eitaa logo
به خط یک رآوی 🇵🇸
414 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
373 ویدیو
47 فایل
🌱﷽ مشغول به اندکی زندگی؛ گه گاهی نوشتن از روایت اَحوال و مابقی عمر، در جُست‌وجوی راه وِصال اُو در همه‌جا! بیشتر، درلا به لایِ اوراق کتاب‌ها. اِمضا.رآوی |نشرمطالب بدون ذکر منبع، بلامانع است. نام کتاب ها حذف نشود.
مشاهده در ایتا
دانلود
چشم انتظار لایحه ای ناگهان مباش با امر به معروف زندگی کن و با امر به معروف هم بمیر 😄.. جدی! الحمدلله رب العالمین . ما به قدر توان در مقابله با لایحه ایستادیم و بازهم می ایستیم. درسته دارن مسولین دیر می جنبن اما ما دیر نجنبیدیم! و همین مطالبات(امر به معروف مسولین) حضورا و مجازا به لطف خدا فعلا جلوی تصویب فاجعه لایحه حجاب رو گرفت کماکان میشه و باید مطالبه کرد مجازا و حضورا.. الان مسئله سر درست نوشتنشه و اجرا! که متاسفانه این زمان خوردن ها مشکل رو زیاد میکنه و تنها راه حل امروز ما مردم عادی اما بسیار موثر، ۱ مطالبه و امر به معروف از مسولین ۲ امر به معروف لسانی همشهری ها ۳ کار فرهنگی و حفظ نیروی خودی هست که هر ۳ اینها در عرض هم قرار دارن. و.. شاید شنیده باشید خبر بست نشینی برخی مومنین جلوی مجلس رو! پس کماکان پرچم مطالبه باید بالا باشه ایندفعه برای مفاد لایحه میشه رفت با بیت نشینان همراه شد ،میشه پیامک زد، میشه زنگ زد دفتر مراجع و خواست که جدا پیگیر باشن ، میشه دیگران رو اگاه کرد به وظیفه مطالبه گری که به دوششون هست. ..
هدایت شده از شیطان🍎
‏ترس از توبه به خاطر ترس از شکست و موفق نشدن، از القاهای منه برای ماندگاری و غرق شدن در باتلاق گناه و ناامیدی🙂 برا همینه که کسی میخواد توبه کنه رو با جملاتی مثه "تو نمیتونی و مثل دفعه های قبل شکست میخوری" زمین گیر میکنم :) @Sheitan_Graphy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نور چشم |کتاب طریق سعادت|
به خط یک رآوی 🇵🇸
اگر کسی دچار این مشکلات شد. طبق فرمایش استاد باید دنبال ترک بود.. کلا برای درمان هم باید هم دعا کرد و هم به دنبال دوا بود. اینها در عرض هم هستند . نمیشه هیچ حرکتی نکرد و فقط طلب کرد ،ما در دنیایی ساکن هستیم که قوانین و محدودیت های خودش رو داره. با توکل زانو اشتر ببند
به خط یک رآوی 🇵🇸
نور چشم |کتاب طریق سعادت|
یک حرکت هوشمندانه بچه ها یه نکته ای. ما ناگریزیم درمورد یه چیزایی گاهی صحبت کنیم که اسمشون قبح داره! که این خیلی درست و خوبه! دقت به امثال همیناس که یک جامعه رو عفیف نگه میداره. اما خوب درکنارش لازمه درموردشون حرف بزنیم. حالا برای اینکه قبحشون شکسته نشه و در نتیجه عادی انگاری نشن برای ما و جامعه ، باید محتاط تر سوال کنیم از کلمات استفاده کنیم و همینطور هم به این مدل محتاط گونه، پاسخ بدیم! ببینید الان همه ما متوجه میشیم این مسئله چیه بدون اینکه اسمی ازش برده شده باشه! یا مثلا استادی داشتیم در مباحث تربیتی صحبت میکرد می خواست از ارتباط حرام دختر و پسر بگه، خودشون می گفتن که واژه دوس دختر دوست پسر رو خیلللی کم و به ندرت میگم و تو کلامشون هم فراوون جایگزین کلمه انجام میدادن و کلمه رو مبهم می کردن گاهی! استدلالشون هم این بود که این گفتن ها باعث عادی سازی میشه! پس نتیجه چی شد؟ ما مجبوریم و لازمه از یه سری موضوعات که دارای قبح هستند صحبت کنیم چه مجازی چه حضوری! چون گاهی عدم آگاهی علت فعل یا ترک فعل میشه! پس باید هوشمندانه عمل کنیم تا حیای خودمون و اجتماع دچار اسیب نشه!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی قرار توام و در دل تنگم گله‌هاست آه بی‌ تاب شدن، عادت کم حوصله‌ هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌ هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌ هاست بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله‌ هاست باز می‌ پرسمت از مساله دوری و عشق و سکوت تو جواب همه مساله‌ هاست! 🌱
حکایت -مجنون و شتر- مولوی،قصه ی هر روزه یِ امروز ماست. در کوی لیلا ،مجنون وار می رویم و سرخوشیم از اقدام طی کرده و اندک قرب حاصلِ به مقصد. اما غافلیم از آن که شتر شهوات و منیت ها هرآنچه رفته ایم را در بی حواسی ما، باز گشته و آن هنگام که چشم خواب آلود از غفلت می گشاییم ،می بینیم که، وا مصیبتا برگشته ایم به مبدا! و روز از نو حکایت از نو. این حکایت تا تلف شدن یکی از این دو تضاد ادامه می یابد ! خداکند آنکه ز پا در می آید و مغلوب دیگری می شود،شتر باشد(من حیوانی)نه جناب مجنون(من انسانی). امضا.رآوی -۴مُرداد۱۴۰۱ 📘کتاب آزادی معنوی
به خط یک رآوی 🇵🇸
حکایت -مجنون و شتر- مولوی،قصه ی هر روزه یِ امروز ماست. در کوی لیلا ،مجنون وار می رویم و سرخوشیم از ا
. گفتم بدوم تا تو همه فاصله‌ها را تا زود‌تر از واقعه گویم گله‌ها را چون آینه پیش تو نشستم که ببینی در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست از بس که گره زد به گره حوصله‌ها را ما تلخی نه گفتنمان را که چشیدیم وقت است بنوشیم از این پس بله‌ها را بگذار ببینیم بر این جغد نشسته یک بار دگر پر زدن چلچله‌ها را یک بار هم‌ای عشق من از عقل میندیش بگذار که دل حل کند این مسئله‌ها را |محمد علی بهمنی| ✏️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا