رسانه بهشت
#سواد_روایت جلسه #دوم مباحث این جلسه: روایت کردن به چه درد می خورد؟؟؟ 💥#رسانه_بهشت 2⃣ شنبه ها
#مثال_عینی
یک) دیروز برای کاری از خانه بیرون رفتم. روایت از خانه بیرون رفتنم خلاصه شده در مهمترین اتفاقی که افتاده، در متن زیر زمان فشرده شده و تنها مهمترین اتقاق بیان شده است نه همهی جزئیات از لحظهی بیرون رفتن تا برگشتن.
دو) روایت قدرت امیدآفرینی دارد. ما هر روز دهها سوژه میبینیم اما چون روایت نمیکنیم، فراموش میشود.
سه) افراد جلوی دوربین راحت حرف نمیزنند. این از فواید، گوش دادن به حرف و نوشتن است.
🌺و حالا روایتی ساده از بیرون رفتن دیروزم.
توی یکی از مغازههای شهر، نیمساعت باید منتظر میماندم تا کارم انجام شود. روی تنها صندلی مغازه نشستم. مغازه کوچک و قدیمی بود و مغازه دار تازه چندتا موی سفید روی سرش سبز شده بود. مردی از بیرون مغازه داد زد: سلام عبدالله چه طوری؟
مردی که عبدالله صدایش زده بودند، سلامی کرد و خندید: (شما اینجا نشستی، این طوری سلام کرد.)
همین سلام عبدالله سادهی مغازهدار پاساژ، یخ گفتگوی ما را آب کرد. حرف رسید به اتفاقهای این چند روز.
عبدالله دست روی قلبش گذاشت و گفت: من این پیرمرد را (رهبر) خیلی دوست دارم.
با همهی تصورات توئیتریام در این چند روز، پرسیدم چرا؟
آتش شعله را با دست خاموش کرد: (خیلی شجاعه، یه تنه یه آمریکا رو ذلیل کرده.)
عبدالله مشغول جوش دادن بود.در شیشهای مغازه کنار رفت. مردی با شلوار کردی وارد شد. با عبدالله خوش و بش کرد. شیشههای عطر را از توی مشما بیرون نیاورد. عبدالله متوجه ناراحتی عطر فروش افغانستانی شد و ادامه داد:(اون عطر آبیت اصلا بو نداشت.) عطر فروش چیزی نگفت. عبدالله ادامه داد. (بچه خراسانم. معنی ناامنی رو تو این افغانستانیها دیدم. از کشتن اطفال شون ناراحته.)
عطر فروش، سرش را پایین انداخت، بیسر و صدا از مغازه بیرون رفت.
عبدالله، فلز توی دستش را جوش میداد. گاهی آتش را خاموش میکرد و حرف را ادامه میداد. از چهارتا بچهی قد و نیم قدش گفت و آرزوهای پدرانهای که داشت. از پدر معمارش که از وقتی رفت، خانه برکت سابق را نداشت. از سنگ بزرگی که چند شب قبل وقتی مغازه را میبست، درست خورد چند سانتی گوش چپش و میخواست چهارتا بچهاش را، زبانم لال، یتیم کند.
نیم ساعت، کلاس جریان شناسی سیاسی، پای درس عبدالله تمام شد. به خیالم چون چادرم را دیده بود، چندتا شعار از رهبر و انقلاب داده بود، تا دلم خوش شود.
از روی صندلی بلند شدم. عبدالله هم بلند شد، فلز را توی آبی زرد رنگ انداخت. صدای جلز و ولز آن بلند شد. فلز را از آب گرفت و لای پارچهی چرک مردهای گذاشت. خشک کرد و دستم داد.
کارت را سمت دخل گرفتم. چندتا عدد روی ماشین حساب جابه جا کرد. (۷۰ تومن تخفیف برای چادری که سرت کردی.)
گفتم:نمی خوام ضرر کنید.
خندید، کارت را کشید و با کاغذ رسید دستم داد. (مطمئنم برکتش میاد تو زندگیم.)
#سواد_روایت
🌺 منتظر شنیدن، روایتهای شما هستیم.
@Mohadesh_ghasempoor
@behesht_media
May 11
#معرفی
⭐️به خاطر فضای فیلترینگ در کشور بیشتر کاربرها به نرمافزار #ایتا وارد شدند.
ممکن سوالهای زیادی دربارهی ایتا داشته باشیم.
اصلا ایتا به چه معنی؟ 😳
چه طور تبلیغات ایتا ببندیم؟ 😢
چه طور پخش زنده رو فعال کنیم؟ 😍
مگه پخش زنده داره؟ 😄
خود ایتا یه کار خوبی کرده، یه کانال زده و همهی سوالات جواب داده. گفتم بهتون معرفی کنم.
💥لطفا شما هم کانال ما رو به دوستان تون معرفی کنید.
💥 @Eitaa_FAQ
💥 @behesht_media
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
156901122_-1863649338.mp3
18.81M
💥بیانات فرمانده کل قوا دربارهی حوادث اخیر
۱۱ مهر ۱۴۰۱
🌺@beheshtesamen
هدایت شده از رسانه بهشت
11.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رسانه بهشت
روش ساخت #استیکر در #ایتا @behesht_media
دوستان پرسیدن چه طور در ایتا استیکر درست کنیم. قبلا آموزش دادیم. در فوتوجی، متن نگار یا فتوشاپ عکس تون طراحی کنید.
مهم اینکه وقتی ذخیره می کنید با فرمت webp که برای وب هست، ذخیره کنید. داخل ایتا بفرستید خودش استیکر میشه.
@behesht_media
رسانه بهشت
آموزش نرم افزار فتوشاپ/ جلسه اول/ نصب نرم افزار/ معرفی ابزارها ✅ دانلود فایل با کیفیت از آپارات
#فتوشاپی که ما اینجا یاد دادیم بر روی کامپیوتر نصب میشه. دورهی مقدماتی ما هفت جلسه بود که فیلم هاش کامل در همین کانال و کانال آپارات و تلگرام مون بارگذاری شده.
اینکه ریپلای کردم اولین جلسهی دورهی مقدماتیمون بود. در دوره مقدماتی از نحوهی نصب، آشنایی با ابزارها، لایهها و... صحبت کردیم. با دیدن این هفت جلسه شما بیشتر از ۵۰ درصد #فتوشاپ یاد می گیرید.
در دورهی پیشرفته هم هر جلسه یه پروژه رو باهم درست کردیم.
و امروز یکی از جلسات پیشرفته رو دوباره بارگذاری میکنم.
💥سوالی نیست؟
💥 @behesht_media