فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☕️فنجان طلای شعر ناب آوردم
🌹چای گل سرخ با گلاب آوردم🍃🌸
☕️برخیز و بنوش زندگی را از نو
🌹در سینی صبح ، آفتاب آوردم🍃🌸
سلام 🌹
صبح تون زیبا ☕️
14.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط #خدا میداند حکایت #شهدا را .......روضه منوره سیدالشهدا ع بر بالای ارتفاعات #حاج_عمران #عراق، عملیات #والفجر ۲، کربلای شهیدان #لشکر_ویژه_شهدا سید الشهدای حاج عمران #شهید_محمود_کاوه که دو بار این منطقه و قله را فتح کرد و تحویل پدافند داده و آنها هم دو دستی تحویل عراق دادند و در مرتبه سوم که عزم فتح ۲۵۱۹ را در عملیات کربلای دو کرد خودش هم بجمع #شهیدان پیوست.
فقط خدا میداند که #بچه های #ایران چقدر روی قله های حاج عمران و میشلان و ......جنگیده و خون های پاک شان ریخته ست، فقط خدا میداند.
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارمان این نبود 😔
☘ مینویسم تا یادم نرود
تمام اقتدار میهنم را از از شما دارم
به یاد همه شهدای عزیزمون
شهدا شرمنده ایم
شهدای گمنام
شهیدان دستمان را بگیرید
یاد شهدا با ذکر صلوات🌹
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#بدون_تو_هرگز
#قسمت46
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت چهل و ششم: گمانی فوق هر گمان
🍃اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ...
🍃وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغ زینب ... اما ازش خبری نشد...
🍃دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ...
🍃توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ...
🍃هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ...
🍃اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلا باورم نمی شد ...
🍃گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ... زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...
🍃سال 75، 76 ... تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود ... همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد ...
🍃مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت ... اما خواست خدا ... در مسیر دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
#هویزه
هـویـزه شـاهد است
تانڪ هایے را ڪه
مـخلوط ڪرد
گـوشت و خـون
و استخـوان را بـا هــم!
شناسنامہے #شهید_علم_الهدی
قـرآنش بود!
شناسنامہ ے ما چـیست؟
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#بدون_تو_هرگز
#قسمت46
نويسنده: سيد طاها ايمانی
🌹قسمت چهل و ششم: گمانی فوق هر گمان
🍃اصلا نفهمیدم زینب چطور بزرگ شد ... علی کار خودش رو کرد .. اونقدر با وقار و خانم شده بود که جز تحسین و تمجید از دهن دیگران، چیزی در نمی اومد ... با شخصیتش، همه رو مدیریت می کرد ... حتی برادرهاش اگر کاری داشتن یا موضوعی پیش می اومد ... قبل از من با زینب حرف می زدن... بالاخره من بزرگش نکرده بودم ...
🍃وقتی هفده سالش شد ... خیلی ترسیدم ... یاد خودم افتادم که توی سن کمتر از اون، پدرم چطور از درس محرومم کرد ... می ترسیدم بیاد سراغ زینب ... اما ازش خبری نشد...
🍃دیپلمش رو با معدل بیست گرفت ... و توی اولین کنکور، با رتبه تک رقمی، پزشکی تهران قبول شد ...
🍃توی دانشگاه هم مورد تحسین و کانون احترام بود ... پایین ترین معدلش، بالای هجده و نیم بود ...
🍃هر جا پا می گذاشت ... از زمین و زمان براش خواستگار میومد ... خواستگارهایی که حتی یکیش، حسرت تمام دخترهای اطراف بود ... مادرهاشون بهم سپرده بودن اگر زینب خانم نپسندید و جواب رد داد ... دخترهای ما رو بهشون معرفی کنید ...
🍃اما باز هم پدرم چیزی نمی گفت ... اصلا باورم نمی شد ...
🍃گاهی چنان پدرم رو نمی شناختم که حس می کردم مریخی ها عوضش کردن ... زینب، مدیریت پدرم رو هم با رفتار و زبانش توی دست گرفته بود ...
🍃سال 75، 76 ... تب خروج دانشجوها و فرار مغزها شایع شده بود ... همون سال ها بود که توی آزمون تخصص شرکت کرد... و نتیجه اش ... زنیب رو در کانون توجه سفارت کشورهای مختلف قرار داد ...
🍃مدام برای بورسیه کردنش و خروج از ایران ... پیشنهادهای رنگارنگ به دستش می رسید ... هر سفارت خونه برای سبقت از دیگری ... پیشنهاد بزرگ تر و وسوسه انگیزتری می داد ... ولی زینب ... محکم ایستاد ... به هیچ عنوان قصد خروج از ایران رو نداشت ... اما خواست خدا ... در مسیر دیگه ای رقم خورده بود ... چیزی که هرگز گمان نمی کردیم ...
🎯 ادامه دارد...
❣ @hamsar_ane❣
~id➜|•@mola113•|↰ - ڪربلایۍ امیر حسینۍ.mp3
624.7K
🎤•|ڪربلایۍامیرحسینۍ|•
🔊 مناجات _ نِشَستهڪُنجِ
خیابانِڪربَلادِلِمَن.؛😔💔•
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
ان شاءالله امشب در پرونده همه خادمان شهدا بنویسند:
محب امیرالمومنین(ع)
زیارت کربلا و نجف،اربعین امسال، سربازی ♦️امام زمان(عج)
نهایت شــ🌷ــهادت
شبتون شهدایی ✋
☘☘☘
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸
با یاد تو عشق و شور معنا دارد
در محضر تو، حضور معنا دارد🍃🌸
آوای خوش نیایش صبحدمان
هنگام طلوع نور، معنا دارد
الهی به امید تو 🍃🌸
6.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مثل چمران بمیرید...
🔹امام خمینی(ره): شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. مثل چمران بمیرید
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
#تڪحرف🍃
میگه:↓
ماسکزدنتواینشرایطبرایمذهبیها بـایدمثلپیراهنمشکیپوشیدنتومحرمباشه...
#قشنگگفتننه؟✨
#من_ماسك_میزنمـ😷
🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