eitaa logo
بسوی ظهور
123 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
28 فایل
شاید این جمعه بیاید شاید‌... ✍کپی با ذکر صلوات #نذر‌ظهور آزاد است لینک کانال @be_sooye_zohoor313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از بسوی ظهور
🌼بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ🌼 🌻اَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ و عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، خدایا برای ولیت حجت بن الحسن که درودهایت بر او و پدرانش باد ، در این ساعت ، 🌻و فی کُلّ ساعَة وَلیّا و حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً و در هر ساعت سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و دیده بان باش ، 🌻حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً و تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً . تا او را با رغبت مردم در زمینت سکونت دهی، و زمانی طولانی بهره مندش سازی 🌼 🍁 🌼 🍁 🌼 🍁 🌼
هدایت شده از بسوی ظهور
دعای عهد.mp3
زمان: حجم: 2.51M
مولاجان هر صبح، به شوق عهد دوباره با شما چشمم را باز میکنم عهد میکنم با شما، هر روز که میگذرد، عاشقانه تر از قبل چشم به راهتان باشم... 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای باد صبا برسون به حسین سلام مرا.... سلام بر حسین...
◾سلام باد به مسلم كه روح غیرت داشت شكوه هاشمی و دانش و فضیلت داشت ◾سلام باد به مردی كه بر امام حسین به قدرِ وسعتِ صد كهكشان ، ارادت داشت ◾درودِ خلق نثارش كه پیش از میلاد بزرگ گریه كنی ، چون رسول رحمت داشت 🏴شهادت حضرت مسلم بن عقیل سلام الله علیه را محضر شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دوستان ایشان تسلیت عرض می کنیم
🎙 دعای عرفه از منظر مقام معظم رهبری: ✅ همین دعای امام حسین ع در روز را که شما نگاه کنید، خواهید دید حقیقتاً مثل زبور اهل بیت، پر از نغمه‌های شیوا و عشق و شور معرفتی است. 🔹 حتی بعضی از دعاهای امام سجّاد ع را که انسان میبیند و مقایسه میکند، گویا که دعای این پسر، شرح و توضیح و بیانِ متن دعای پدر است؛ یعنی آن اصل است و این فرع. دعای عجیب و شریف عرفه و کلمات این بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه‌هایش در غیر عاشورا، معنا و روح عجیبی دارد و بحر زخّاری از معارف عالی و رقیق و حقایق ملکوتی است که در آثار اهل بیت علیهم السّلام کم نظیر است.
عرفه انصاریان.mp3
زمان: حجم: 9.24M
دعای عرفه حجت‌الاسلام انصاریان
📣 پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسب ایام حج۱۴۰۰: 🔹بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین و صحبه المنتجبین و مَن تَبِعهم بِاحسان الی یوم الدّین. برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان! 🔹امسال نیز امّت اسلامی از نعمت عظیم حج محروم ماندند و دلهای مشتاق، با آه و افسوس، ضیافت در خانه‌ی محترمی را که خدای حکیم و رحیم برای مردم بنا نهاده است، از دست دادند. 🔹 این دوّمین سال است که موسم شادمانی و بهجت معنوی حج، به موسم فراق و حسرت تبدیل میشود و بلای بیماری همه‌گیر، و شاید نیز بلای سیاستهای حاکم بر حرم شریف، چشم مشتاق مؤمنان را از مشاهده‌ی نماد وحدت و عظمت و معنویّت امّت اسلامی محروم میسازد و این قلّه‌ی پُرشکوه و سرافراز را با ابر و غبار میپوشاند. 