#مناسبت
«امروز ۵ مهرماه #شکست_حصر_آبادان»
👈فقط شهر را محاصره نکردهاند. فقط به دور یک تکه خاک حلقه نزدهاند و با سلاحهایشان تنهایک وجب زمین را نشانه نرفتهاند؛ بلکه دل را محاصره کردهاند، تکههای قلب پاره پاره شده را بر سر نیزه کردهاند و بر دروازۀ آبادان کوبیدهاند و منتظرند تا با اندک فرصتی، آن چه را در خرمشهر و سوسنگرد و هویزه و بستان انجام دادند، این جا هم تکرار کنند.
👈تنها چیزی که جلویشان را گرفته است، باریکۀ رود است که مغرورانه جلویشان ایستاده است؛ مغرور نه از این جهت که رود است، بلکه از جهت مردان کوچکاندامی که با لباسهای خاکی، پشت آن سنگر گرفتهاند، با غرور جریان دارد.
👈 آن سوی رود، هر شب از سنگرها صدای رقص و آواز میآید و صبحها، مردانی با یونیفرمهای زیتونی و چشمهای قرمز، از شب زندهداری دیشب، باران گلوله را بر سر مدافعان شهر میبارند.
👈این سوی رود، هر شب از داخل خانههای خراب و سنگرهای کوچک دستساز، صدای هقهق گریه بلند است و صبحها، مردانی بدون یونیفرم و با چشمانی قرمز از مناجات دیشب، به دقت، رود را نگاه میکنند؛ تا متجاوزی جرأت نکند از آن رد شود و قدمهای آلودهاش را بر خاک آبادان بگذارد.
👈 شبها و روزها میگذرد و دلهای محصور در #حصار، به این فکر میکنند که اصلا خارج از این حصار، آسمان، به چه رنگی است و آیا کسی به یاد آنها هست؟
👈و هر بار، با قطرۀ اشکی، چشمانشان را بر بیشمار ستارههای آسمان که به یکسان بر همه جا میتابند، میبندند.
👈اما فرسنگها آن سوتر، در نیمه شبی پرستاره، پیر جماران، با قطرۀ اشکی، چشم از آسمان بر میگیرد و در دل برای دل به حصر کشیدۀ فرزندانش در آبادان دعا میکند.
✅شب میگذرد و فردا روز، همان پیر اشکریز دیشب، فرزندان خویش را فرا میخواند و تنها با چند کلمه، جان مشتاقان را به آتش میکشد:
✅« #حصر_آبادان باید شکسته شود»
🌸جانهای مشتاق و دلهای آتشگرفته به راه میافتند و حصر خاک را به همراه حصر دل، با هم میشکنند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 | @beha_togham_alfaraez | 🇮🇷