سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
#چشم_های_برادرم ماهِ محرمِ امسال، برای من و خانوادم با تمامِ ماهِ محرم های عمرمون فرق داره... 😭 چو
پناهِ من حسین علیه السلام است.
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
نامیرا نام رمانی ست از #صادق_کرمیار. رمان درباره اتاقات پر فراز و نشیب شهر کوفه قبل از حضور امام و شخصیت های تاثیرگذار در واقعه عاشوراست. نویسنده سعی کرده به پشتوانه داستان های ریز و همچنین تکیه بر شخصیت های حاشیه ای، تحلیل جامع و تاریخی درباره رخدادهای پیش آمده قبل و در حین واقعه عاشورا را به مخاطب ارائه دهد.
داستان #عبدالله_ابن_عمیر که از شهدای کربلاست شنیدنی تر از دیگر شخصیت هاست. او از سرداران فاتح سپاه عرب در رویارویی با سپاه ایران و روم است که در ابتدا سعی میکند جریان آمدن امام به کوفه را نادیده و حتی از آن به عنوان جنگ برادر با برادر یاد کند. اما با وقوع حوادثی، او حقیقت را یافته و به امام ملحق و نهایتا شهید می شود...
"و اما من هرگز! برای امام خویش تکلیف نمیکنم؛ که تکلیف خود را از حسین میپرسم و من حسین را نه فقط برای خلافت که برای هدایت میخواهم"
#ماه_محرم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۶ شهریور ۱۳۹۸
چون علیاکبر مرا هم در عبایت جمع کن
زخمهای مختلف را این پریشانی بس است
حسین جان
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
آن قدر
حضرت علی اکبر (ع)
شفاعت می کند که نوبت
به امام حسین (ع) نمی رسد
آیت الله کوهستانی
#ماه_محرم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
یک سال منتظر امشبیم...
رسید و آماده نیستم...
باور نمیکنم امشب قرار است بخوانیم...
#یااباعبدالله
#عکاس_خودمان
#ماه_محرم
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
آب پاکی روی دستش ریختند
یا دستان پاکش را روی آب؟
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
#شب_تاسوعا
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
زینب، فصاحت: وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک!
و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال:
وا ضیعتنا بعدک ...
بارها خواندم. بارها خواندمش.
اولش مثل همه صحنه های دیگر بود.
مرد تنهایِ مهربانِ من داشت
از دنیای نامهربان ها باز می گشت.
مثل این همه بار که رفته بود و
تنهاتر بازگشته بود ...
این بار اما مثل آن بارها نبود
آن بارها به زنان گفته بود که گریه نکنند.
سیلی به صورت نزنند. گریبان پاره نکنند.
این بار اما زینب(س) فریاد زد:
برادرم!...عباسم!
پس از تو ما از دست رفتیم.
و زنان با او گریستند و او هم با زنان گریست
و گفت : بعد از تو ما از دست رفتیم
این بار نگفت گریه نکنید.
سیلی به صورت نزنید.
گریبان پاره نکنید ...
سید الشهدا جان
نشست پای روضه زنان و
بسیار گریست ... بسیار ...
حالا ... امروزها ...
حرف عباسِ تو که می شود
این لحظه هایت آتشم می زند
تنهایِ مهربانِ من ...
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
#شب_تاسوعا
#بانو_طلبه
@be_vsghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
یکی از میان لشکر
فریاد زد:
چشمهایش را بزنید
تا راه خیمه ها را گم کند
#چشم_هایش
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
#شب_تاسوعا
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
خواستم از شما بنویسم
دیدم نوشتن از دستهای آسمانیِتان
کار دستهای زمینی من نیست ...
#فنعم_الاخ_المواسي_عباس🖤
#شب_تاسوعا
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
خواستم از شما بنویسم دیدم نوشتن از دستهای آسمانیِتان کار دستهای زمینی من نیست ... #فنعم_الاخ_المواس
شبایِ تاسوعا ...
شبایِ عاشورا ...
دلم میخواد زنده نباشم😭
غمِ عباس، غمِ ارباب، میکُشه... آبم میکنه😭
۱۷ شهریور ۱۳۹۸
.
میگـن آقـا #سیدمجیدبنےفاطمه
تُو هیئتش گفٺ:
میخـوام اربـا اربـا رو معنےڪنم ..؛
تسبیحشـو در آورد،
بنـد تسبیـح و پاره ڪرد
ایـن دانہ هـآےتسبیـح روےزمین
بہ هر سـو افتاد ..!
گفتـن بـدن علےاڪبراینطورے...
#بانو_طلبه
@be_vaghte_del313
۱۷ شهریور ۱۳۹۸