eitaa logo
بزم روضه
1.9هزار دنبال‌کننده
57 عکس
75 ویدیو
2 فایل
﷽ ٱلْسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا سَــیِّدَنَا ٱلْـعَطْشَانِ وعده ی اشک: ایام شهادت و شب های جمعه بزم روضه آل الله صلوات الله علیهم ‼️لطفا با وضو وارد شوید‼️ خادم: @Khademebazmeroze_128
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸روضه مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 دلتنگ آن حرم شده‌ام باز، ای امام! ای مصحف ورق ورق عشق! السلام! لبریز اشک، دیده‌ی هفت آسمان بُوَد شب‌های جمعه مادر او روضه خوان بُوَد ای شعر! رو به محفل ما کن ز غم بخوان مداح را بگو، که کمی محتشم بخوان جان حسین آمده بر لب، شروع کن از روضه‌های حضرت زینب شروع کن آن لحظه‌ای که آتش غم بر جگر نهاد آن لحظه‌ای که دست خودش را به سر نهاد (پس با زبان پُر گله آن بضعة البتول رو بر مدینه کرد که: یا ایها الرّسول! این کشتۀ فتاده به هامون، حسین توست وین صید دست و پا زده در خون، حسین توست...) 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸روضه مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 هستی امانِ شیعه، چرا بی امان هنوز عمریست اشک چشم تو مانده روان هنوز بابای مهربانِ بیابان نشین ما غافل ز توست شیعه ی نامهربان هنوز از بس که بین روضه ی خود گریه می کنی هستی همیشه صبح و مساء نیمه جان هنوز تو حاضری همیشه ولی غائبیم ما در پشت ابرِ غیبتِ مایی نهان هنوز آمد دوباره هشتم شوّال، منتقم درد بقیع، مانده چرا بیکران هنوز از چه مزار چار امام غریب ما گشته اسیر محنت و ظلم عیان هنوز شبها بدون شمع و چراغند و روزها خون گریه می کند ز غمش آسمان هنوز در زیر آفتاب، قبور پناهِ خلق بی سرپناه مانده و بی سایه بان هنوز بنگر به دور قبر امامان بی حرم شوری نمانده از گذر زائران هنوز پیش قبور خاکی شان نیست روز وشب نه خادمی؛ نه مستمع و روضه خوان هنوز آقا بیا بگو که چرا سال های سال مانده ست قبر مادر تو بی نشان هنوز آقا بیا ببین که دل باقرالعلوم دارد هزار خاطره از کاروان هنوز روضه نیاز نیست، که انگشترش شده یادآور جنایت آن ساربان هنوز هنگام ذکر، چون که لبش را تکان دهد تازه شود دوباره غمِ خیزران هنوز 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸روضه مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 هرچه خواندم در بقیع، از سینه عقده وانشد هرچه گشتم قبر زهرا مادرم پیدا نشد راه ما را بسته بودند هرچه من می خواستم... تا روم درپیش قبر مادر سقا نشد سربه دیوارش نهادم روضه ها خواندم ولی هیچ یک از روضه هایم روضه زهرا نشد "کوچه ای تنگ ودلی سنگ وصدای ضرب دست" بعد از آن سیلی دگر چشمان زهرا وانشد از همان شب که علی تابوت را برشانه برد زائر زهرا شدن جز نیمه ی شبها نشد بعد زهرا مرتضی ماند و غم زخم زبان هیچ کس جز درد پهلو همدم مولا نشد زینبش می گفت من دیدم میان شعله ها مادرم افتاد پشت در و دیگر پا نشد سالها رفت و غروبی خیمه ها آتش گرفت هیچ جایی مثل دشت کربلا غوغا نشد هیچ جایی خواهری داغی به این سختی ندید هیچ جایی بر سر پیراهنی دعوا  نشد 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸روضه علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان صدای یا أبتای تو را دوباره شنیدم سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من که دست از همه شستم رضای دوست خریدم 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸روضه علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 قسم به غربت خاكي كه فوق تفسير است هواي شعر براي بقيع دلگير است چگونه شعر بگويد دلي كه مي‌گيرد الا بقيع! چرا شاعرت نمي‌ميرد بقيع مثل نجف نيست تا كه مهمانش به راحتي بنشيند ميان ايوانش سلام از عمقِ دلِ ديده‌اي كه پُر ابر است به مادري كه بدون حرم، نه بي قبر است اگر سلام تو آتش به سينه‌ات افروخت از آن دري‌ست كه روزي ميان آتش سوخت مرا ببخش! نمي‌خواهم آتشت بزنم چگونه گويم از آن روز، خاك بر دهنم ز هرُم شعله‌ي در، ياس را كه پژمردند در آن هجوم، علي را به ريسمان بردند ميان تلخي آن صحنه‌ي غبارآلود شكست قامت مرد و مدينه شاهد بود از آن غروب غم‌انگير چند سال گذشت كه باز خاطره‌ي كوچه از خيال گذشت مدينه همدم اندوه دودمان علي‌ست و باز شاهد مردي ز خاندان علي‌ست... ...كه باز آمده آتش در آستانه‌ي او هزار شكر كه محسن نداشت خانه‌ي او رسيده‌اند كه از باغ، لاله را ببرند امام صادق هفتاد ساله را ببرند تصورش چقدر سخت مي‌شود اي واي بزرگ طايفه در كوچه مي‌دود اي واي ميان سينه‌ي او روضه‌ي مدينه به‌پاست طنين روضه‌اش از «واي مادرش» پيداست عزيز فاطمه را بي اراده مي‌بردند همه سواره و او را پياده مي‌بردند دويد و از نفس افتاد پشت آن مركب دويد و از نفس افتاد گفت يا زينب اگرچه رفت ولی قامتش خميده نبود به نی مقابل چشمش سَر بُريده نبود اگرچه رفت ولی سلسله به شانه نداشت به جاي جاي تنش رد تازيانه نداشت... 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
بزم روضه
#چله_اشک ۵ 🔸 وجود نازنین آقا امام زمان ارواحنافداه (در زيارت ناحيه مقدّسه): لأَندُبَنَّكَ صَباحا و
. بسم اللّه الرحمن الرحیم ان‌شاءاللّه‌ تعالی با توجه به شروع ایامِ ، به جهت سنخیت با آقا امام زمان ارواحنافداه، به مدت ۴۰ روز، هر صبح و شام یک در کانال بارگذاری می‌شود
🔸روضه مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 👈🏻در نقل‌ها آمده است: 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام بدن قاسم علیه‌السلام را به خیمه آورد و در خیمه شهداء گذاشت. 📋 و بِهِ رَمَقٌ فَفَتَحَ الْقاسِمُ عَینَهُ فرأی الْحسینَ قد اِحتَضَنَهُ و هو یَبکی‌ ▪️هنوز رمقی در جان قاسم علیه‌السلام بود؛ چشمانش را باز کرد؛ سیدالشهداء علیه‌السلام تا نگاهش به چشمان قاسم علیه‌السلام افتاد، او را در آغوش گرفت و گریه می‌کرد. 📋 و یَقولُ: یا وَلَدی لَعَنَ اللّهُ قاتِلیکَ یَعَزُّ و اللّهِ عَلیٰ عَمِّکَ أن تَدعوهُ و أنتَ مَقتولٌ یا بُنَیَّ قَتَلوکَ الْکُفّارُ کَأنَّهُم ما عَرَفوا مِن جَدِّکَ و أبُوکَ، ▪️و می‌فرمود: ای پسرم، خدا قاتل تو را لعنت کند، به خدا سوگند برای عمویت سخت است که تو او را در این حال، صدا بزنی؛ ای پسرم، کفار تو را کشتند؛ انگار که پدر و پدربزرگت را نمی‌شناختند. 📋 ثُمَّ إنَّ الْحسینَ عَلَیْهِ‌السَّلامُ بَکیٰ بُکاءً شَدیداً و جَعَلَتْ اِبنَةُ عَمِّهِ تَبکی و جَمیعُ مَن کانَ مِنهم لَطَموا الْخُدودَ و شَقّوا الْجُیوبَ و نادوا بِالْوَیلِ و الثَّبُورُ ▪️در این‌جا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام شدیداً گریه کردند و دختر عموی قاسم علیه‌السلام نیز گریه می‌کرد؛ همه آن کسانی که آنجا بودند، بر گونه‌های خود سیلی زدند و گریبان خود را چاک زدند و صدای واویلا سر دادند. 📚المنتخب، ص ۳۷۴ 📚مخزن البکاء، ص ۵۵۳
🔸حضرت رباب سلام اللّه علیها مکتوب 📚🖋️ شعر📜 نیزه‌ی رأس علی أصغر او را ببرید این که اینجاست رباب است مراعات کنید نگذارید به سر، حرمله نزدیک شود بی حیا مست شراب است مراعات کنید نکشیدش که زمین خورد زمین خورد رباب فرض کن اهل کتاب است مراعات کنید 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸امام سجاد علیه‌السلام 🔸حضرت زینب سلام اللّه علیها مکتوب 📚🖋️ شعر📜 منت از این خانواده هر کسی بهتر کشید درد طعنه از زبان این و آن کمتر کشید تا درِ این خانه باشم آبرویم می‌دهند در‌به‌در شد هرکسی که دست از دلبر کشید باده‌ی هر ساغری قطعاً نمی‌سازد به من ساقیِ من باده را از چشمه‌ی کوثر کشید به خود من بود اگر از روضه غافل می‌شدم مادرش _روحی فداها_ کار از این نوکر کشید باز دارند از حسینیه غنیمت می‌برند هرکه آمد این سیاهی را به چشم تر کشید فقر یعنی سینه‌ای خالی از عشق اهل بیت عاشقِ ارباب دست از کیسه‌های زر کشید جام اشک این دو ماهه دست بی بی زینب است خوشبحال هر کسی آمد و آن را سر کشید هم بزرگ و کوچک و هم اوسط اینها علی‌ست ذکر هو باید به عشق این همه حیدر کشید مرغ دل یک بام دارد دو هوا، این روزها باید از کرببلا سوی مدینه پر کشید گریه کرد و آه سردی از دل مضطر کشید آن که با انگشتِ زخمی لاله‌ای پرپر کشید کوچه کوچه شهر پیغمبر سراسر ناله شد تا شهید زنده‌ی زینب، عبا بر سر کشید روضه یعنی بعد روز واقعه با دست خود نیزه‌ها را یک به یک از پهلوی اکبر کشید روضه یعنی که عموی خوش قد و بالاش را تکه تکه مثل طفل کوچکی در بر کشید از خجالت آب شد در پیش چشمان رباب هر زمانی که گریزش به لب اصغر کشید روضه یعنی اینکه این آقا به چشمش دیده است بی حیا دشداشه‌اش را تا زد و خنجر کشید بعد از این در روضه‌اش کم می‌آورد او پدر را از دل گودالِ خون بیرون کشید روضه‌ام امشب اگر مکشوفه شد شرمنده‌ام او خودش مرثیه‌هایم را به خاک و خون کشید روضه یعنی دست‌های ناتوانش بینِ راه خارها از دست و پای زخمی خواهر کشید روضه یعنی هرقدم در پیش چشمان ترش دست شومی از سر آیینه‌ای معجر کشید روضه یعنی روضه‌های ناتمام محفلش باز هم مرثیه‌هایش به شبی دیگر کشید رشته‌کوه درد و غم را مثل زخم کهنه‌ای روی دوش خسته‌اش تا لحظه‌ی آخر کشید مو کنان، مویه کنان بر سینه و سر می‌زنیم یک علیِ دیگر از این خانواده پَر کشید 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸 حضرت علی اکبر علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر📜 زحمتی دارم اباالفضلم بیا با من بگرد من که خیلی گشتم أمّا بیش از این پیدا نشد او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش چیدم أمّا آن جوان خوش قد و بالا نشد این که برگشته حرم بین عبا بخت من است در میان یک عبا بخت بلندم جا نشد مرهمی بعد از تو بر قلب پدر پیدا نشد خواست برخیزد حسین بن علی از جا، نشد خواست جسمت را بگیرد در بغل أمّا نشد آخرش هم پیکر تو در عبایش جا نشد داد زد بابای پیرت آه زینب، اکبرم ای جوانان بني‌هاشم بیایید از حرم 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
مکتوب 📚🖋️ شعر📜 آن بانویی که فیضِ دمادم عطا کند مدحَش خدا به کوثر و هم هَل‌اَتی کند هم پایه اش به غیرِ امیرِ عرب نبود عرضِ ادب به ساحَتِ او، مرتضی کند جبریل محضِ آمدنِ محضرش چنان در پشتِ در به رسمِ ادب او حیا کند یکدم شنید، از پَسِ در میرسَد صدا! آمد که از حریمِ ولایت دفا'ع' کند شاید که مَرهمی به غمِ مرتضی شود! یا دشمنَش به خاطرِ زهرا، رها کند! فرصت نداشت، تا که درِ خانه وا کند! خود را در آن میانه کمی رو به را کند! مهلت نداد، تا که علی را خبر کند! یا چادری برایِ خودش دست و پا کند! ناگه چنان به پشتِ درِ خانه جا گرفت! انسان به فاش گفتنش اینجا حیا کند! آنقدر آن زمان، رهِ خود گم نموده بود! با ناله هم نشد حَسنَش را صدا کند! هم لاله سوخت، هم که دگر غنچه وا نشد! دیگر نداشت هدیه به مولا فدا کند... ای داد از دمی که نوایِ اَنا الغریب مولای بی کسان به صف کربلا کند! وای از تنی که، مشقِ شبِ جاهلیّتی یک مادری به قتلگهی، این نوا کند این کشته ی فتاده به هامون حسینِ توست وین صیدِ دست‌و‌پا زده در خون حسینِ توست 🔸https://eitaa.com/bazmeroze
🔸امام حسین علیه‌السلام مکتوب 📚🖋️ شعر 📜 برای غربت شاه غریب سینه زدم برای حضرت شیب الخضیب سینه زدم گریستم همه‌ی عمر جای یارانش میان روضه به جای حبیب سینه زدم عزیز فاطمه گفتند عجیب کشته شدی... که بین روضه برایت عجیب سینه زدم شنیده‌ام که سر صبر کشتنت، حالا... به قتلِ صبرِ تو من بی‌شکیب سینه زدم به نوحه‌خوانِ تو گفتم بگو از آب فرات همین که گفت شدی بی نصیب، سینه زدم 🔸https://eitaa.com/bazmeroze