☘️ حدیث قدسی
اگر بندهی من یک قدم به سوی من بیاید، من دهها قدم به سوی او میروم...💞😔
کنزالعمالح1133
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
مقيد بود هر روز #زيارت_عاشورا را بخواند. حتي اگر كار داشت و سرش شلوغ بود، حتماً سلام آخر زيارت عاشورا را ميخواند.
دائماً میگفت:
"اگر دست جوانان را در دست #امام_حسين سلاماللهعلیه بگذاريم، همه مشكلاتشان حل میشود و امام با ديده لطف به آنها نگاه میكند.
🌹#شهید_ابراهیم_هادی
🇮🇷۲۲ بهمن سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی🌹
🌹نثار همه شهدا فاتحه مع الصلوات🌹
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
💔
فرزند شهیدی که حضرت زهرا بشارت شهادتش را دادند
هر زمان نام حضرت زهرا سلام الله علیها برده میشد میگفت: "حتما بلافاصله بگویید سلام الله علیها"
در روزهای آخر جنگ در شلمچه بودیم. اعلام شد که جنگ به پایان رسیده و باید برگردیم تهران.
سید صادق آقا اعلایی گفت:
"نمیشه! مگه ممکنه مادر ما حضرت زهرا سلام الله علیها اشتباه بگه؟!! خود مادر به من فرمودند که از شلمچه به دیدار ما خواهی آمد"‼️
روز بعد عراق پاتک شدیدی انجام داد و نیروهای ما یک شهید دادند. آن یک نفر هم فقط سید صادق بود.
سیدصادق فرزند شهید بود. پدرش در ایام انقلاب به شهادت رسیده بود و خودش در روزهای پایانی جنگ.
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
آخرای آذرماه بود🍃 همراه ابراهیم برگشتیم تهران.خیلی خوشحال بود.
می گفت: هیچ شهید و مجروحی تو منطقه دشمن نبود، هرچی بود و آوردیم.
بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم، مادر هرکدوم از این شهدا سر قبر پسرش بره ثوابش برای ما هم هست.
من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و
گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا می کنی که گمنام باشی!؟🧐
منتظر این سوال نبود..
لحظه ای سکوت کرد و گفت: من مادرم رو آماده کردم، گفتم منتظر من نباشه، حتی گفتم دعا کنه که گمنام شهید بشم!
ولی باز جوابی که می خواستم نگفت..!
و آخر هم به آرزوش رسید و پیکرش هرگز پیدا نشد
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
″إِلٰهِى ، إِنْ حَرَمْتَنِى
فَمَنْ ذَا الَّذِى يَرْزُقُنِى؟″
«معبودم ! اگر محرومم کنی
پس کیست آن که به من روزی دهد؟»
" مناجات شعبانیه "
۲۱ بهمن ماه ۱۳۶۴ ، امالرصاص
وداع پرحسرت #غواصشهیدعیسیکرهای
به پیکر غواصشهیدجلالتوکلی
#عملیاتوالفجرهشت
#یادکنیدشهداراباصلوات
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
🌹چند ماهی از شهادت برادرم گذشته بود که تلویزیون جسد پوسیده ی جوانی را نشان داد که پس از ماه ها در بیابان بنا شده بود
پزشک قانونی توضیح می داد که با چه روش هایی قادر به شناسایی جسد می باشند. به یاد رضا افتادم و به شدت منقلب شدم.
🌹طی این مدت چقدر از بدنش پوسیده؟ چه به روز آن صورت زیبا و قامت رعنا با این افکار خوابم برد. خواب دیدم در زیرزمین منزل، همه ی اموات فامیل دور هم جمع اند. ناگاه رضا را روی دست آوردند و جلو روی همه به زمین گذاشتند. با نگرانی جلو رفتم. ترس داشتم با بدن پوسیده و متلاشی شده اش روبرو شوم. ولی با کمال تعجب دیدم بدنش تازه و سالم است و قطرات آب مثل دانه های شبنم روی پوستش خودنمایی می کند. انگار تازه از حمام گرم بیرون آمده. همان طور که غرق تماشایش بودم چشم باز کرد و با شیطنت به من خندید.
🌹تماشای چهره ی خندانش ترس و نگرانی را از دلم برد. برخاستم و ظرف دلمه ای را که گوشه ی اتاق بود برداشتم و دور گرداندم و به حاضران تعارف کردم. یکی هم گذاشتم توی دهان با صدای اذان از خواب پریدم. پدر و مادر داشتند وضو می گرفتند. خوابم را برایشان تعریف کردم. مادر در حالی که اشک شوق چشمهایش را پر کرده بود گفت: چون رضا دلمه خیلی دوست داشت دیروز دلمه پختم و بردم بین زائران امام رضا علیهالسلام تقسیم کردم.
💐شهیدسیدرضااسلامی
✍راوی: خواهر شهید
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹
شهیدی که عاشق و فدایی حضرت امام حسنمجتبی علیهالسلام بود
❤️تمام هم و غمش نشر معارف الهی و کمک به مستمندان بود، خود را فدایی حضرت امام حسنمجتبی میدانست و غربت حضرت دلش را به درد میآورد.
آنقدر صبور بود که توهینهای معلمش به شال و لباس عزای مولایش هم او را از مسیر حق منحرف نکرد و مانند اربابش امام مجتبی، دندان بر جگر گذاشت و اعتراضی نکرد.
محمد آنقدر در مسیر حق ذوب شده بود که اسرار را میشنید، مستجاب الدعوه شده بود و با ایمان کامل شهادتش را طلب کرد.
دعایش را که پذیرفتند، با غسل و لباس پاکیزه به دیدار معبودش رفت.
شهيد محمد مهدوی ۱۶ بهمن ماه ۱۳۶۶ در شيراز چشم به جهان گشود. او فرزند اول خانواده بود.
دانشجوی رشته مهندسی نفت بود و همزمان در دانشگاه پيام نور، رشته مديريت صنعتی و در دانشگاه علوم قرآنی غدير در رشته تفسير
قرآن تحصيل میکرد.
وی سرانجام در ۲۴ فروردین ۱۳۸۷، در حسينيهی رهپويان وصال شیراز بر اثر بمبگذاری گروهک تروریستی تندر، به شهادت نائل آمد.
💐شهیدمحمدمهدوی
╭🦋
╰┈➤🌹@be_yad_shohadaa🌹