eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
8.3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 🎀 #تبلیغ کانالهای شما👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸☘🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘ ☘ ❣ خدایا ، به امید تو....... 🍃 السلام علیک یا سَّلام الله.. 🍃 السلام علیک .... 🍃 السلام علیک یا اهل بیت.... 🍃 السلام علیک یا .... 🍃 السلام علیک یا العرب عمه جانم خانوم ..... 🍃 و سلام بر ❤️حالایقین بکن شده😊 ☘ 🌸☘ ☘🌸☘ 🌸☘🌸☘
إِنَّ هَذِهِ اَلْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ اَلْأَبْدَانُ همانا اين ها همانند بدن ‌ها و افسرده مى‌شوند حکمت ۱۹۷ -کِی قرار دل ها این بود؟! 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣6⃣ صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض کردم و لباس های تمیز تنشان کردم. مادرشوهرم که به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو کردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره کارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو کردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم که سر شب خوابم برد. انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را کنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه کار باید می کردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فکر کردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر کردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم. با دیدن شیرین جان که توی حیاط بود، بغضم ترکید. پدرم خانه بود. مرا که دید پرسید: «چی شده. کی اذیتت کرده. کسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می کنی؟!» نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یک ریز گریه می کردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ کس نمی دانست دردم چیست. ادامه دارد...✍ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
گفت : دلت تنگ بشه چکار می کنی؟ گفتم : #برای_حسین (علیه السلام)، گریه می کنم ! . #دلتنگم اربابم❤️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
حاج حسین یکتا.mp3
4.05M
🔊 | خبری در راه است... 🎙بخشی از صحبت‌های در حسینیه ریحانةالحسين سلام‌الله‌علیها در مورد سردار حاج قاسم سلیمانی - ۹۸/۱۰/۱۴ پلاک ؛ ناشر آثار حاج حسین یکتا 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
‍ ✫⇠ ✫⇠قسمت : 1⃣6⃣ روی آن را نداشتم بگویم دلم برای شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا که صمد نیست پیش شما باشم. یک هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می کردم. یک روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش کردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می کردم الان دعوایم کند. یا اینکه اوقات تلخی کند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینکه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می کردم شاید خدای نکرده، اتفاقی افتاده که این قدر دلم هول می کند و هر شب خواب بد می بینم.» کمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من کرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.» گفتم: «امشب اینجا بمانیم.» لب گزید و گفت: «نه برویم.» چادرم را سر کردم و با پدر و مادرم خداحافظی کردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می کرد. ادامه دارد...✒️ 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
📢مراسم تشییع پیکر ۱۶۷ شهید دوران دفاع مقدس به تعویق افتاد بر اساس اعلام ستاد کل نیروهای مسلح مراسم تشییع پیکر ۱۶۷ شهید دوران دفاع مقدس که قرار بود که روز سه‌شنبه هشتم بهمن‌ماه با استقبال مردم آبادان و خرمشهر وارد خاک کشور شوند، به تعویق افتاد. 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada