eitaa logo
بداهه های #روح _الله_عمران
87 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای که از بستان حُسن کوثریّ و حیدری ای که از امواج چشمان تو خیزد "عسگر"ی . هر چه گل را پیش پاهای تو پرپر می کنم جای دوری که نخواهد رفت تو زیباتری . 🌷 👆 دو در داریم یکی امام یازدهم علیه السلام دیگری ناصر کبیر . بخاطر عظمت و علمیتشون میگفتند و چون هر جا میرفتند سیصد فرمانده و نیروی نظامی با ایشان میرفتند به معروف شدند
مثل باش به یار اعتماد دار هر چند می برند که زندانی ت کنند .
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انکار می کنید چنین اتفاق را؟ تو جلوه ای ز روح خدا باش! می شود.... 👇👇👇 .🌷 مسئول کمیته چک و خنثی سپاه پاسداران در دهه ۶۰ در یک برنامه‌ تلویزیونی، ماجرای کشف توطئه ترور خمینی (ره) را تعریف کرد. احمد کریم پور، مسئول کمیته چک و خنثی سپاه پاسداران در دهه ۶۰، مهمان یکی از قسمت‌های برنامه «سرچشمه» شبکه پنج سیما بود. کریم پور در بخشی از این برنامه ماجرای سگی که باعث کشف بمب گذاری در زیر خانه (ره) شد را روایت کرد که در ادامه فیلمی از  آن را مشاهده می‌کنید.
به بهانه ۱/۵/۱۳۶۴ سالروز تولد من 🌷 . سال هزار و سیصد و شصت و چهار بود یک ماه بعد رفتن عطر بهار بود قدر دو ماه زودتر آمد به مهر ... مهر شاید برای دیدن ما بی قرار بود . از شهرک رسیده ام ماه شبش بود . نام مرا ز نام گرفته اند چیز کمی نبود ... خودش اعتبار بود چیزی اگر نداشته بودیم غیر آه آهسته تر بگویمت آغاز کار بود روز آمد از پی هم و شب هم شبیه آن نام پی هم آمدنش روزگار بود قحطی فلاکت آیه ی یأس از تمام شهر ناله همیشه در همه گوشه کنار بود کوچه به کوچه راه که می رفتی از غروب هر سو کسی میان قمار و خمار بود .برقی نبود آب اگر بود قحط بود سرگرمی تمامی ما در مزار بود اینها اگر چه بود ولی غم نداشتیم چون قامت سهیّ استوار بود سرگرم رقص بودم و مشغول کودکی سنّم مگر چقدر .... حدود چهار بود . یک آن خبر رسید امام آسمان رسید او که برای ما همه دار و ندار بود وقتی رفت تبسم به گِل نشست روی سر تمامی گُل ها غبار بود .... قسمت شود ادامه بماند برای بعد باید برای شعر کمی هم دچار بود پایان قسمت اول
ز جوی رفته اگر آب بر نمی گردید پس از غروب دوباره سحر نمی گردید امام بعد همامی دگر نمی آمد زمین به مهر و به گردش قمر نمی گردید نگو که بیعت خود را شکسته ای صد بار بشر خطا نکند که بشر نمی گردید . اگر خدای تو تنها خدای خوبان بود چو آتشی پی هر خشک و تر نمی گردید پرنده ای که به دنبال آشیانش بود به بند دانه و بی بال و پر نمی گردید تمام حسرت پروانه چیست ... تا گُل بود چرا به گرد رُخش بیشتر نمی گردید . .چه بهره برد برادر ز هفت بحر محیط لبی که در دل بود و تر نمی گردید در کف او مثل تیغ برّانی!... چرا به گردن بیدادگر نمی گردید . زبان روضه ندارم ولی اگر این بود که پی دیوار و در نمی گردید . اگر رسول بدون امکان داشت تمام بعثت او بی ثمر نمی گردید؟! . کران کرانه که زیر و زبر اگر گردید بود که زیر و زبر نمی گردید! . آنکه که اگر کنج مصرعی آید سراغ مصرع و بیت دگر نمی گردید🌷 ببخش اگر به درازا کشید زبان به مدح مختصر نمی گردید .هنوز در عجبم با چگونه سرود ز جوی رفته ی او آب برنمی گردید 🌷
کیست همانی که در مقابل او سپید قامت نثار می گردد
984.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیجیه!بسیجیه! آقا بزنید! ❌ مثل باش به یار اعتماد دار هر چند می برند که زندانی ت کنند .
