eitaa logo
بهشت ِخانه🇵🇸
572 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
86 فایل
بسم الله✨ به بهشت ِخانه خوش آمدید😍
مشاهده در ایتا
دانلود
www.tebyan.net/SoundGallery10-tarkeshhaye_velghard.mp3_95327.mp3
زمان: حجم: 635.1K
یکی از بخش های جذاب کانال ما مسابقه صوتی است 🌺هرشب چند قسمت از این کتاب صوتی در کانال قرار داده میشه بعد از اتمام کتاب سوال ها در کانال قرار می گیره و شما با پاسخ به این سوالات می تونین در قرعه کشی تعیین برنده ی این بخش ازمسابقه شرکت کنین. برای دسترسی به قسمت های قبلی هشتگ رو جستجو کنین. کتاب صوتی از کتاب برادران مزدور با نام تاب تاب عباسی سوالاتتون رو از ادمین بخش بپرسین: @banuymadineh ما در فضای مجازی هر جا شما باشین: @behesht_e_khane
بهشت ِخانه🇵🇸
#داستان_دنباله_دار #گوش_به_فرمان 🖊نویسنده:منصوره مصطفی زاده گفتیم که ابن زیاد👹 شروع کرد به ترسوند
گوش به فرمان قرار بود تو این قسمت بگیم بعد از نماز چه اتفاقی افتاد اما قبلش یادتونه گفتم: مردم خیلی ترسیده😱 بودن؟ یادتونه گفتم مردم کوفه شجاع 😨نبودن؟ از ته دل عاشق امام حسین نبودن؟💔... مسلم نمازشو خوند، و وقتی به پشت سر برگشت، دید... به جز چند نفر هیچ کس پشت سرش نیست😮😢!! همه رفتن بودن! فرار کرده بودن. 😑 مسلم خیلی خیلی تنها شده بود. ابن زیاد هانی❣ رو هم دستگیر کرده بود و مسلم دیگه جایی هم برای رفتن نداشت. با چند نفر توی کوچه‌ها راه👣 می‌رفت، اما همون چند نفر هم وقتی دیدن خیلی کم شدن، توی تاریکی شب از پشت مسلم فرار کردن👀 و یه موقعی دیگه واقعا هیچ کس❌ همراه مسلم نبود. مسلم همین طوری تنها داشت توی کوچه‌ها🛤 راه می‌رفت تا این که یه پیرزن رو دید که در خونه‌ش🏘 نشسته. مسلم از اون پیرزن آب💧 خواست. پیرزن رفت و برای مسلم آب آورد. آب رو که خورد، نشست همون جا. پیرزن گفت چرا نمی‌ری خونه‌تون؟ مسلم برای پیرزن تعریف کرد😔 که کیه و چی شده. پیرزن، زن مومنی بود که از ته ته دل عاشق😍 امام حسین بود، درو🚪 باز کرد و بهش گفت مسلم! بیا توی خونه‌ی من مخفی 👤شو. اون شب🌑 مسلم خونه‌ی اون پیرزن مهربون و شجاع موند. اما پسر👱‍♂ پیرزن مثل مامانش شجاع نبود😣. وقتی فهمید مامانش👵🏻 مسلم رو توی خونه مخفی کرده، رفت به کاخ ابن‌زیاد 👹و برای این که بهش پول🤑 جایزه بدن، جای مسلم رو لو داد. صبح فرداش🌕 یک عالمه مامورهای ابن زیاد ریختن توی خونه‌ی اون پیرزن و با شمشیر و نیزه🗡 مسلم رو گرفتن. به زور سوار یک اسب کردنش تا ببرنش به کاخ ابن‌زیاد. 😭 همون موقع یکی از اون مامورها نگاه کرد و دید یه قطره اشک💧 داره از چشم👁 مسلم می‌ریزه. گفت: عه! مسلم! تو که مرد شجاعی بودی! گریه😢 می‌کنی؟ نکنه از مرگ می‌ترسی؟! به نظر شما مسلم چی جواب داد ؟ و چرا مسلم در اون لحظه گریه اش گرفت؟ @behesht_e_khane