: زندگانی امیرالمؤمنین دراز باد! همه اقرباء تو پیش از تو بمیرد، چنانک کس نماند. هارونالرشید گفت: این معبر را صد چوب بزنید که وی این چنین سخن دردناک چرا گفت در روی من، چون جمله قرابات من پیش از من بمیرند پس آنگاه من که باشم؟
📖خوابگزاری دیگر را فرمود آوردن و این خواب با وی بگفت. خوابگزار گفت: بدین خواب که امیرالمؤمنین دیده است دلیل کند که امیرالمؤمنین دراز زندگانیتر از همه اقربا باشد.
📖هارونالرشید گفت: دلیل العقل واحد تعبیر از آن بیرون نشد، اما عبارت از عبارت بسیار فرق است، این مرد را صد دینار فرمود ...»
🔴یک مثالی بزنم. چند سال قبل در مشهد مقدس خدمت یکی از روحانیون خوش فکر آنجا به نام آقای واسطی حفظه الله تعالی بودیم. خوش فکری خودش مقوله ای است. ایشان گفت در جایی این حکم دینی را مسخره میکردند که یعنی چه که شما میگویید اگر هفته ای یکبار ناخنتان را بگیرید باعث دوری از بیماری پیسی میشود!!!
👈ایشان هم در پاسخ همین کار را کردند. این مطلب حق را در قالب و رویی نیکو و متناسب با فهم مخاطبشان تغییر دادند. ایشان فرمودند که به آنها که ظاهرا اهل دانش و پزشک بودند گفتم خب آیا نمیتوان پرسید که:
« آیا بین گرفتن ناخن با میزان فعالیت رنگدانه های پوستی نسبتی هست؟»
🔹گفتند یک فرضیه و موضوع خوبی برای بررسی است! هیچ مسخره هم نیست. گفتم خب این همان مطلب است فقط بیانش را متناسب با زبان علمی امروزی تغییر دادیم.
👈به زبان امروزی ترجمه اش کردیم. وظیفه ی ما آن است که گاهی با توجّه به نوع مخاطبین مقولات دینی را ترجمه ی امروزی مناسب هم بکنیم تا مفهوم تبلیغ به شکل صحیحی محقق شود.
👈اگر اینگونه ترجمه نکنیم گاهی واقعا تبلیغ رخ نمیدهد. به لسان قوم سخن نگفته ایم. به لسان مبین سخن نگفته ایم.
✋البته باید مراقب بود که گاهی بیان حقیقت در برخی طرز بیانها خودش ضد حقیقت عمل میکند و انسان را در وادی باطل هضم مینماید.
👈گاهی نیز اشکالی ندارد و صرفا یک تغییر بیان و یا یک استفاده ی به قول امروزی ها تاکتیکی است.
🔸«قانون حدود برهنگی یا قانون حجاب و عفاف؟!»🔸
برگردیم به موضوع خودمان! امروزه با توجّه به تغییرات اجتماعی کلان در سطح جامعه و سطح جهانی گاهی باید در نوع تبلیغمان تجدید نظر کنیم. همان حرفی که حقّ است را با تعبیر دیگری بگوییم که روی زیبای زمان ماست. گاهی در شرایطی رویی زیباست و در زمان و شرایط دیگر آن روی دیگر زیبا نیست.
👈به نظرم امروزه که تبلیغات دشمن زیاد شده و به واسطه فضای مجازی صدای جاهلان، فسّاق و معاندان بلند گشته است بهتر است در همان ادبیات آنها مسأله را طرح کنیم.
👈عدم طرح مناسب بحث باعث به بیراهه رفتن و اشکالاتی میشود که به سادگی اگر از چهره ی دیگر بحث آن را مطرح کنیم آنها مرتفع میگردد. لااقل دیگر اصلا بحثی نیست که آن را مسخره کنند. بسیار عقلائی میشود.
🔻شاید امروزه خوب باشد به جای تعبیر قانون عفاف و حجاب یا پلیس گشت ارشاد و یا نهی از منکر برای بسیاری که هنوز بلوغ درک عمق این مفاهیم بلند را ندارند از تعابیری استفاده شود که در حدّ درک خودشان است! به جای اینها از قانون حدود برهنگی و یا مصادیق بی شرمی عمومی و مانند آن استفاده کرد. عنوانی کاملا شناخته شده در فضای حقوقی و قابل درک برای انسان مدرن که مقصود دینی را هم تأمین میکند🔺
✅در متون قانون غربی از این امر با این تعبیر یاد میشود:
«indecent exposure»
که به معنای برهنگی ناپسند در انظار عمومی است. به معنای نمایاندن یا در معرض دید قرار دادن بخشی از بدن در جایی است که طبق ملاحظات اخلاقی محلّی یا دیگر استانداردهای پذیرفته شده در آن مکان رفتاری ناپسند و نامناسب تلقّی میشود.
👈خودش یک عنوان حقوقی خاص است. مجازات دارد. البته میزان مجازات و همینطور مصادیق بی شرمی و برهنگی متناسب با اجتماعات و فرهنگهای مختلف مختلف است.
👈ولی اصلش کاملا عقلائی، شناخته شده و مورد اجماع همه ی مکاتب حقوقی است. مگر میشود آن را مسخره کرد؟!
👈مثلا دیدم همین برزیل که کارناوال معروفش نماد بی بند و باری جهانی است در ماده ۲۳۴ قانون کیفریشان آمده کار منافی عفت یا نمایش اجزای بدن در ملأ عام سه ماه تا یک سال حبس دارد!
⚪️مسأله این است که اگر در جامعه ای فرهنگ دینی حاکم بود و سپس حکومت دینی نیز ایجاد شد هر عقلی حکم میکند که میزان جرم و مصادیق برهنگی نیز متناسب با آن باید لحاظ شود. مگر میشود به این امر اشکالی کرد؟! مگر میشود گفت خلاف آزادی است؟! مگر در همان غرب چنین آزادی مطلقی به افراد داده اند؟!
👈بله نهایت چیزی که هست به خاطر فلسفه الحادی حاکم بر بنیانهای اجتماعی آنها تعیین مصادیق بی شرمی و برهنگی را به مشهورات هر زمان و مکان سپرده اند. ولی باز آزاد نگذارده اند.
✅میدانید مرادم چیست؟! مرادم این است که همه حقوقدانان بشری و همه عقلا نوعی اجماع تعلیقی دارند که چیزی مانند برهنگی سر برای کشوری مانند ایران که فرهنگ دینی و همینطور حکومتی دینی دارد از جمله حدود برهنگی است. کاملا منطقی است.
👈این افتخار ماست که پیروان چنین آیین پاکی باشیم. حالا حدود برهنگی برای بسیاری از فرهنگهای جاهلی باسن و سینه و مانند آن است. برای ما به برکت اسلام اینقدر والاتر است.
✋وقتی میشود قانون ممنوعیّت در آوردن روسری و مانند آن را امروزه در این قالب که چهره ی نیکوی ارائه ی این بحث است بیان نمود چرا باید اصرار کرد که آن را در قالبهایی مانند قانون عفاف و حجاب و پلیس گشت ارشاد بیان نمود؟!
👈با همان زبان خودشان حرف میزنیم. وقتی به انسانهای فرهیخته رسیدیم نیز با زبان خودشان که همان لزوم عفاف و حجاب است سخن میگوییم.
👈به قول قابوسنامه: (با مردمیان مردم باش با آدم آدمی)!
🔵همینطور نکته ای دیگر هم در این زمینه هست که توجّه به آن شاید مناسب باشد. اصلش را از کلام برخی از انسانهای فاضل و خوش ذهن شنیدم. ولی آن را مقداری تغییر داده و با ادبیات خودم بیان میکنم.
👈حال که چنین است و مسأله در اعمال قانون حدود برهنگی است میتوان گفت چنین امری وقتی قانون شد و توسّط پلیس لازم الاجراء گردید نیازمند آموزش و بیان مشفقانه و دلسوزانه هم نیست.
👈زیرا کار پلیس که ارشاد و هدایت نیست! کار پلیس گرفتن دزد و جلوگیری از جرم و مانند آن است.
👈مسأله آن است که در قانون باید از نهی از منکر توسّط همه ی مؤمنین به روشی حمایت شود ولی بین حدود شرعی و حدود عرفی حجاب میتوان تفکیک نمود.
👈یک خطّ قرمزهای واقعی و ملموس را تعیین نمود که دیگر اینها اعمال مجرمانه و حدود برهنگی قانونی و عرفی است. هر چند پشتوانه اش هم دین باشد.
👈مثلا اصل روسری داشتن. یا مثلا پوشیده بودن پا یا باز نبودن جلوی بدن یا هر مصداق دیگر روشن و ملموس دیگر.
👈در این موارد بحث از نهی از منکر و ارشاد و مانند آن خارج شده و یک رفتار مجرمانه تلقّی شود که هر پلیسی بسته به نوع مجازات در نظر گرفته شده باید اعمال قانون کند. آموزشی هم در کار نباشد.
👈اگر دید کسی روسری را مثلا در آورده و در قانون چنین امری جرم باشد بگیرد و ببرد! در کشورهای مختلف همینطور است. گشت ارشاد دیگر نمیخواهد!
👈در خارج اگر شخصی سینه ی خود را برهنه کند که گشت ارشاد ندارند! همان پلیس معمولی آن را بازداشت یا جریمه میکند.
👈البته پلیس اگر انسان متشرّعی هم باشد میتواند تذکّراتی در حدّ نهی از منکر هم بدهد. ولی آن دیگر وظیفه ی قانونی او نیست. وظیفه ی دینی اوست. مانند دیگر اقشار ایمانی.
👈وظیفه ی پلیس اجرای قانون است. برای چنین کاری پایگاه های غیر دینی مانند مصالح فرهنگی و ملّی هم میتوان معرّفی کرد. مانند ضرورت مقاومت در عرصه ی جنگ جنسی و مانند آن که در نوشته های دیگر توضیح داده ام.
🔹همچنین باید در اعمال مجازاتها نیز خلاقیت داشت. مثلا در مورد چهره های موسوم به سلبریتی حکم به باطل کردن گذرنامه یا برخی محرومیتهای صنفی کرد که خیلی برایشان حیاتی است. یا برای دیگران حکم به برخی محرومیتهای بانکی یا دیگر خدمات و مانند آن!
👈زندان کردن موارد خاصی دارد. روی اینها میشود فکر کرد. یا در مورد کارمندان دولت نیز توبیخهای مناسب را میتوان پیشبینی کرد. در مدارس میتوان نمره های خاصی برای انضباط و پوشش قرار داد.
👈همچنین در محیطها و شهرهای مختلف میتوان در شدّت اعمال قانون و بیان حدود برهنگی تغییراتی باشد. مثلا در شهرهای مذهبی مانند مشهد یا قم مقداری قوانین سفتتر و سختتر باشد. در دانشگاهها همینطور.
👈در همین دانشگاه هاروارد آمریکا دیدم قوانین مهمی در زمینه نوع پوشش دارند و از آن نیز کوتاه نمی آیند. در برخی ایالتهایشان نیز قوانین ویژه ی خودشان را دارند.
باسمه تبارک و تعالی (۲۰۶)
«سخنی در اوّلین روز آغاز مدارس»
«کَشفُ المَحَجَّة لِثَمَرةِ المُهجَة»
🔵امروز اوّلین روزی بود که فرزندم به درس رفت. لباس فرمش را پوشید؛ دفتر و جامدادی برداشت. دستش را گرفتم و جلوی آسانسور منتظر بودم تا درب باز شود! گاهی انسان فرصت نمیکند تا به پیرامونش با توجّه نگاه کند! مشغله ها زیاد است.
