قسمت 17.mp3
6.1M
#بشنوید
🔊نمایشنامه #یادت_باشد 7⃣1⃣
💞بر اساس زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر
⏰مدت زمان: 6 دقیقه
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهدا_عاشق_ترند
🍃🌹 🕊 🕊 🕊 🕊 🌹🍃
[💛
#قرار_عاشقی
#اربابـــ♡🍃
#السلام_علیک_یا_آیا_عبدالله
نوڪر،نـرودڪربلا❥
پس چہ ڪند؟!
.
خـودرا بہ شمـانرساند
پس چہ ڪند؟💔
.
ارباب شدےڪہ
روبہ هرڪس نزنمــ
.
نوڪرنڪندتورا صـدا
پس چہ ڪند؟✨
#صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
joze16.mp3
3.95M
#فایل صوتی🎧
#جز_شانزدهم📜
به روش #تحدیر (تندخوانی)✨
#استادمعتزآقایی
🍃 #ختمقرآن
باهدف انس با قران درماه #بندگی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 #ترجمه دعای
#روز_شانزدهم ماه مبارک رمضان
✅ویدیو دانلود شود🌹
16.mp3
4.72M
💫☀️یک مسأله شرعی به همراه
شرح دعای #روز_شانزدهم ماه مبارک رمضان
حضرت آیت الله #مجتهدی(ره)☀️💫
🔴 #پیشنهادوییییییژه😍
☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘🌷☘
#سیره_شهدا
دفترچهی کوچکی همیشه همراهش بود.
بعضی وقت ها با عجله از جیبش در میآورد و علامتی در یکی از صفحات می گذاشت.
می گفت ،
اشتباهاتم رو توی این دفتر علامت می زنم .
برایم عجیب بود که محمدرضا ، اسوه ی تقوا و اخلاق بچه ها ، آنقدر گناه داشته باشد که برای کم کردنش مجبور باشد دفتری کنار بگذارد !!
چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچه اش را نگاه کردم ، خوب که ورق زدم دیدم بیشترِ صفحاتِ دفتر ، مثل قلبِ محمدرضا ، سفیدِ سفید است.....
#شهیدمحمدرضا_ایستان
📕 مبارزه با نفس ، ص ۳۶
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
✍ #پیام_شهدا
خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به
خصوص اسرائل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است.
همیشه برای #خدا_بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...
🌹 #شهید_محسن_حججی
برای شادی روح شهدا صلوات
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعحل فرجهم
🥀 #شهدا_هویت_جاودان_تاریخ
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :1⃣1⃣2⃣
#فصل_شانزدهم
وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.»
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.»
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!»
خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.»
خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!»
گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.»
گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.»
گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.»
گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.»
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.»
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
http://eitaa.com/joinchat/1912668160Cb98d13f3dc