5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
.
.
یكپنجرهفولاد،•🪟💛•
دلمتنگتوآقاست:)
ايکاش...
کهزوارخراسانتوبودم[👣🕌]...
🖐🏻|#همهخادمالرضاییم...
🌻#هواۍدلم...💜•|
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
رمان جدید 😍
از نویسنده محبوب و مشهور
#مرضیه_یگانه
رمان آنلاین #اوهام
#پارت32
انگار وارد خلسه شده بودم . داشتم در جَوی پر ، از آشوب و اضطراب درونی خفه می شدم .انگار کُل اکسیژن کلاس بلعیده شده بود و من نیازمند هوای تازه . نمی تونم دقیق بگویم که چند جفت چشم داشتند مرا مثل شمع زیر گرمای نگاه دقیقشان آب می کردند .اما به هرحال ، گردنم را مثل گردن شکسته ها خم کردم تا نبینم نگاه تحقیر آمیز دیگران را .
- خوبه ... پس خلاصه ی درس حتما دستتون اومده .
کنایه ای زد که صدای خنده ی بچه ها را بلند کرد و بعد از مکثی با تامل گفت:
_بفرمایید خانم افراز .
چه تاکیدی کرد روی " افراز " یعنی سر افراز کلاس ، نابغه .... برو بشین .
سرخ شده بودم .سرخ که هیچ ، لبوی پخته شدم .
با پاهایی سست از سکو پایین آمدم . طوری که یک لحظه نزدیک بود با سر بخورم زمین ، صدای خنده ی بچه ها بلند شد و فریاد بلند هومن همراهش :
- ساکت ...خانم افراز با این طرز راه رفتن تا آخر ترم سر تا پا گچ گرفته میشی ...
رسماً نابود شدم. حس کردم تمام وجودم شمع شد و در یک لحظه از حرارت شرم و خجالت آب.
به زحمت تا صندلیم رفتم . تا نشستم فریبا زیر گوشم گفت :
- چت شده تو ... تو همه ی اون سئوالا رو بلد بودی که !
هیچ حوصله ی توضیح نداشتم . هومن بلافاصله درس جدید رو شروع کرد و من تمام مدت با مداد نوکی ام گوشه ی کتابم دو کلمه رو مدام می نوشتم و می نوشتم .
"پسرک بیشعور".
- خانم افراز!
سرم یکباره بلند شد . نگاهم با همان شدت تُن صدای توبیخی ، به چشمان روشنش گره خورد:
_حواستون کجاست ؟ چی دارید مدام می نویسید توی کتابتون ؟
دهانم هنوز آنقدر خشک بود که نتونم لااقل بگم "هیچی " .
و او چند قدمی به سمتم آمد و سرش را از بالای کتاب من ، کمی خم کرد.حتی وقت نکردم زیر نگاه کنجکاوش کتابم را ورق بزنم تا نوشته ام را نخواند.
-" پسرک بیشعور! " ... دنبال همچین کتابی هستید ؟ فکر کنم شما بهتره برید کتاب های درسی بخونید تا کتاب های فلسفی و طنز .
بچه ها ریز می خندیدند و هومن دست بردار نبود:
_جلسه ی بعد هم از خود شما دوباره سئوال و پرسش میشه .
ابروانم به حالت غم و ناراحتی پایین آمد که لبخند پیروزمندانه ای زد و باز با یه "خب " کشیده ،رفت برای ادامه ی درس .
دندان هایم را محکم به هم فشردم . اینطوری نمی شد ....اگر قرار بود او استاد باشد و من شاگرد ، باید لااقل برای حفظ آبروی خودم هم که شده بود ، کاری می کردم . همان روز بعد از زنگ اول و در تایم خالی ساعت دوم ، وقتی قضیه ی هومن را برای فریبا گفتم ، از تعجب دهانش به اندازه ی غار علیصدر باز ماند و بعد در کمال ناباوری خندید ، خندید و خندید .
آنقدر خندید که مجبور شدم برای خاموش کردن موتور خنده اش ، بطری آبم را توی صورتش بریزم . که یکدفعه موتور خنده اش خاموش شد و چشمانش به من خیره و پرسید :
_حالا میخوای چکار کنی ؟!
🍁🍂🍁🍂
🍁🍂🍁🍂
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
هدایت شده از 🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلتنگحرم✋
یا امام رضا سلام
تویے سایہے سرم
تویے کَسِ بے کسیام
یا امام رضا سلام
غیر تو کدوم رفیق
سنگ تموم گذاشت برام💔
#سلطانقلبم❤
.
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
7.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورےولادتامامرضا
○° همه میگن تبریک و تحیّت
به علی و به حضرت زهرا 🦋♥️
آقا جانم
تولد تان مبارڪ💕✨
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
[°💖°]
#رفــیق..❥
تندیــــس بہترین رفیـــ❤️ـــق
تعلـــــــق میگیره بـــہ.........
حسـ♡ـــیــݩ ؏...😍
ڪہ هیچوقت تنهــات نمےزآره🦋⛓
ܔ صـداش∞ݕزݩ ܔ جــون بگیــري:)♥️
#هــمـیݩ..✌️🙃
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