🔸در این فاصله ی اندک، نگاهم به فرزندم افتاد؛ یک عاطفه ی غریبی در وجودم زنده شد؛ خدای من! ببین چه بزرگ شد! امروز روز اوّلی است که میخواهد با قلم و کاغذ به دنبال دانش برود!
🔸با تمام وجود می خواستم به میوه ی دلم مطلبی را بگویم! ولی چه کنم که نه من توان بیانش را داشتم و نه او فهم شنیدنش! فقط دعا کردم که:
🙏اللهم اکفها ما یشغلها الاهتمام به و استعملها بما تسألها غدا عنه و استفرغ ایّامها فیما خلقتها له!
👈میخواستم بگویم ای میوه ی دل! ای ثمره عمر! ای نور دیده! ای کاش هر چه زودتر و هر چه بهتر قبل از آنکه مانند پدرت پشیمان عمر از دست رفته شوی بفهمی که اصل علم و آگاهی چیست! خیلی معطّل نشوی! خیلی معطّلت نکنند!
👈ای میوه ی دل و ای نور دیده! به دنبال دانش میروی؟! برو! خدا به همراهت! ولی ای کاش زودتر میفهمیدی:
📖«و الله یدعو الی دار السلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم»!
👈ای کاش این دعوت را هر چه زودتر میشنیدی و لبّیک میگفتی! ای کاش هر چه زودتر آن بزرگ مزکّی و معلم واقعی کتاب و حکمت را میشناختی!
👈به دنبال دانش میروی؟! برو! ولی ای کاش میشد زودتر بفهمی العلم نقطة کثّرها الجاهلون! بفهمی اوّل العلم معرفة الجبّار و آخره تفویض الأمر الیه!
👈بفهمی هو الاوّل و الآخر و الظاهر و الباطن و هو بکلّ شیء علیم! بفهمی إنّه بکلّ شیء محیط! بفهمی هو معکم أینما کنتم!
👈بفهمی کلّ شیء هالک الّا وجهه له الحکم و الیه ترجعون! بفهمی أینما تولّوا فثمَّ وجه الله! بفهمی للّه ملک السموات و الارض! بفهمی لا اله الّا الله الملک الحقّ المبین!
👈بفهمی سرچشمه ی دانایی ها چیست! بفهمی معدن سعادت و مملکت بهجت و لذّت کجاست! بفهمی آن دار السلام و خوشی ابدی کجاست! بفهمی آنجا که نه خوفی است و نه حزنی و نه المی و نه آلودگی کجاست!
👈بفهمی أعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک یعنی چه؟! بفهمی باید به دنبال پاکان بیافتی تا به وادی پاکی برسی! بفهمی برای خوش بختی باید با سحرها و بین الطلوعینها و نمازها و توسلها مأنوس باشی! فریبت ندهند!
👈بفهمی که باید مدام بکوشی تا زلال و زلالتر، پاک و پاکتر شوی؛ اگر به دنبال شکار والاترین معرفتها هستی باید بدانی که به دنبال پاکترین پاکی ها هستی!
👈تا پاک و پاکتر نشوی به آن شکارگاه بزرگ و شگفت انگیز راهی نخواهی داشت! اصل دانش و دانشگاه، مدرسه و لوح و قلم آنجاست!
🔸ای نور دیده! هزاران هزار سال گذشت و خواهد گذشت و از تو و پدرت اثری نبود و نخواهد بود! نکند شیاطین و غافلان راهت را دور کنند! فریبت دهند! اللهم اعذنی و ذرّیّتی من الشیطان الرجیم!
👈در این عمر ابدی بدان و باز هم بدان و نیک بدان که تنها یک فرصت به تو داده شد! تنها یکبار و دریغ که تکراری نخواهد داشت.
👈تنها یکبار به تو اجازه داده شد تا به دنیا آمده و آن حقیقت هستی و آن کانون نور را بجویی! اگر این بساط برچیده شد دیگر بر سر سفره ای که خود مهیّا کرده ای خواهی نشست!
👈بدان که این دنیا متجر اولیاء الله است. قدرش را بدان و نیک بدان! لنعم دار من لم یرضَ به داراً و محلُّ من لم یوطّنها محلّا!
👈ای میوه ی دل! هر چه هست آن طرف است! اینجا دنیای سایه هاست! دنیای ظلمات است! هر چه میبینی باطنی دارد! باطنش هم باطنی دارد و همه از آن کانون نور آمده!
👈همه چیز و همه چیز و همه چیز دمادَم و دمادَم و دمادَم از آن نور یگانه میجوشد و میدرخشد و جلوه میکند! اگر او دست عنایت را بردارد همه هیچ بن هیچ است!
👈ای کاش زودتر بفهمی و بیابی و بیابیم که همه دانش و همه لذّت آن است که در پی آن غیب الغیوب و آن اصل الاصول و آن نور الانوار باشی.
👈ای کاش هر چه زودتر آن لطیفه نوری ات را بیابی و بیابیم و عروجت را آغاز کنی و آغاز کنیم! نکند عمری بگذرد و همه اش خود دیدی و خود دیدی و خود دیدی! او را ندیدی و او را ندیدی و او را ندیدی! سرچشمه را ندیدی!
👈ای نور دیده ام! ای کاش هر چه زودتر بیاموزی که هیچ انسان و هیچ گروه و بنی آدمی از پیامبر و اهل بیتش پاکتر و نورانی تر و زلالتر و مقرّب تر پیدا نخواهی کرد!
👈تامّین فی محبة الله آنانند! پرچمداران و فاتحان بزرگ عوالم نور آنانند!
🔸ای فرزندم و ای نور دیده ام! نکند عمری بر تو بگذرد و ثمره ات از دانش چاق و چاقتر شدن نفس تاریک و متراکم و متراکم تر شدن ظلمات باشد! نکند دانش را این بازیها و بازیگریها بدانی!
