💚سلام ای مهربانترین پدر
رویای شیرین دولت کریمهی شما
آنچنان در دلم خانه کرده
که با هر بار زمزمهی دعای کوتاه
اللهم عجل لولیک الفرج
کامم شیرین میگردد و آرزوی آمدنتان
در دلم جوانه میزند ...
ای صاحب دنیا کجایی؟
بیا که دنیا سخت منتظر آمدن شماست😭
اللهم عجل لولیک الفرج
#امام_زمان عجلاللهفرجه
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
@bazovan
💟 #حکایت
آورده اند كه در مجلس شيخ ابوالحسن خرقانی سخن از كرامت مي رفت و هر يک از حاضران چيزي مي گفت.
شيخ گفت: كرامت چيزي جز خدمت خلق نيست.
چنان كه دو برادر بودند و مادر پيري داشتند. يكي از آن دو پيوسته خدمت مادر مي كرد و آن ديگر به عبادت خدا مشغول مي بود.
يک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازي شنيد كه برادر تو را بيامرزيدند و تو را هم به او بخشيدند.
گفت: من سالها پرستش خدا كرده ام و برادرم هميشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نيست كه او را بر من رجحان نهند و مرا به او بخشند.
ندا آمد:
آنچه تو كرده اي خدا از آن بي نياز است و آنچه برادرت مي كند، مادر بدان محتاج...
@bazovan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ملّت ❤️ ایران
که جانم فدای اوست...
#حاج_قاسم
@bazovan
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تلاوت زیبای امدادگر فلسطینی
🔹تلاوت زیبای امدادگر فلسطینی اهل غزه با استقبال گسترده کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شده است.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ﴿١٥۳﴾
ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است.
وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ ﴿١٥٤﴾
و به آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید، بلکه [در عالم برزخ] دارای حیات اند، ولی شما [کیفیت آن حیات را] درک نمی کنید.
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ ﴿١٥٥﴾
و بی تردید شما را به چیزی اندک از ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات [نباتی یا ثمرات باغ زندگی از زن و فرزند] آزمایش می کنیم. و صبرکنندگان را بشارت ده.(سوره بقره/۱۵۵ - ۱۵۳)
@bazovan
💢باد قوی تر است یا خورشید؟
روزی خورشید و باد در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری میکرد.
باد به خورشید میگفت: «من از تو قویترم.»
خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم. خوب حالا چگونه؟
دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد.
باد گفت: «من میتوانم کت آن مرد را از تنش در آورم.»
خورشید گفت: «پس شروع کن.»
باد وزید و وزید. با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد میکوبید. در این هنگام که مرد دید ممکن است کتش را از دست بدهد، دکمه کتش را بست و با دو دستش محکم آن را چسبید. باد هر چه کرد نتوانست کت را از تن مرد خارج کند و با خستگی تمام رو به خورشید کرد و گفت: «عجب آدم سرسختی بود، هر چه سعی کردم موفق نشدم. مطمئن هستم که تو هم نمیتوانی.»
خورشید گفت تلاشش را میکند و شروع کرد به تابیدن. پرتوهای پر مهرش را بر سر مرد بارید و او را گرم کرد. مرد که تا چند لحظه قبل سعی در حفظ کت خود داشت، متوجه شد که هوا تغییر کرده و با تعجب به خورشید نگریست. دید از آن باد خبری نیست، احساس آرامش و امنیت کرد. با تلاش مداوم و پر مهر خورشید او نیز گرم شد و دید که دیگر نیازی به اینکه کت را به تن داشته باشد نیست. بلکه به تن داشتن آن باعث آزار و اذیت او می شود. به آرامی کت را از تن به در آورد و به روی دستانش قرار داد.
باد سر به زیر انداخت و فهمید که خورشید پر مهر و محبت که پرتوهای خویش را بیمنت به دیگران میبخشد از او که به زور میخواست کاری را انجام دهد بسیار قویتر است.
@bazovan
🌟 « خدا نقاش است،
ولی فقط برای تو نقاشی میکشد! »
✍️ مادرم تمام تابستان نشست و برایم یک جلیقه و ژاکت یکدست و هماهنگ بافت!
• امروز کمی سردتر از روزهای قبل بود، خواستم بپوشمش، همینکه در کمد لباس را باز کردم و دستم را روی بافت ژاکت کشیدم، گرمای دست مادرم را قبل از نرمی بافت آن حس کردم...
• انگار مادرم همهی خودش را در این ژاکت جا داده بود که وقتی پوشیدمش گویی مادرم بغلم کرده بود، با من بود، همراهم بود.
• و من تازه فهمیدم عشق نمی میرد،
تمام نمیشود،
فقط از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود!
• در همین فکرها بودم که اتوبوس ایستاد و من پیاده شدم!
با اولین خنکای نسیم که به صورتم برخورد کرد، قلبم تکانی خورد...
• من گرمای عشق مادرم را پشت لطافت تک تک دانه های این ژاکت احساس کردم و از خانه تا اینجا مستش بودم،
اینهمه سال چطور لطافت عشق خدا را در پس لطافت نسیم و صدای باران و رقّت آب و شمیم یاس و .... ندیدم!
• چند سال است که گمش کردم لابلای اینهمه نعمت رنگ رنگ؟
چند سال است که از صدای مادرم، فقط صدای مادرم را شنیدم و کمی فراتر نرفتم که محبت خدا را پشت این صدا بشنوم؟
✘ چه روز مبارکی است امروز:
تازه انگار چشمانم به چیزی پشت دیدنی های جهان باز شده است ...
دنیا را اینگونه میتوان سجده کرد،
چون هر جایش رنگی از تو را دارد؛ خـــدا
@bazovan