eitaa logo
سنگرانتفاضه| رحمت نژاد
580 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
447 ویدیو
11 فایل
الناز رحمت نژاد ✍️خبرنگار حوزه مقاومت/ مربی تربیتی و مدرس عضوفعال باشگاه ادبی بانوی فرهنگ طلبه مملکت و شاگردی در حال‌ آموختن عظیم‌ترین آرزویی که در سینه‌ام جا خوش کرده؛ پیروزی مقاومت فلسطین است...✌️ 🆔 @Elnaz_rahmatnejad
مشاهده در ایتا
دانلود
ـــــــ ــ . و خواهد رسیـد آخر آن صبح موعود کہ ماییم و فتح جھان‌های تازه 🪴 '
برای امروزت آرزوهای کوچک دارم! مثلا چشمهایت را که باز کنی، خستگی های دیروزت را درخواب آرامش دیشب، جا گذاشته باشی. و تمام تنت لبریز باشد از طراوت و سر زندگی. مثلا اینکه یک لقمه نان و پنیر، دلخوشیِ صبحانه ات باشد و مادری که مثل هر صبح، دعای خیرش بشود بدرقه راهت... مثلا اینکه آدمهایی در مسیر امروزت باشند که حال جهانت را قشنگتر کنند. دلت به بودن همراه و هم نفسی خوش باشد و سرت به زندگی گرم. برایت آرزوهای کوچک دارم که شاید حسرتهای بزرگِ خیلی ها باشد...! آغاز زندگی دوباره‌ت‌ مبارک رفیق.!😍♥️✨^^
شبهایِ قَدر رفت و دیوانه‌یِ تو باز تقویم را به شوقِ محرم زند ورق...
10.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌من درباره تو به آن‌ها نگفته‌ام، اما تو را دیده‌اند که در چَشمانم شِنا می‌کنی... من درباره تو به آن‌ها نگفته‌ام اما تو را در کلماتم دیده‌اند... عَطرِ عشق، نمیتواند پنهان بماند...!
شب جمعه ست و دلم باز تو را ميخوانَد كربلا،حسرتِ شِش گوشه، مرا كُشت حسين ...
گاهی باید چشم ها را بَست ، باید خیال کرد؛ در خیالَم با پایِ برهنه بین الحرمین را قدم میزنم می آیم درست روبرویِ گُنبد همانجا که پَرچَمت تکان میخورد همانجا که به زائرانت نگاه میکنی و لبخند میزنی، می ایستم و سلام میدهم. در خیالم همیشه بوده ای همیشه هستی ارباب مهربانم....
سَحرِ آخری، دلم رفته کربلا! کاش میتونستم بی شیله پیله حرف بزنم! کاش میشد حرفامو از بندِ ادبیات و کلمات بکشم بیرون، کاش میشد گریه‌هامو نقاشی کنمُ بزنم به دیوار حرمت، بیقراری داغِ تازه‌ای نیست فقط گاهی فراموش میشه و یهو با یه نگاهِت از نو رو دِلِ آدم میشینه‌‌‌...
AUD-20220709-WA0016.mp3
10.06M
نوشته‌خداروقلبم؛امیری‌حسین!(: تویی‌که‌همش‌دستم‌رومیگیری‌حسین 👌🏾
قدیم ترها ، جمعه ڪه میشد همون اولِ صُبحے مادرها جارو برمیداشتن جلوےِ دَرِ خونه رو جارو میزدن و آب میریختن ... خودم خوب یادمه عزیزم(مادربزرگم) یه خونه داشت ڪه حیاط دار بود ، بچه سال تر بودم ... یه جمعه اے با عزیزم رفتیم تو حیاط و عزیزم شروع کرد به جارو ڪردن ... تموم ڪه شد ، در خونه رو باز ڪرد و جلو در رو هم جارو زَد و یِهو اشڪِش ریخت ... پرسیدم ڪه چرا گریه میڪنه و گفت | میدونے چرا جلو در و جارو میزنم ؟ جمعه ست اگه آقا اومد به بهونه ےِ سر زدن هم ڪه اومد ، زیر پاشون رو تمیز ڪرده باشم ... | یادم مونده همین ... از همون بچگیام !! با خودم فڪر ڪه میڪردم ، میگفتم بزرگ شدم یه خونه حیاط دار میگیرم و هر جمعه آب و جارو میڪنم تا آقا بیاد ... 💚 بلاخره اینهمه چشم انتظارے یه جوابے داره !! الان با خودم هر جمعه میگم ؛ حیاط خلوتِ دل هم ، آب و جارو میخواد ! امامِ دل هر جمعه سَر میزنه به دلِ ڪسے ڪه دوسِش داره ... هر جمعه اے ڪه میشه منتظره ڪه ببینه مُنتظرِش ڪِی حیاطِ دلشو برا اومدنِ امامِش جارو میڪُنه و آب میزنه و ... مُنتظره ببینه ڪی یه دل داره و یه دلبر !! سخته ڪه آقا بیاد و ببینه جایے حتےٰ برا عبور ڪردن هم نمونده ! 💔 حیاط خلوتِ دل جارو میخواد ... تا جارو ڪنے و ببرے هر ڪے رو ڪه غیرِ اون اشتباهے جاش دادی !! آب میخواد ... تا بشوره ببره جاےِ عبورِ ڪسایے رو ڪه چرخیدن تو حیاطِ دل !! آقا جمعه ها ڪه نه ... هر روز منتظره تا آب و جارو ڪنیم دلامونو تا سَر بزنه ! شده تنها به ڪسے ڪه آب و جارو ڪرده باشه !! | حیاطِ خلوتِ دلامونو آب و جارو ڪه ڪنیم ، آقا میاد | . . @be_vaghte_del313
‏بعضی‌ها وقتی می‌آیند خوشبختی می‌آورند و بعضی‌ها وقتی میروند🌱