👈نکند مثل پدر بیچاره ات وقتی خلوتی داشتی ببینی پوک و پوچی و هیچ وزنی نداری! به جای پر پرواز غل و زنجیر و اغلال بر کبوتر جانت نشانده باشی! نکند با روی سیاه در آن عالم و در محضر پاکان طلوع کنی!
🔹ای نور دیده ام! یوم الفصل را از یاد نبر! آنجا که انسانها را جدا میکنند! ناریان و نوریان را! آن زمان را همواره به یاد آور و فراموش نکن که جایی قرار گرفته ای و فرشته های الهی ایستاده اند! به حساب همه میرسند!
👈به نوریان اجازه ی ورود و کوچ به آن عوالم نوری میدهند و ناریان را نه! «یوم تبیضّ وجوه و تسودّ وجوه»! بدان اصل وزن و سرمایه ات در ربطت به آن نور آسمان و زمین است.
👈والله همه باختیم! هر چه لذّت و بهجت بود را این اولیاء الهی بردند!
🔹ای نور دیده ام! اگر با فضل خدا موفق شدی خود را از ظلمت دنیا نجات دادی مراقب باش تو را همه اش در آخرت هم متوقّف نکنند! برخی در عالم دنیا و باطن جهنّمی آن متوقّف اند! برخی در عالم آخرت و دلخوشی ها و جنّات و انهار آن متوقّف اند!
👈تو در پی آن نور باش! در پی آن عالم توحید و وحدت باش! به دنبال عبادت آزادگان و در پی رضوان خدا و مقرّبین شدن باش! دغدغه ی لقاء الله و قیامت را داشته باش!
👈درگیر لحظه جان دادن و شب اوّل قبر و برزخ نباش! همّتت را بلند کن! به فکر آن قیامت عظیم باش! به فکر آن درجات ابدی بهشت نهایی باش!
👈به فکر آن قلّه باش! از منطق دنیایی و سپس آخرتی عبور کن و منطق توحیدی داشته باش! وقتی زمانش رسید این دعا را برای والدینت بخوان:
📖اللَّهُمَّ وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لَهُمَا فَشَفِّعْهُمَا فِيَّ، وَ إِنْ سَبَقَتْ مَغْفِرَتُكَ لِي فَشَفِّعْنِي فِيهِمَا حَتَّى نَجْتَمِعَ بِرَأْفَتِكَ فِي دَارِ كَرَامَتِكَ وَ مَحَلِّ مَغْفِرَتِكَ وَ رَحْمَتِكَ
باسمه تبارک و تعالی (۲۰۷)
«سازمان دهی شعبان بی مخ ها در دنیای سایبر!»
«شگردهای نوین در فعال سازی گسلهای طبیعی جوامع انسانی»
🔴شاید بتوان گفت این اغتشاش نماد واضحی از استفاده ی دشمنان حکومت دینی از ظرفیتهای گوناگون دنیای سایبر برای اغراضشان است. تقریبا همه ی توانی که در این زمینه اندوخته بودند را نمایان کردند. البته اینها موفق شده اند در جنگ ادراکی که با سلاح فضای سایبر که در هر حال دست برتر را در آن دارند ذهنهای بسیاری را دچار جراحت و شبهه کنند! برخی را نیز متأسّفانه به هلاکت عقیدتی رسانده اند!
👈یکی از فضلا که مرکز اغتشاشات اخیر در شهر قم نزدیک منزل و محلّ سکونت ایشان بود میگفت نوع افرادی که صحنه گردان بوده و حضور داشتند همانهایی بودند که آنها را همه در محلّ میشناسند.
👈بیکارها و کفتر بازها و الّافها! بسیاری نیز برای تماشا جمع میشوند و شاید اندکی نیز اعتراض واقعی در این سطح داشته باشند. برخی دیگر از نوجوانها و جوانها هیجانی نیز اضافه میشوند.
🔹نکته ی مهمی در درک اغتشاشات اخیر ظرفیت فضای سایبر برای سازماندهی اقلّیتهای اینچنینی برای اهداف خاص است. فعال کردن گسلهای طبیعی اجتماعی موجود در جوامع به نفع اغراض بیگانه و سازماندهی ژنهای اغتشاش محلّات و مناطق و شهرها!
👈این گسلها واقعا گسلهای طبیعی هستند! معنای خاصی ندارند! عمده تحریک و فعال سازی آنان است. نارنجکهای اجتماعات اینچنینی که معمولا به دلیل پراکندگی و گم بودن هیچ گاه مورد استفاده دشمن به این شکل گسترده و شهر به شهر نبوده است. چنین نارنجکهای پنهانی در همه ی جهان هم وجود داشته و خواهند داشت.
🔹عمده توان استفاده از آنها در این سطح گسترده بود که در فضای سایبر برای دشمنان محقق شده است. قدرت بسیج سازمانی اراذل، هیجان طلبها، ژنهای اغتشاش، انسانهای همیشه معترض و سپس برخی غافلان و دانشجوها و مانند آنها!
👈تحریک اوّلیه را نیز اگر لازم شد با گروه های تروریستی و مانند آن انجام میدهند. ولی عمده اش بر دوش همان اقلیتهایی است که بیان کردم.
👈نمیشود آن را کاملا به دوش سرویسهای بیگانه و گروه های منسجم تروریستی و مانند آن انداخت! لذا مقابله با آن به دلیل آنکه تا اندازه ای ماسک مردمی دارد پیچیدگی های خودش را دارد که همین باعث طولانی تر شدن و دشوار تر شدن فرآیند برخورد با آنان است.
⚪در اینجا نیز باید بلوغ مردم و همینطور نیروهای امنیتی را بالا برد. مردم بدانند اینطور نیست که مثلا هر کسی زن بود لزوما مظلوم است! باید بدانند بعضی از اینها بی شرفهایی هستند که باید گرفته شده و برده شوند! گولشان را نباید خورد! یا برخی از اینها که به شکل آدمی هستند از خبیثهای روزگارند! اگر پایش بیافتد حاضرند صدها نفر را آتش بزنند! قیاس به نفس نکنند! خودشان را در کنار آنها قرار ندهند! و نیروهای امنیتی نیز بدانند که اینطور نیست که هر کسی در اغتشاش حاضر بود خبیث است! برخی واقعا احساساتی و هیجان طلب یا غافل هستند.
