بهشت خانواده💞
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_سی_وپنجم 🌟💫 یکی از همان شب های دیر وقت ماه رمضان بود. بچه ها یکی یکی پ
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_سی_وششم
💠 جالب بود دیدن یک معلم در میدان زندگی اش.
وقتی جلسات خصوصی و عمومی شان به اذان می خورد محسن فورا تعطیل می کرد تا نماز را اول وقت بخوانند.
🍄 در سفرهایی که با بچه ها داشت این محسن بود که بقیه را برای نماز صبح بیدار می کرد.
وقتی با بچه ها استخر می رفت، شروع سانس استخر تقریبا همزمان بود با اذان ظهر.
🏊 محسن از قبل وضو می گرفت. می رفت به نمازخانه کنار استخر نمازش را می خواند و بعد می رفت داخل آب. برایش مهم نبود زمان استخرش را از دست بدهد.
💖 پدر و مادر که برای کاری صدایش می کردند بدون معطلی می رفت.
نمی گذاشت آب در دل آنها تکان بخورد. یک روز که همراه بابا و بچه ها رفته بودند به یکی از پارک های چناران، از بینی بابا خون آمد.
🍃🌱 محسن حسابی نگران شد. سریع بابا را به بیمارستان رساند وتا خون بند نیامد، آرام نگرفت.
این ها در دل و ذهن بچه ها حک می شد.
🌺 دیگر لازم نبود محسن به شاگردهایش بگوید که قاری قرآن باید عامل به قرآن باشد. اما محسن می گفت.
آخر آنقدر این چیز ها در زندگی اش حل شده بود که خودش آن ها را نمی دید.
⭐️🌟 همیشه یک جور احتیاط به اعمال محسن پیچیده بود. تسلط عجیبی بر رفتارش داشت.
انگار حرف ها و اعمالش از صافی عقل و ایمانش گذر می کرد. همین را به شاگردهایش هم می گفت.
می گفت :
💝 _ یک کاری که می خوای بکنی اول از خودت بپرس خدا راضیه یا نه! اگر راضی بود اون کار رو بکن.
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده 💞👇
@beheshtekhanevadeh14