🔹 این امتحانی همچون دیگر امتحانهای گذرای تاریخ امّت اسلامی است که میتواند فردایی تابناک در پی داشته باشد؛ مهم آن است که حج در شاکله‌ی حقیقی‌اش، در دل و جان آحاد مسلمانان زنده بماند و اکنون که کالبد مناسکیِ آن موقّتاً حضور ندارد، پیام متعالی آن کمرنگ نشود. 🔹 حج، عبادتی پُر رمز و راز است. ساخت و ترکیب زیبای حرکت و سکون در آن، سازنده‌ی هویّت فرد مسلمان و جامعه‌ی مسلمان و نمایش‌دهنده‌ی زیبایی‌های آن در چشم جهانیان است. از سویی دلهای آحاد بندگان را با ذکر و خشوع و تضرّع، عروج معنوی میبخشد و به خدا نزدیک میکند، و از سویی با پوشش و پویش یکسان و حرکات هماهنگ، برادران را که از چهارگوشه‌ی جهان گِرد آمده‌اند، به یکدیگر پیوند میدهد، و از سویی برترین نماد امّت اسلامی را با همه‌ی مناسک پُرمعنی و رازآلودش در برابر چشم جهانیان میگذارد و عزم و عظمت امّت را به رخ بدخواهان میکِشد. 🔹امسال، حجّ بیتِ معظّم در دسترس نیست ولی توجّه به ربّ‌البیت و ذکر و خشوع و تضرّع و استغفار در دسترس است؛ حضور در عرفات میسّر نیست امّا دعا و مناجاتِ معرفت‌افزا در روز عرفه میسّر است؛ رَمی شیطان در منیٰ ممکن نیست امّا دفع و طرد شیاطین قدرت‌طلب در همه جا ممکن است؛ حضور یکپارچه‌ی بدنها در گِرد کعبه فراهم نیست امّا حضور یکپارچه‌ی دلها بر گِرد آیات روشن قرآن کریم و اعتصام به حبل‌الله وظیفه‌ی همیشگی است. 🔹ما پیروان اسلام که امروز از جمعیّت عظیم، سرزمین گسترده، ثروتهای طبیعی بی‌شمار، و ملّتهای زنده و بیدار برخورداریم، باید با داشته‌ها و ممکنهای خود، آینده را رقم بزنیم. ملّتهای مسلمان در ۱۵۰ سال اخیر، نقشی در سرنوشت کشورها و دولتهای خود نداشته و به جز استثناهای معدود، یکسره با سیاست دولتهای متجاوز غربی مدیریّت شده و دستخوش طمع‌ورزی و دخالت و شرارت آنها بوده‌اند. عقب‌ماندگیِ علمی و وابستگی سیاسیِ امروزِ بسیاری از کشورها محصول آن انفعال و بی‌کفایتی است. ملّتهای ما، جوانان ما، دانشمندان ما، علمای دینی و روشنفکران مدنی ما، سیاست‌ورزان و احزاب و جمعیّت‌های ما، امروز باید آن گذشته‌ی بی‌افتخار و شرم‌آور را جبران کنند؛ باید بِایستند و در برابر زورگویی و دخالت و شرارت قدرتهای غربی «مقاومت» کنند. 🔹همه‌ی سخنِ جمهوری اسلامی ایران که دنیای استکبار را نگران و خشمگین کرده است، دعوت به این مقاومت است: مقاومت در برابر دخالت و شرارت آمریکا و دیگر قدرتهای متجاوز و به دست گرفتنِ سررشته‌ی آینده‌ی دنیای اسلام با تکیه بر معارف اسلامی. 🔹طبیعتاً آمریکا و همراهانش در برابر عنوان «مقاومت» دچار حسّاسیّتند و به انواع دشمنی با «جبهه‌ی مقاومت اسلامی» کمر بسته‌اند. همراهی برخی از دولتهای منطقه با آنان نیز واقعیّت تلخی در جهت تداوم آن شرارتها است. 🔹صراط مستقیمی که مناسک حج -سعی و طواف و عرفات و جمرات- و شعائر و شُکوه و وحدت حج به ما نشان میدهد، توکّل به خدا و توجّه به قدرت لایزال الهی، و اعتماد به نفْسِ ملّی، و اعتقاد به تلاش و مجاهدت، و عزم راسخ بر حرکت، و امید وافر به پیروزی است. ۲۸ تیرماه ۱۴۰۰
بسوی ظهور
📣 پیام رهبر انقلاب اسلامی به مناسب ایام حج۱۴۰۰: 🔹بسم الله الرّحمن الرّحیم والحمدلله ربّ العالمین و
چقدر پیام رهبر بزرگوارمان زیبا و پرمغزاست... اللهم ارزقنا حج بیتک الحرام...