🔵آری آنچه مشهود است آن است که در این اغتشاشات اخیر اینها برای عملیات سخت خود حساب ویژه ی برای استفاده از ظرفیّت شعبان بی مخها و الّاف ها و برخی نوجوانان خام احساساتی باز کرده اند! همانهایی که در سیاست مدنی قدیم به قول فارابی نوابت جامعه بودند. نوابت اصناف مختلفی دارند که هر چند اقلّیتی هستند ولی چون تابع رویکردهای کلان جامعه نیستند خطرناک بوده و باید آنها را کاملا مدیریت کرد تا به حرکت جامعه لطمه نزنند!
✔آنچه رخ داده آن است که دشمن به وسیله ی دنیای سایبر سعی در سازمان دهی و استفاده از ظرفیت این شعبان بی مخها و نوابت برای ایجاد آشوب و اغتشاش نموده است. افرادی که البته به کمک سرویس های اطلاعاتی و برخی گروه های معاند از طرفی و مواضع سلبریتیها و برخی نخبگان سیاسی از طرف دیگر تحریک و فعال میشوند.
✅سپس از سوی نهادهای بین المللی تشویق شده و روحیه میگیرند! انگیزه میگیرند! انرژی مثبت میدهند! حمایت عاطفی میشوند. به آنها توهّم عضویّت در یک جامعه ی بزرگتر القاء کرده و به آنها نیروی روانی میدهند! إنّ الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوهم!
🔹فرض کنید کشور ما ۸۰ میلیون نفر جمعیت داشته باشد! اگر از این جمعیت تنها نیم درصد از این دست شعبان بی مخها و نوابت باشند میدانید چه جمعیتی میشود؟! حدود چهارصد هزار نفر میشوند! این در حالیست که در اوج اغتشاشات ۴۰۱ ایران در ۳۰ شهریور به آمار وزارت کشور بیش از ۴۵ هزار نفر در کلّ کشور در خیابانها حضور نداشتند!
✔آنچه در زمان ما رخ داده آن است که متأسّفانه به دلیل اهمال کاری در فضای مجازی و همچنین عدم کار تشکیلاتی و گروهی مؤمنین دشمن توانسته یک سازماندهی نسبی به این گردان های همیشه موجود اغتشاشگر بدهد. آنها را به چشم بیاورد! آنها را تشویق و تأیید کرده و روحیه بدهد! به آنها هدف بدهد. به آنها آرمانهای ساختگی و موهوم بدهد! به آنها ضریب داده و صدایشان را در همه جهان بلند کند!
🔴ولی بدانید این نقشه هم به فضل الهی شکست میخورد! میدانید چرا؟! چون استفاده از این ظرفیت شعبان بی مخ های سر و صدا دار در دو جا میتواند فایده داشته باشد؛
✅یکی در جایی که ملّت ساکت است! نمیخواهد یا نمیتواند صدایش را بلند کند تا صدای این وز وزها گم شود! مثل جریان ۲۸ مرداد سال ۳۲ که وقتی ملّت ساکت شد اینقدر صدای شعبان بی مخ همه ی کشور را گرفت! اینقدر اثر کرد!
✅دیگر در جایی که مردم بلوغ سیاسی خوب نداشته باشند! بصیرتشان کم باشد. قدرت تحلیلشان اندک باشد! مانند مردم کشورهای دیگر احمقهای سیاسی بار آمده باشند!
👈ولی در کشور ما مسأله اینطور نیست. شاید در جای دیگری واقعا چنین اموری جواب دهد! ولی ایران اسلامی را نشناخته اند! خطابه نمیگویم! عین حقیقت است.
✅اوّلا مردم ما مردم با هوشی هستند! حسابشان با دیگر جوامع از این نظر جداست. از همین روست که همواره از سیاست مدارترین ملل جهان بوده اند. به راحتی کلاه سرشان نمیرود!
✅ثانیا بصیرت و درک سیاسی مردم ما واقعا بالاست. مثل دیگر کشورها نیست! توان تحلیل سیاسی بالاتری دارند. معلّمین بزرگی در این زمینه داشته و اندوخته های تجربی والایی در این فضا دارند.
✅ثالثا ملّت ایران فطرتی بیدار دارد. طبیعت مردم ایران کاملا بر فطرت آنها غلبه نکرده و آنها به برکت خون پاک شهدا و نورانیت مذهب والایشان فطرتی بیدار دارند. ولو مقداری نق و نوق هم بکنند ولی تا مقداری فضا عوض شود نور فطرتش به برکت دین والایش و خونهای پاک شهدایش به او توان دیدن ظلمتها را میدهد!
✅رابعا رهبری حکیم و علمایی بیدار دارند که هلک من لیس له حکیم یرشده!
🔴اما از اینها گذشته با توجّه به تحوّلات جاری باید چه کرد و چه درسهایی گرفت؟!
✅اوّلا باید ماهیت این نوع اغتشاشات را فهمید! گمان نکرد که خیلی وضعیت خراب شده و باید کوتاه آمد! خیر اینها را باید با همان قلّتشان دید! نکند جبهه حق شکست روانی بخورد! حالت یک مگسی را باید تصوّر کرد که با وز وزش آدمی را آزار میدهد.
✅ثانیا باید مراقب بود این حرکات باعث دزدیده شدن رأی و نظر قشر خاکستری و بخشهای دیگر مردمی نشود. گاهی رأی اجتماعات دزدیده میشود!
