eitaa logo
بفرمائید شعر🌱
100 دنبال‌کننده
116 عکس
45 ویدیو
0 فایل
در این خلوتگاه بر بال شعر در آسمان خیال پرواز کنید. عضوکانال دیگرمون بشید(#ملکه_باش)👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ - آقا سید علی خامنه‌ای -
سرم گیج می‌رود... دکترها می‌گویند فشارم افت کرده است. دستت را بیشتر به دستم فشار بده! کامم به اندازه‌ی کافی تلخ است؛ قول می‌دهم دیگر قهوه نخورم. اصلاً از تو می‌پرسم: منِ روستازاده را چه به قهوه‌ی روبوستا؟! کافئین نوشِ جانِ بوف‌هایِ کورِ کافه‌نشین! بی‌خوابی‌ِ مرا عمیق‌تر نکنید. من درد و دوای خودم را بهتر می‌شناسم. چای و آویشن دم کنید؛ و در فنجان من چند تکه نبات بیاندازید... زیلویی غبار گرفته را زیر سایه‌ی نارنجِ کنجِ حیاط پهن کنید، و به کودکان محل بسپرید هیچ گنجشکی را با سنگ نشانه نگیرند. پنجره‌ها را باز بگذارید؛ بوی خاک باران‌خورده پشت شیشه‌ها منتظر ایستاده است. قاصدک‌ها قاصد روزهای بارانی‌اند... کاش فردا هوا چتری باشد، من آری؛ ولی بادام‌های کوهی به چتر محتاج نیستند. کوه‌ها دست‌های دعای زمین‌ به سمت آسمان‌اند و برکه‌ها -حتی اگر خشک- عاشق روی ماهِ مهتاب‌... پلنگی پیر بر بلندای صخره چنگ به چهره‌ی ماه می‌کشد. شب ظلمت نیست؛ ستاره‌ها به شوق وصل چشمک‌پرانی می‌کنند و شباویز‌ها یک در میان «حَق‌حَق» می‌گویند، و «هِق‌هِق» می‌گریند... کاش کومه‌ای کوچک داشتم بر بام «کوه قلعه» تا در هیاهوی سرمای زمستان تَش و پیش بُر می‌کردم و کنده‌ی پیر بنکی را در آتش می‌انداختم؛ آن‌گاه به قاعده‌ی سوز فایزهای پولاد اسماعیلی تنگ‌دلانه می‌خواندم: «بُتی کز ناز پا بر دل گذارد ستم باشد که پا بر گِل گذارد داد بی‌داد...». فریاد از دل بنی‌بشر، که هم به وسعتْ خانه‌ی خدای احد و صمد است، و هم در کوچکی به قاعده‌ی دل یک گنجشک تنگ می‌شود... همین روزها می‌روم و سر به شانه‌ی کوه می‌گذارم. چه فرقی می‌کند که امشب چندم ماه قمری‌ست؟! تو که باشی ماه همیشه کامل است... ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
سَرو می‌ماند ولی‌ طوفان به پایان می‌رسد!
💠شعر شب به قلم جواد مختاری دلم به یاد قدیما توو آسمون پر می زنه توو کوچه های شهرمون این در و اون در می زنه عطر فتیر تازه ای پیچیده توی خونه ها سلطون آباد قصه ها همیشه بوده با صفا قدم قدم رد میشم از مغازه‌های هر گذر بازار تاریخی ما ، با من بیا ای همسفر شبای چله قدیم برف زمستون می چکید کدوهای قنات ما زودتر از اینها می رسید فرهنگ یلدایی ما سفره ایرونی ما گرمی خانواده ها خاطره هاش مونده به جا جمعیت مهمون ما عمو و خاله و دایی تنور گرم کرسیا برادرای چندتایی... انار سرخ سفره مون دونه دونه جدا میشد با انگورای هزاوه یلدا چه با صفا میشد مغزای گردو ها که از باغ سنجون می رسید توی خیابونای ما چک چک بارون می رسید زمستون آی زمستونه توو پنجره باد میزنه توی حصار و کوچه هاش ناقالی فریاد می زنه: الهی که عمر شما هزار هزار سالی بشه لبخند زیبای شما لبریز خوشحالی بشه 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 شاعر: جواد مختاری ✍️ 📚
🌸 آینه است. که در آن نقش تو پیداست مدام زندگی یک درد است،درد،از درد دل محرومان زندگی یک دریاست زندگی ساحل امید من است زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست زندگی تک تک هر ثانیه است، در صفحه نقره ای ساعت من زندگی اطلس جغرافی ماست که در آن نقشه استان محبت پیداست و نمکزار حسد پیدا نیست ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
زندگی قصه‌ی دل‌دادن و دلتنگی‌هاست زندگی چیدن یک دانه انار است؛ همین ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
آقا اجازه دل زده ام از تمام شهر بی تو دلم گرفته از این ازدحام شهر آقا اجازه،دست خودم نیست خسته ام در درس عشق من صف آخر نشسته ام در این کلاس عاطفه معنا نمیدهد اینجا کسی به پای تو بر پا نمیدهد یعنی نمیشود که ببینم سحر رسید درس غریب غیبت کبری به سر سید ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