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 تــو فقــــــط در یک حالت، از رحم زمانیِ عرفه، بهره‌مند، بیرون خواهی آمد که؛ ..؟؟؟ ویژه‌ی instagram.com/ostad.shojae1
از تشرفات مرحوم فشندي، ديدار با امام زمان(ع) در صحراي عرفات است. اين تشرف از مهمترين و روح افزاترين رويدادهاي زندگاني مرحوم فشندي (ره) است. تشرف حاضر، به سبب بعضي از جنبه هاي منحصر به فرد ـ كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد، مورد توجه تعداد زيادي از شيفتگان امام عصر (ع) قرار دارد. آيت‌الله ناصري دولت آبادي كه خود مستقيما از زبان حاجي شنيده و در كتاب «آب حيات» آورده است. همچنين جناب قاضي زاهدي نيز آن را از زبان آن مرحوم شنيده و در كتاب خود نقل كرده است. اينك تلفيق اين دو روايت براي خوانندگان نقل مي‌شود. حاج محمد علي فشندي تهراني مي‌گويد: سال اولي كه به مكه مكرمه مشرف شدم، از خداي مهربان در آنجا خواستم كه توفيق دهد تا در سالهاي بعد نيز، تا بيست سفر به مكه بيايم تا شايد امير الحاج و امام زمان (ع) را هم زيارت كنم. خداوند هم توفيقي بخشيد و منتي نهاد كه من علاوه بر آن بيست سفر، چند بار ديگر نيز به زيارت خانه خدا موفق شدم. سالياني بود كه به همراه كارواني ـ به عنوان خدمه و كمكي كاروان ـ مشرف مي‌شدم تا اينكه در سالي (ظاهرا 1353شمسي) مدير كاروان به من اطلاع داد كه امسال از ديدن من معذور است. شايد تصور و پندار او اين بود كه سن من رو به پيري رفته و نگران بود كه نتوانم در كارهاي خدماتي كاروان به او ياري برسانم. از شنيدن اين خبر خيلي افسرده و پژمرده شدم. لذا به سوي مشهد مقدس حركت كردم تا دست توسلي به دامان سلطان طوس، حضرت رضا (ع) بزنم و از ايشان بخواهم كه سفر معنوي حج را امسال نيز نصيب من كند. در حرم خيلي منقلب و مضطرب بودم و به سختي مي‌گريستم و از آن حضرت روايي حاجت خود ر ا مي‌خواستم. پس از زيارت جانانه، به قصد بازگشت به تهران با آن حضرت وداع كرده، از حرم خارج شدم. در اين حين، سيدي مرا صدا زد و فرمود: «آقا! سفر شما را حضرت حجت(ع) امضا كردند و فرمودند: به حاج محمد علي بگو برو !منتظر تو هستند!» من از سيد پرسيدم :خود حضرت اين سخن را فرمودند؟ سيد گفت: بله! من نيز بدون درنگ به منزل خود در تهران بازگشتم. به محض آنكه به خانه رسيدم، همسرم با عجله گفت :اين چند روز را كجا بودي؟ مرتب از كاروان زنگ مي‌زنند و مي‌خواهند شما را همراه خود ببرند. من هم بلافاصله به مدير كاروان مراجعه كردم و پرسيدم: شما كه نيت بردن مرا نداشتيد، حالا چه شده كه مي‌خواهيد مرا هم در اين سفر همراه كنيد؟! مدير كاروان سربسته اشاره كرد كه از تصميم قبلي خود پشيمان شده و مي‌خواهد من نيز در اين سفر طبق معمول سالهاي گذشته به عنوان خدمه با او همراهي كنم. به هر ترتيب به عنوان كمكي كاروان به مكه مشرف شديم. شب هشتم ماه، كه فرداي آن روز حاجيان مي‌بايد در عرفات باشند، مدير كاروان مرا خواست و گفت: وسايل كاروان را زودتر از ديگر كاروان ها به منا منتقل كن و در عرفات در كنار «جبل الرحمة» خيمه ها را بر پا ساز تا كاروان ما در بهترين جاي ممكن سكنا گزيند. من نيز فوراً لوازم و خيمه ها را با اتومبيلي به آنجا منتقل كردم، چادرها را برافراشتم و فرش ها را گستردم. در اين حال يكي از شرطه هاي سعودي (پليس هاي عربستان) نزد من آمد و به زبان عربي گفت :چرا حالا آمدي؟ اينجا كه كسي نيست! من هم با زبان عربي شكسته بسته ـ كه تقريبا در اين سفرها آموخته بودم ـ بدو گفتم :براي انجام مقدمات كار، زودتر آمدم. گفت: «پس امشب نبايد بخوابي!» پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر اينكه ممكن است دزداني پيدا شوند و به وسايل حجاج دستبرد بزنند يا اينكه شما را بكشند. بايد خيلي مراقب باشي! با شنيدن اين سخنان ترس عميقي وجود مرا فرا گرفت. در اين حال به ياد حضرت ولي عصر(عج) افتادم. به آن حضرت التجا و پناه بردم و پيوسته و پياپي نام مقدس آن قبله عالم را بر زبان مي‌آوردم. مي‌گفتم: «يا حجة بن الحسن أدركني! يا خليفة الله الأعظم أغثني!» تصميم گرفتم شب را نخوابم. به همين دليل براي نماز و نافله شب وضويي ساختم و به نماز ايستادم. آن شب در آن بيابان تنهايي، به ياد آمام زمان(ع) حال خوشي پيدا كردم. در همين حال صداي پايي شنيدم و به دنبال آن پرده چادر كنار رفت. آقايي در آستانه خيمه بعد از سلام فرمود: «حاج محمد علي تنها هستي؟» عرض كردم: بله آقا، تنهايم! و ناخود آگاه از جا برخاستم و پتويي را چند لا كرده، زير پاي آقا افكندم. آقا نشست و فرمود: «حاج محمد علي! خوب جايي را براي سكونت كاروان انتخاب كرده اي! اينجا همان جايي است كه جدم حسين بن علي (ع) در روز عرفه خيمه زده بودند!» بعد فرمودند: «حاج محمد علي! يك چايي درست كن!»عرض كردم: اتفاقا همه وسايل چاي فراهم است جز چاي خشك كه آن را از مكه نياورده ام. فرمود:«شما آب جوش تهيه كنيد، چاي خشك آن برعهده من!»
آب كه جوش آمد مقداري چاي ـ كه در حدود صد گرم بود به من مرحمت كردند. چاي كه دم كشيد و آماده شد، فنجاني به ايشان تعارف كردم. نوشيدند و فرمودند: «شما هم بفرماييد!»من هم با اجازه آقا، فنجاني از آن چاي نوشيدم كه لذت خوبي براي من داشت. در اين هنگام، دو جوان زيباروي نوراني (در روايت هاي قاضي زاهدي چهار جوان )جلوي چادر آمدند و همان جا با احترام ايستادند و به آقا سلامي عرض كردند. آقا از من خواستند كه به ايشان چاي تعارف كنم. من نيز اطاعت كردم و برايشان چاي بردم. آنان چاي را نوشيدند. آقا از من خواستند كه چاي ديگري نزد ايشان ببرم كه من نيز دوباره چاي براي آن دو جوان بردم. در اين وقت آقا به آنان فرمود: «شما برويد! آنان نيز خداحافظي كرده و رفتند». در اين زمان، آقا نگاهي به من كردند و سه بار فرمودند: «خوشا به حالت حاج محمد علي!»گريه راه گلويم را بست. عرض كردم: از چه جهت؟ فرمود :«چون امشب كسي براي بيتوته در اين بيابان نمي‌آيد. امشب شبي است كه جدم امام حسين(ع) در اين بيابان آمده است» بعد فرمود: «دلت مي‌خواهد نماز و دعاي مخصوصي را كه از جدم رسيده بخواني؟» عرضه داشتم: بله آقا جان! فرمود: «برخيز و غسلي به جا آور و وضو بگير!» عرض كردم: هوا طوري است كه نمي‌توانم با آب سرد غسل كنم. فرمود :«من بيرون مي‌روم تو آب را گرم كن و غسل نما!» من هم بدون اينكه متوجه قضايا باشم و اينكه اين آقا كيست؟ مقداري آب را گرم كردم و غسل و وضويي ساختم. چون از غسل فارغ شدم، آقا به خيمه برگشتند و فرمودند: «حالا دو ركعت نماز با اين كيفيت كه مي‌گويم بخوان: بعد از حمد، در هر ركعت، يازده مرتبه سوره توحيد را بخوان كه اين نماز جدم امام حسين (ع)در اين مكان است». و بعد از نماز فرمودند: «جدم، امام حسين(ع) در اين بيابان دعايي خوانده است كه من آن را مي‌خوانم، تو هم با من بخوان!» اطاعت كردم. دعاي آقا نزديك به بيست دقيقه به درازا كشيد و در حال دعا، اشك از چشمان مباركش مانند ناودان فرو مي‌ريخت. هر جمله اي را كه مي‌خواند در ذهن من مي‌ماند و من فوراً آن را حفظ مي‌كردم. ديدم عجب دعاي خوبي بود و چه مضامين عالي دارد. من با اينكه با كتاب هاي دعا آشنا بودم، اما تا كنون به چنين دعايي برنخورده بودم در همين وقت به ذهنم رسيد كه فردا براي روحاني كاروان مضامين اين دعا را بخوانم تا او آنها را يادداشت كند به محض خطور اين فكر در خاطر من آقا فرمودند: «اين دعا مخصوص امام (ع)است و در هيچ كتابي نوشته نشده و كسي غير از امام نمي‌تواند آن را بخواند و از ياد تو نيز مي‌رود!» با گفتن اين سخن، ناگهان تمامي عبارات دعا از ذهن، زبان، خيال و خاطر من محو شد. و حتي كلمه اي از آن در ذهن من باقي نماند. پس از پايان دعا به آقا عرضه داشتم: آقا اين توحيد من ـ به نظر شما ـ خوب است ؟من مي‌گويم كه همه هستي را از درخت و گياه و زمين و...خداوند آفريده است. فرمودند: «خوب است! و بيش از اين از شما انتظار نمي‌رود!» عرض كردم: آيا من حقيقتا دوستدار اهل بيت هستم؟ فرمودند: «آري! و تا آخر هم خواهي بود. اگر آخر كار شياطين بخواهند فريب دهند، آل محمد(ص) به فرياد مي‌رسند». پرسيدم: آيا امام زمان(ع) در اين بيابان تشريف مي‌آورند؟ فرمودند: «امام الان در چادر نشسته است»! من با همه اين نشانه ها و قرينه ها باز متوجه نشدم. به نظرم رسيد منظور اين است كه امام(ع) اكنون در چادر مخصوص خود نشسته اند. دوباره پرسيدم: آيا فردا امام با حاجيان به عرفات مي‌آيند؟ فرمودند: «آري» عرض كردم: كجا مي‌روند؟ فرمودند: «جبل الرحمة» دوباره عرضه داشتم: اگر رفقاي كاروان بروند، امام (ع) را مي‌بينند؟ فرمود: «مي‌بينند اما نمي‌شناسند!» عرض كردم: فردا شب امام زمان(ع) به چادر حاجيان هم سر مي‌زنند و عنايتي مي‌كنند؟ فرمود: «در چادر شما، آنگاه كه روضه عمويم عباس (ع) خوانده مي‌شود مي‌آيد». بعد از اين سخنان و پاسخ به اين سؤالها، آقا برخاستند تا از خيمه خارج شوند. در اين حال رو به من نموده فرمودند: «حاج محمد علي! شما امسال به نيابت از كسي حج مي‌گزاريد؟» عرض كردم: خير آقاجان! فرمودند: «مي‌شود از طرف پدر من امسال نيابت كنيد». عرضه داشتم: بله آقاجان! در اين حال دو اسكناس صد ريالي سعودي به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول را بگير و حج امسالت را به نيابت پدر من انجام بده!» پرسيدم: آقا نام پدر شما چيست؟ فرمودند «حسن!»عرض كردم: نام خودتان چيست؟ فرمود «سيد مهدي!» آقا را تا دم چادر بدرقه كردم. در اين وقت آقا براي معانقه و روبوسي جهت خداحافظي برگشتند و با هم معانقه اي كرديم. خوب به ياد دارم كه خال طرف راست صورتش را بوسيدم. آقا دوباره مقداري پول خرد ديگر به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول ها را نيز به همراه داشته باش و برگرد!»