eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.4هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷رسول خدا صلی الله علیه وآله: هرکه ما اهل بیت را به خاطر خدا دوست بدارد، او را با خود به بهشت می بریم. 📗کفایة الاثر - امالی صدوق 💖عشقم امام زمان 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
🌿🌿🌹 🌿🌿 🌹 💐 مهدی جان! از وجود تو، همه وجود دارند. از بود تو همه بود دارند. از هست تو همه هست دارند. لکن کسی می‌تواند از این الطاف بیکران استفاده کند که مهر تو را داشته و در مودت عملی آن را پیاده کند. بود بدون مودت شما، هیچ فایده‌ای ندارد. استاد سید علی اکبر صداقت 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
❇️ویژگی منتظران واقعی در عصر غیبت ...✅ 🌹امام صادق عليه السّلام فرمودند: قال ابو عبدالله عليه السّلام : انَّ لِصاحِبِ هذا الامر غيبةٌ المتمسك فيها بدينه كالخارط للقتاد. همانا برای صاحب الامر غيبتی است (پس) كسی در دوران او دين خود را حفظ كند، مانند كسی است كه خار مغيلان را با دست بتراشد.(۱) 🌟امام سجاد عليه السّلام فرمودند: ان اهل زمان غيبة، القائلون بامامتِه، المنتَظرون لظُهورِهِ افضَلُ اهل كلِ زمانٍ. همانا مردم زمان غيبت كه امامت او را پذيرفته اند و منتظر ظهور اويند، برتر از افراد همه زمانها هستند.(۲) (۱)الکافی، ج۱، ص۳۳۵ (۲)بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲ الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعة 🕌🚩 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عالم بزرگ اهل سنت: امامان بزرگوار شیعه، به خداقسم امامان ماهم هستند 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
. . چَشم امید ندارم بہ کسے غیر از حسینــ🖤 . . 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
🌸⃟اڵݪــ‌ھ‌ــم ؏ــڄݪ ڷۏڶیڪ اݪفࢪجᬼ🏴 طالبِ جنت‌شدم نه محضِ ناز وُ نعمتش! آرزو دارم ببینم، آب مے‌نوشد حسیــ♥️ـــن..😭 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
به بزرگی آرزویت نیندیش...! به بزرگی کسی بیندیش که می‌خواهد آرزویت رابرآورده کند😍❤️ برای برآورده شدن آرزوهایتان خـــدا را برای شما آرزو می‌کنم😇☺️ شب همگی بخیر...😴 یا علی💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹درود درود درود امروزت زیبا دوست من 🌹 🌸برخیز ڪه خورشید به بام است 🌺شب رفته ڪنون وقت قیام است 🌸از دسته گل رویش خورشید 🌺بے شک به تو اے دوست سلام است 🌸درود بر شما صبحتون بخیر و شادی 🌺امروزتون مملو از عشق و خوشبختے ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
♥️✨ میشود؟؟(: 🌻 🕌🚩 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝
رمان آنلاین الهه بانوی من 📿 به قلم پارت 1 من از اول باهمه فرق داشتم . با همه ی همه . همه که می گم یعنی دخترهای دور و برم که هیچ ، با هر دختری که مادرم ، پدرم ، حتی آقاجونم در طول عمرشون دیده بودند .خلاصه همه دیگه . مثلا از اولی که فهمیدم بزرگ شدم ، پا به توپ با پسرعموهام همبازی شدم .چنان دریبل می کردم که همه ی پسر عموهام از من جا می موندند و توپ می خورد کنج دروازه. یعنی سرم دعوایی بود ! وقتي خونه ی ویلایی آقا جون جمع می شدیم ، توی یارکشی ها ، هر کسی تمام زورش رو می زد که من برم توی تیم او . حالا اینا هیچی .مهارت خاصی توی دعوا راه انداختن داشتم . وای مخصوصا وقتی نازنین و نازلی دختر عموهام که ازشون متنفر بودم ، سر راهم سبز می شدند که می شدند . هردفعه ما دعوت می شدیم خونه ی آقا جونم ، اون ها هم بودن .خب چون اونا دختر های عمو سعید بودند و آقا جون همه ی بچه هاشو باهم دعوت می کرد خونه اش . بذارید از اینجا بگم که آقا جون من چهارتا پسر داشت .عمو مجید که دوتا پسر داشت به اسم آرش و آرین . بابا حمید خودم که من گل دخترش بودم و هستم ولی بیشتر به پسرها و شیطنتشون شبیه بودم و هنوزم هستم. عمو سعیدم که بابا ی اون دوتا عفریطه است . ولی اینو هم بگم که عموم ماهه و دختراش به زن عمو فرنگیس رفتند و آخرِ آخر هم عمو وحید که یه تک پسر بیشتر نداشت به اسم علیرضا که یک سالی از من بزرگتر بود و علیرضا یه جوری برادر من محسوب می شد .چون وقتی من به دنیا اومدم زن عمو مریض می شه و بیمارستان بستری به همین دلیل علیرضا خیلی بهونه می گیره و مادرم بهش شیر می ده و اینجوری می شه که علیرضا بخاطر خوردن شیر مادرم به من محرم شد. حالا بحث خانواده ی پر جمعیت ما به کنار ،موضوع بحث سر نازنین ونازلی بود که می خواستند یه جوری بگن خیلی خانوم هستند که یه جفت عروسک بغل می کنند و هی می خوابوندنش و هی غذا بهش میدن و از این لوس بازیا و چون من پا به توپم خوبه ، پس من خانوم نیستم و... منم هر وقت می دیدمشون یه بلایی سرشون درمی آوردم که حالشون رو بگیرم .از همون بچگی ، من رابطه ام با نازنین و نازلی بد بود و واسه همین ، با پسر عموهام دوست شدم . آقا جونم هم که قربونش برم فقط بلد بود یه جمله را مدام پتک توی سر پدر و مادرم کنه که : -بابا این دخترو ببرید دکتر شاید اصلا پسر بود. آی بیچاره مادرم چه حرصی می خورد.گذشت و گذشت وگذشت و من به زور اجبار و نگاه ها وحرف های بقیه مجبور شدم به خانم شدن و دور شیطنت هام رو خط کشیدن . نازنین ونازلی تنها کسانی نبودند که روی مغزم مسابقه ی دو می دادند. یه پسر دایی هم داشتم که از اونا بدتر بود.دایی خوب و ناز من ، محمود، دو تا فرزند داشت .هستی که ماه بود و با من همسن و حسام که پنج سالی از ما بزرگتر بود . با هستی مثل خواهر بودم ولی باحسام مثل دشمن خونی . پسره ی متحجر مذهبی با اون ریش های بلندش و اون یقه ی کیپ کرده ی آخوندی خیلی حرص در بیار بود. البته ازش ترس هم داشتم. آخه یه جوری نگاهم میکرد که شب کابوس نگاشو میدیدم. مخصوصا از وقتی که به قول آقاجون توبه کرده بودم که با پسرعمو هام فوتبال بازی نکنم و مثلا سر سنگین باشم .مدام کنایه می زد . به در می گفت که دیوار بشنوه . -هستی ، موهات پیداس . یعنی من موهام روبزنم زیر شالم . -هستی باهرکی می ری بیرون ،بلند بلند نخندید ،زشته . یعنی اگه بامن داره می ره بیرون ،خفه خون بگیریم . اما ماجرای من نه ربطی به کنایه های حسام داشت و نه ربطی به خصومتم با نازنین و نازلی . ماجرای زندگی من از یه عشق تو دوران بچگی شروع شد .از عشقی شاید ممنوعه .من عاشق آرش ، پسر عموی بزرگم بودم که همسن حسام بود. ❌کپی ممنوع مییاشد و دین شرعی دارد❌ 📝📝📝
..😷! لطفا اگر مشکوک به گناه هستید سریعا به طب قرآنی مراجعه کنید..(:🍃 •♥️✨•❁❁•✨♥️• 🌿✾ • • • • • ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ @be_sharteasheghi‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ╚══🌸🕊═════════╝