🔻ترفند دشمن آن است که با این سر و صداهای مگس وار یک چوب بلند برای پرش ارتفاع از سدّ ملّت بسازد! نکند با این شگردها از روی شما بپرند! قدّ واقعی آنها بسیار کوتاه تر از دیوار ملّت است🔺
✅ثالثا باید محکم و استوار موضع گرفته و مؤمنین و اقشار مختلف جامعه عظمت خود را نشان دهند! این جمعها کجا و اقیانوس انسانی در اربعین کجا! اصلا طرف نسبت نیستند! این شگردها فقط در فضای سکوت زمینه رشد و تقویت و موفقیت نسبی دارد. اگر صدای بزرگ ملّت طنین انداز شود صدای اینها گم خواهد گشت!
✅رابعا دیگر باید به ضرورت کار سازمانی و گروهی بین مؤمنین توجّه ویژه کرد. اگر این هسته های کوچک نوابت اینقدر میتواند سر و صدا کند این اجتماعات ایمانی چقدر نیروهای نهفته ای دارد که متأسّفانه آزاد نشده است. یک گروه کوچک شیعی به نام حزب الله یک تنه جلوی صهیونیستها را گرفته است!
✅خامسا بعد از تمام شدن این جریانات، فکری به فضای سایبر و بالا بردن امنیت در آن کرد. مؤمنین را در آن فعال کرد. این عرصه را از لوث وجود صداهای الحادی و ناپاک پاک کرد! صدای حقّ را در آن بلند کرد! پرچمهای حق را به دست جوانان پاک و خوش فکرمان در اقصی نقاطش بیافرازیم! بی کار ننشینیم. فعالیت کنیم. هم فردی و هم جمعی و هم حکومتی! این فضا را در دست بگیریم. جوّ آلوده اش را بشکنیم! طوری شود که خود دشمن مجبور شود این فضا را محدود کند! دیگر بفهمد به ضررش دارد تمام میشود! مثل جریان عکسهای شهید سلیمانی!
باسمه تبارک و تعالی (۲۰۸)
«تبعات بیماری عیب جویی برای جامعه»
«غدّه بد خیمی به نام بد بینی!»
🔻یکی را گفتند که عیب داری؟! گفت ندارم! گفتند: عیب جوی داری؟ گفت: بسیار! گفتند: چنان دان که معیوب ترین خلقان تویی ...!🔺
🔵این روزها با تند شدن تحرّکات دشمن علیه حکومت دینی بازار مباحثات بین مردم هم گرم است! گاهی برخی را میبنیم که آدمهای بدی هم نیستند ولی طوری حرف میزنند که واقعا کشور ما ۴۰ سال است رو به پسرفت بوده است! گویا زمان شاه بهتر بوده است! اصلا باورکردنی نیست که باورشان شده باشد! ولی شده! أدلّ دلیل علی امکان شیء وقوعه!
👈میگوییم خب پس این همه پیشرفت چیست؟! میگویند کدام پیشرفت؟! میگوییم همین رشد صنایع و رشد نظامی و علمی و...؟! میگویند خب همه جهان رشد کرده! اینها هنری نکرده اند!
👈میگوییم خب قبول! ولی چرا اینهمه شاخص های رشد بر اساس مراکز معتبر جهانی در مورد کشور ما رشد کرده است؟! در کتاب صعود چهل ساله اینها را جمع کرده اند.
👈اگر همه رشد کرده بودند که دیگر ما نباید در همه عرصه ها مدام جزء ده کشور یا بیست کشور اوّل جهان بشویم!
✋اینجا دیگر اخم میکنند و یا بحث را عوض میکنند یا میگویند اینها دروغ است! این کشور همه اش عیب است! این حکومت هیچ خدمتی نکرده! هیچ رشدی نداشته ایم! به هر جا نگاه کنی فساد و ناکارآمدی میبارد!
✅واقعا وقتی انسان با یک نگاه درجه دوّم و بیرونی به این مباحثات نگاه میکند احساس میکند اصلا طبیعی نیست. یک چیزی اینجا رخ داده است! آری متأسّفانه با تلاش دشمنان بسیاری مبتلا به یک بیماری مهلک شده اند!
👈آخر مگر میشود این نظام هیچ خدمتی نکرده باشد و با این وجود این همه بر اساس گزارشهای معتبر جهانی در همه ی شاخه ها رشد نموده و جزء ۲۰ کشور اوّل دنیا شده باشد؟!
👈بابا اگر دین ندارید آزاده باشید! ویلکم إن لم یکن لکم دینٌ و کنتم لا تخافونَ المعادَ فکونوا أحراراً فی دنیاکم هذه و ارجعوا الی احسابکم!
🔻این بیماری همان بیماری بد بینی است! بیماری عیب جویی! یک اختلال ادراکی مهلک که اتّفاقا اپیدمی و مسری هم هست! از پدر به پسر و از پسر به پدر و از فامیل به فامیل و از دوست به دوست و از همکار به همکار و... ! همه را هم تهدید میکند! مؤمن و کافر یا با اخلاق و بی اخلاق و یا حتّی روحانی و مهندس و دکتر و... نمیشناسد! عامی و پروفسور و با فرهنگ و بی فرهنگ نمیشناسد!🔺
✅یک انسان یا یک نظام اگر هیچ عیبی هم نداشته باشد ولی عیب جو داشته باشد بدون شک در نگاه این شخص تبدیل به معیوب ترین مخلوقات خواهد شد!
👈اینجاست که باید گفت عیب در بیرون نیست عیب در نگاه توست! یک فکری به حال خودت بکن! بیماریت وخیم شده! با چنین نگاهی ورای بی انصافی اعصاب برای خودت و دیگران نخواهی گذاشت!
👈به جنگ عالم رفته ای! روحت تاریک میشود! اصلا نمیخواهم بگویم طرفدار نظام یا ولایت فقیه باش! حتّی نمیخواهم بگویم وطن دوست باش! اصلا اگر غرب زده هم باشد ولی اگر میخواهد راحت زندگی کند نباید مبتلا به این بیماری شوی!
👈اگر شد روحش تاریک میشود! اعصابش خورد میشود! آدم احساس کند همه چیز خراب است خب اعصاب برایش نمیماند! دیگر از زندگی لذّت نمیبرد!
🔴بنده زیاد تجربه کرده ام! برای بحث با این انسانها که دچار این بیماری شده اند خودتان را چندان خسته نکنید! مگر عناوین دیگری عارض شود که لازم باشد بحث کنید! مثلا جوّ را از دستشان در بیاورید! یا ساکتشان کنید! یا بفهمند چقدر پرت و پلا میگویند!
👈آنچه در اینجا نیاز است آن است که با لطایفی به آنها بفهمانید که بیمار شده ای! مبتلا به بیماری بد بینی و عیب جویی شده ای! وقتی چنینی، یعنی بیماری روانی و اختلال ادراکی داری!
👈واقعا هم صادقانه حرف میزنی! همه چیز را بد میبینی! دیگر قدرت نداری خوبی ها را ببینی! من هم تو را کاملا درک میکنم. ولی میدانم این به خاطر آن است که مدّتی متأسّفانه با عینک بد بینی و عیب جویی به پیرامونت نگاه کرده ای!
👈وقتی اینطور شد دیگر فقط بدی ها را میبینی! بدی هم که همیشه و همه جا پیدا میشود! مراقب باش عادت نکنی به بدی دیدن!
🔹دچار یکی از این افراد شده بودم! اینقدر بدی میگفت که واقعا آدم حالش به هم میخورد! انگار وقتی حرف میزد ظلمت میبارید! ولی انسان خوبی بود! هرچند خوبی اش هم به سرش بخورد! این بیماری مگر دیگر فرصت شکوفه زدن آن خوبیها را به او میدهد؟! اگر شکوفه بزند مگر دیگر اجازه میدهد فضای وجودش را معطّر کند؟! زیبایی است ولی هیچ عطری ندارد!
👈وقتی که حسابی حرف زد و حرف زد و حرف زد و من هم سکوت کردم و سکوت کردم و باز هم سکوت کردم به او گفتم ببین فلانی! مشکل این است که تو مریض شده ای! مریضت کرده اند!
👈صادقانه و شاید از روی دلسوزی میگویی! ولی پرت و پلا میگویی! مشکلت این است که بد بین شده ای! فقط بدی میبینی! فقط تاریکی میبینی! طوری شده ای که نه تنها خوبی ها را نمیبینی بلکه حتّی خوبی را هم بدی میبینی!
👈مثالی زدم! گفتم اگر میخواهی امتحان کن هر چند امتحان نکن!!! امروز که رفتی منزل شروع کن توجّه کردن به بدی های همسرت! مدّتی که گذشت از او حالت به هم میخورد! بدترین موجود روی زمین میشود! ولی حالا برعکس مدّتی به خوبی هایش توجّه کن! گاهی برعکس میشود!
👈این را هم دوست داشتم به او بگویم ولی نگفتم؛ اینکه انصافا این بیماری بد بینی و عیب جویی که به آن مبتلا شده ای اگر زودتر جلویش را نگیری مانند سرطانی همه ی وجودت را میتواند بگیرد! یک غده ای است که باید با جراحی از بدنت خارجش کنی! حالا میخواهد خوشت بیاید یا بدت بیاید! واقعیت را به تو گفتم!
🔹تو هم اگر خواستی فحش بدهی بگو تو هم مبتلا شده ای به بیماری مهلک خوش بینی! آن وقت من هم میگویم اساسا اگر خوش بینی بر مبنای باطل هم باشد در کلّ بسیار بهتر از بد بینی است. انسان خوش بین روح سالمتری خواهد داشت. شاید یکی از دلایل اینکه مؤمنین تشویق به خوش بینی شده اند همین باشد: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلَى أَحْسَنِهِ حَتَّى يَأْتِيَكَ مَا يَغْلِبُكَ مِنْهُ وَ لَا تَظُنَّنَّ بِكَلِمَةٍ خَرَجَتْ مِنْ أَخِيكَ سُوءاً وَ أَنْتَ تَجِدُ لَهَا فِي الْخَيْرِ مَحْمِلًا»
👈اصلا خودت را عادت بده به حسن ظنّ و خوش بینی مگر اینکه خلافش ثابت شود! یا اینکه موضوع نیازمند احتیاط باشد. یا اینکه دشمن سعادت نهایی مانند کفّار و معاندین باشد که بد بینی نوعی لایه ی حفاظتی برایت باشد. باید از آنها متنفّر بمانی!
👈والا همیشه خوش بین باش! اگر نباشی دیگر آرامش نخواهی داشت! این چنین خوش بینی ای اصلا به معنای احمق بودن و ساده لوحی نیست! عین کیاست و عقلانیت است! خوش بینی مقتضای واقع بینی است مگر در آنجایی که استثناء کردم.
🔸شاید یکی از دلایلی که در ابتدای خطبه ها و کلامهای معصومین علیهم السلام همواره از حمد و ثنای الهی استفاده میشود برای همین است! اینکه انسان بداند کار از دست خارج نشده! همه چیز روی حساب و کتاب در حال جریان است! دست خدایی علیم و حکیم در کار است!
👈با نگاه عمیقتر و در افق کلانتری به پدیده ها نگاه کند! به همین روست که اینقدر به لزوم شکرگذاری به درگاه خداوند متعال و توجّه به نعمتها تشویق شده ایم.
🔴ولی چرا یک انسان بد بین میشود. عوامل مختلفی دارد. یکی از شایعترین عوامل بد بینی به شکل اجتماعی در جامعه ی ما شبکه های ماهواره ای و اخبار بی بی سی و مانند آن است! انصافا کسی را ندیده ام که با اخبار اینها انس داشته باشد و بد بین نشده باشد!