«هَپی نیــو یِـــر...» این صدای «بابادوئل» است که سوار بر تانک مرکاوا با انبوهی از جعبه‌های مهمات از کوچه‌پس‌کوچه‌های غزه و اطراف بیمارستان عبور می‌کند و کودکان را به جشن بمب‌های فسفری و ضیافت تیر و ترکش دعوت می‌کند. سال نو؛ حال نو؛ و غسّــال نو! رسانه‌ها دروغ می‌گویند؛ با این حجم از آتش هیچ کودکی در سرما یخ نخواهد زد! کاج‌های کریسمس را با چاشنی‌های انفجاری تزیین کنید، و به کودکان بگویید «قایم‌موشک» بازی قشنگی‌ست؛ بچه‌ها در چادر آوارگان «قایم» می‌شوند، و پهپادها -سُک‌سُک- با «موشک» به سقف چادر می‌کوبند. بچه‌ها یکی‌یکی می‌سوزند و بازی تا سوختن آخرین نفر ادامه خواهد یافت! در غزه هیچ‌کس از سرما نخواهد لرزید؛ صهیونیست‌ها همه جا را به آتش کشیده‌اند. (این بند را ندیده بگیرید:) امیدوارم آقای عراقچی امسال هم سال نو مسیحی را به وندی شرمن یهودی تبریک نگفته باشد! بگذریم... مصرف را کنید؛ اما تورم و نرخ ارز و سود دلاری‌فروش‌ها را نه! تنها پول‌دارها حق دارند که زندگی کنند. دوره، دوره‌ی دور دور کردن و استخرهای روباز است! ریالی بخرید دلاری سود کنید و خلق‌الله را بفرستید دنبال نخود سیاه یارانه‌ی پنهان! عیب از «دلار» است؟ یا «دولا راست» شدن اقتصادخوانده‌ها پای و شوک‌درمانی؟! آآآی مجلس شورای اسلامی آدم باش و عامل نابسامانی ارز را (همتی کرده) رسوایش کنید! می‌گویم حالا که سرعت اینترنت دم به دم پایین می‌آید، و نرخ ارز هی بالاتر می‌رود بهتر نیست که جای وزیر ارتباطات و اقتصاد را عوض کنید؟! مردم دو دسته‌اند: «غنی‌نژاد»ها و مستضعفین! (یادتان نرفته است که جنگ ما جنگ فقر و غناست؟!) کاش وحید جلیلی نامه‌ای سرگشاده به دبیر ستاد تحول صدا و سیما می‌نوشت و نقدی بر تبلیغات وحشی شهر فرش و سرای ویرانی -که دهان مردم را فرش کرده‌اند- منتشر می‌کرد! ما تحت سلطه‌ی رسانه‌ایم و کودکان غزه دارند از سردی نگاه روزگار یخ می‌زنند و می‌میرند. ما چرا نمی‌میریم؟! ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم؛ کافه‌ها به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم بی‌هدف با تو پرسه بزنم؛ خیابان‌ها به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم بی‌هراس نامت را در گلو بگردانم کلمات به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم فریاد بزنم "دوستت دارم" دهانم به چه کار می‌آید؟ 👤 ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد شاعر: سید حمیدرضا شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور، غزل های فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید، هراسان باشد مگر اعجاز، جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرزجنون رفت دراین شعر نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر ودراین دفترنیست ظرف و مظروف هم اندازه ی یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدَر را بستی رفتی آن سو تر از اندیشه و در را بستی رفتی آن جا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آن چه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر! این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد. ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155
ماه فرو ماند از جمال محمد  سرو نباشد به اعتدال محمد قدر فلک را کمال و منزلتی نیست  در نظر قدر با کمال محمد وعده ی دیدار هر کسی به قیامت  لیله ی اسری شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی  آمده مجموع در ظلال محمد عرصه ی گیتی مجال همت او نیست  روز قیامت نگر مجال محمد و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس  بو که قبولش کند بلال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد  تا بدهد بوسه بر نعال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابند  نور نتابد مگر از جمال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابند  پیش دو ابروی چون هلال محمد چشم مرا تا به خواب دید جمالش  خواب نمی گیرد از خیال محمد سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی  عشق محمد بس است و آل سعدی شیرازی ✍️ 📚https://eitaa.com/joinchat/267059254Ca0035ab155