eitaa logo
🌱به شرط عاشقی باشهدا❤
7.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
30 فایل
رمان #مستِ_مهتاب #خانم_یگانه برنده‌ی عشق از #میم‌دال 🌱 💙کانالداران عزیز ✅کپی مطالب فـــقــــط با فوروارد مستقیم😊 تبلیغاتمون🪄💚 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
صبحتون شهـــــدایی 🙏امیدواریم روزتون به آرامش خواب شهدامون آرام باشد... ☘☘
1.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 : ●خوزستان جز بهترین مناطق ما و دژ مستحکم ما هستند ، جز باوفاترین مردم ما بودند ، ما چطور می تونیم دین خودمون رو به اینها ادا کنیم .. 🌷 عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
📔 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت شانزدهم: ایمان 🍃علی سکوت عمیقی کرد ... - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ... 🍃دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ... - اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ... 🍃تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ... - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ... 🍃این رو گفت و از جاش بلند شد ... شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ... 🍃پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ... در رو محکم بهم کوبید و رفت ... 🍃پی نوشت : راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
🌷ایت الله بهجت ره ✍ خدا میداند در دفتر امام زمان(عج…) جزو چه کسانی هستیم ؛ اعمال بندگان هر دو روز 👈(دوشنبه و پنج شنبه) به ایشان عرضه می شود همین قدر میدانیم که آنطور که باید باشیم نیستیم😓 عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌸 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جریان جالب خواستگاری امام خمینی(ره) از همسرش ۳ شرطی که همسر امام برای ازدواج با او گذاشته بود و امام هر ۳ را پذیرفت...☝️ 🎞 بخشی از مستند «آقا رضای خودمون» از زبان محافظ شخصی امام 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
آرمان و هدف ما در کلام حاج احمد: «از خداوند توفیق همهٔ برادرها را می‌خواهم و آرزو می‌ڪنم یڪ زمان دیگری هم برسد که با هم صحبت بڪنیم موقعی‌ڪه ڪربلا را آزاد ڪرده باشیم موقعی ڪه نجف را آزاد ڪرده باشیم موقعی ڪه مدینه را، مڪه را و قدس عزیز را رها کرده باشیم چرا که این اماڪن نمودار سه چهره‌اند: کربلای ما و نجف ما در دست کافرین مدینه و مکه ما در دست منافقین و قدس عزیز ما در دست ظالمین یعنی سه چهره‌ای که ما با آنها در جنگیم » 🔻 ۱۱ خرداد ۱۳۶۱ انرژی اتمی؛ دارخوین مصاحبه فرمانده جاویدالاثر لشکر۲۷حضرت‌رسولﷺ با راوی دفتر سیاسی سپاه پاسداران 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
در این سفر سرگشتگی هیهات هیهات این رهروان را خستگی؟! هیهات هیهات ... 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت هفدهم: شاهرگ 🍃مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ... 🍃چند لحظه بعد ... علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که نداری ... ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟ ... 🍃بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ... 🍃در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ... 🍃- علی ... - جان علی؟ ... - می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ ... لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟ ... - یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن ... من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ... سکوت عمیقی کرد ... 🍃- همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی... و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ... 🍃راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها... اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و شاهرگم ... 🎯 ادامه دارد... ❣ @hamsar_ane
🌷به قول حاج قاسم: "جمهوری اسلامی حرم است...." این جمله رو شهدای مدافع حرم خوب درک کردن یه روز با رای دادن یه روز با خون دادن. این انقلاب مدافع زیاد داره 🌷سالروز شهادت شهید مدافع حرم موسی رجبی گرامی باد. شادی روح پرفتوح شهید 🌹💐🌴🌴🥀🌴🌴💐🌹 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام صبحتون بخیر و شادی 😍😍😍🌸
ای شهید دعا بخوان . . . برای عاقبت بخیریِ ما تویی که ختم به خیر شد عاقبتت ای شهید به دعایت سخت محتاجیم و به نگاهت نیازمند دعا بخوان برای مشتاقان شهادت صلواتی نثار شادی روحشان الـلـهــــمّ صـــــلّ عـلــــــی محـــمّــــد و آل محــمّـــــد و عـجّـــــــل فـرجـهـــــــم 🌹🕊 @pare_parvaz🕊🌹