👈اشتباه نکنید! منظورم این نیست که حزب اللهی باشند! منظورم این است که اگر ضدّ انقلاب هم هستند لزومی ندارد بد بین باشند! میتوانند حقایق ساده را همانطور که هست ببینند! دقّت که کردم دیدم این ملعونها چقدر روانشناسانه زهر خود را در روان شخص و جامعه میریزند!
👈لازم نیست دروغ بگویند! دروغ را معمولا آن رسانه های رسوای دیگر میگویند که آنها هم مخاطبین خودشان را دارند.
👈انسان گاهی به دروغ عادت میکند و گاهی آنقدر بد بین میشود و یا کینه ای میگردد که حتّی با وجود اینکه میداند این خبر دروغ است ولی تمایل دارد که راست باشد یا آن را با علم به دروغ بودن راست میداند! انسان است دیگر!
👈حکایت همان داستان مثنوی میشود. حکایت آن چاه فاضلاب کنی که به بازار عطر فروشها رفت و بیهوش شد! اینها با بوی تعفن خو گرفته اند! اصلا بوی عطر حقیقت برایشان مهلک است!
🔹ولی این بی بی سی ها لازم نیست دروغ بگویند! دروغ را میگذارند برای ان رسانه های دیگر تا بگویند! یا اینکه میگذارند در آن وقتهای حسّاس و سرنوشت ساز خرجش کنند تا اثر بگذارد! اصلا به مصلحتشان نیست به دروغ گویی متهم و مشهور شوند!
👈فقط باید تلاش کنند تا یک عینک سه بعدی بد بینی و عیب جویی و رنگی خاصی را در چشم مخاطبشان نهادینه کنند! در وجودشان ویروس ادراکی منتقل کنند!
👈فقط کافی است که حقایق را گزینش کنند! چینش خاصی بکنند! حقائق تلخ را بگویند! فقط عیبها را بگویند! کم کم مخاطبشان را بد بین و عیب جو بار می آورند! واقعا اینها شیطانند!
⚪به فرزند یکی از اقوام نزدیکمان که از آن ضدّ انقلابهای در ظاهر با فرهنگ و متشخّص هم هست گفتم میدانی چرا پدرت اینطور است؟! چون به بیماری بد بینی و عیب جویی مبتلایش کرده اند! نجاتش بده! اینقدر نگذار بی بی سی نگاه کند!
👈از آن جهت نمیگویم که انقلابی شود! نه! از آن جهت میگویم که به وضوح امارات افسردگی و بیماری را در او میبینم! چند وقت دیگر میفهمی که بیماریهای مختلف جسمی هم برایش به بار خواهد آورد! اخیرا هم شنیدم به بار آورده!
✔این بدبینها و عیب جوها معمولا طوری میشوند که گویا در یک تاریکی بی انتها قرار گرفته اند! آری اگر بد بینی شدی دیگر آرامش نخواهی داشت! دیگر خودت را در یک تاریکی بی انتها خواهی دید! به سادگی به دیگران تهمت خواهی زد! بسیار قطّاع و جزم اندیش خواهی شد! اضطراب روحی پیدا خواهی کرد! امیدت را به آینده از دست خواهی داد و...
👈دانستن این مطلب از چند جهت مهم بود. یکی اینکه بهتر بتوانیم مخالفین نظام و بی انصافی هایشان را درک کنیم! در برخورد با آنه سعه ی صدر پیدا کنیم. واقعا بسیاری از آنها مغرض نیستند بیمارند! نیاز به دلسوزی دارند! دیگر اینکه بدانیم مشکل کارشان کجاست و الکی خودمان و آنها را خسته نکرده و بدانیم درمان واقعیشان در چیست! دیگر اینکه مراقب باشیم خودمان هم مبتلا به این بیماری نشویم! و...
باسمه تبارک و تعالی (۲۰۹)
«روش تأسّی حبّی در اخلاق»
🔴به مناسبت شهادت مولایمان ابو محمّد عسکری علیه السلام مراسمی شرکت کرده بودم. بعد از مراسم ناهار آوردند. جایتان خالی آش جو بود! زیاد نبود ولی خوش مزّه بود! حسابی جا افتاده بود!
👈تا دیدم به یاد اهل خانه افتادم. میدانستم که آنها خیلی این غذا را دوست دارند. تنهایی گویا مزّه اش پرید! ولی خب دیگر چه میشد کرد!
👈لااقل با نان نخوردم تا سیر نشوم! ولی باز دیدم ظرفی را آوردند که دوباره کاسه را پر کن! دیگر نتوانستم و گفتم خدا خیرتان بدهد! کافی است!
👈گاهی هم شده در گرمای قم از کنار یک آب میوه فروشی عبور کنم و تا میخواهم اراده کنم چیزی بخورم یاد اهل منزل می افتم که آنها هم دوست دارند ولی الآن نمیتوانند بخورند منصرف میشوم.
✋✋به خود گفتم تو که خودت را میشناسی که چقدر ضعیف و پرتی! اهل عزم و اراده نیستی! اهل آنکه اینگونه خودداری کنی نیستی! ذاتا هم اگر نگویم شکمو ولی خوش غذایی! پس چرا اینجا اینگونه ای؟!
💡به ذهنم خطور کرد که نکته ی مهمی در میان است! محبّت به انسان قدرت میدهد! حرارت و نیرو میدهد! معنویّت میدهد. عزم میدهد!
👈آدمی میتواند خیلی از کارها را نه به خاطر خودش و نه به خاطر عمل به مصالح آن انجام دهد! فقط به این عنوان که آنکه دوستش دارد آنگونه است!
🔻آری عمل حبّی یک راهی است. یک راهی برای رام کردن نفس! آن هم نه در قالب یک ریاضت خشک و دشوار! بلکه در یک هاله ای از معنویّت و محبّت! نوعی تبدیل کردن تهدید به فرصت است! با نیروی محبت به نبرد جنود جهل بروید! وقتی اینگونه با خود مبارزه کنیم در همان حال محبّت خود را هم بیشتر میکنید🔺