برای غربتش از تازیانه می گویند ز سال های جدایی ز خانه می گویند از اینکه علت هستیّ خلقت ست به بندِ "سندی بن" یهودی نشانه می گویند بهانه ی همه ی اشک هایشان اشک ست عجیب نیست اگر بی بهانه می گویند تمام بار تکالیف امّتی مانده ست اگر به روی زمین ...ها ... چرا نمی گویند چرا نمی گویند او کشیده بر دوشش بجای امت و باز از فسانه می گویند . جهان ندیده چنین کوه پیکری را بند چنین شکووه...! چرا دخترانه می گویند از "عشق" ... "آه".... "اگر اینچنین نمی شد" .. "کاش شوم فدات دَمِ آستانه" می گویند . که بوده دیده چنین -آی شاعر! _ اِستاده ست نه من .... تمام یلان زمانه می گویند! بود.... آسان نیست بگو بجای حماسه .... ترانه می گویند! .
برای غربتش از تازیانه می گویند ز سال های جدایی ز خانه می گویند از اینکه علت هستیّ خلقت ست به بندِ "سندی بن" یهودی نشانه می گویند بهانه ی همه ی اشک هایشان اشک ست عجیب نیست اگر بی بهانه می گویند تمام بار تکالیف امّتی مانده ست اگر به روی زمین ...ها ... چرا نمی گویند چرا نمی گویند او کشیده بر دوشش بجای امت و باز از فسانه می گویند . جهان ندیده چنین کوه پیکری را بند چنین شکووه...! چرا دخترانه می گویند از "عشق" ... "آه".... "اگر اینچنین نمی شد" .. "کاش شوم فدات دَمِ آستانه" می گویند . که بوده دیده چنین -آی شاعر! _ اِستاده ست نه من .... تمام یلان زمانه می گویند! بود.... آسان نیست بگو بجای حماسه .... ترانه می گویند! .
برای غربتش از تازیانه می گویند ز سال های جدایی ز خانه می گویند از اینکه علت هستیّ خلقت ست به بندِ "سندی بن" یهودی نشانه می گویند بهانه ی همه ی اشک هایشان اشک ست عجیب نیست اگر بی بهانه می گویند تمام بار تکالیف امّتی مانده ست اگر به روی زمین ...ها ... چرا نمی گویند چرا نمی گویند او کشیده بر دوشش بجای امت و باز از فسانه می گویند . جهان ندیده چنین کوه پیکری را بند چنین شکووه...! چرا دخترانه می گویند از "عشق" ... "آه".... "اگر اینچنین نمی شد" .. "کاش شوم فدات دَمِ آستانه" می گویند . که بوده دیده چنین -آی شاعر! _ اِستاده ست نه من .... تمام یلان زمانه می گویند! بود.... آسان نیست بگو بجای حماسه .... ترانه می گویند! .
24.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگیر این دو مصراع بعدی ما را که باید نهان گفت آن ماجرا را ی که پای اش ندادند... می دهد را @bedaheh_110
به بهانه ۱/۵/۱۳۶۴ سالروز تولد من 🌷 . سال هزار و سیصد و شصت و چهار بود یک ماه بعد رفتن عطر بهار بود قدر دو ماه زودتر آمد به مهر ... مهر شاید برای دیدن ما بی قرار بود . از شهرک رسیده ام ماه شبش بود . نام مرا ز نام گرفته اند چیز کمی نبود ... خودش اعتبار بود چیزی اگر نداشته بودیم غیر آه آهسته تر بگویمت آغاز کار بود روز آمد از پی هم و شب هم شبیه آن نام پی هم آمدنش روزگار بود قحطی فلاکت آیه ی یأس از تمام شهر ناله همیشه در همه گوشه کنار بود کوچه به کوچه راه که می رفتی از غروب هر سو کسی میان قمار و خمار بود .برقی نبود آب اگر بود قحط بود سرگرمی تمامی ما در مزار بود اینها اگر چه بود ولی غم نداشتیم چون قامت سهیّ استوار بود سرگرم رقص بودم و مشغول کودکی سنّم مگر چقدر .... حدود چهار بود . یک آن خبر رسید امام آسمان رسید او که برای ما همه دار و ندار بود وقتی رفت تبسم به گِل نشست روی سر تمامی گُل ها غبار بود .... قسمت شود ادامه بماند برای بعد باید برای شعر کمی هم دچار بود پایان قسمت اول