eitaa logo
بهشت خانواده💞
1.1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
816 ویدیو
85 فایل
💞بسم الله الرحمن الرحیم💐 💥 با این کانال خونواده خودتون رو وارد بهشت کنید.💞 @beheshtekhanevadeh14 ارتباط با مدیر کانال: نظرات و پیشنهادات @Hassanvand1392 کانال مشاوران تنها مسیر آرامش @MoshaverTM
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️ سیاه‌پوشی حرم امیرالمومنین علی علیه السلام در آستانه‌ی فرا رسیدن شب‌های قدر اگه اشک چشمانتان جاری شد التماس دعای فرج 😭😔 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشت خانواده💞
#دختر_شینا #رمان #قسمت_یازدهم باغچه پر از درخت آلبالو بود. به سرم زد بروم آنجا. باغچه سرسبز و قشنگ
من ماندم و صمد. کمی این پا و آن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در،  دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.» سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصلة خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد. گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.» از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند. همان طور سرم را پایین انداخته بودم.  چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.» چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!» جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!» بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت. وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانة کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم. خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم. بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانة چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم. صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.» 💞 @beheshtekhanevadeh14
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤بسم الله الرحمن الرحیم 🖤 سلام .شب تون بخیر و طاعاتتون قبول اولین شب قدر است مصادف با شب ضربت خوردن مولی الموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام این شب عزیز رو محضر امام زمان عجل الله و شما بزرگواران تسلیت عرض میکنم. 🏴🏴 از خداوند منان بهترین تقدیرها رو براتون خواستارم ؛آنچه که مورد رضایت خودش هست انشاءالله دلتون به خواست خدا آروم باشه👌 به هجدهمین قرار عاشقی مون رسیدیم 😊 با یاری خداوند منان و عنایت اهل بیت علیهم السلام هجدهمین ختم قرآن* در هجدهمین روز ازضیافت الهی هم انجام شد. خدایاشکرت واز همه دوستانی که در این مهمونی بزرگ شرکت کردند و دعوت ما رو پذیرفتن از صمیم قلب تشکر میکنم .🙏🌺 انشاءالله که همه به واسطه ی این کار بزرگ به آرزوها و خواسته های قلبی شون برسند😊 نیت اصلی ختم؛ هدیه از طرف شخص قاری ؛ اموات و گذشتگان و همه افرادی که به گردنمان حق دارن به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه و سلامتی و ظهور حضرت میباشد 👌 در کنار این نیت بزرگ و زیبا ؛ برآورده شدن حاجات قلبی ؛سلامتی خودتون و خانوادتون ؛عاقبت بخیری ؛شفای بیماران و .....رو از خداوند منان خواستارم . 🌷از همراهیتون صمیمانه سپاسگزارم 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌 ناگهان زمین لرزید ◾️ ناگهان زمین لرزید، پایه‌های هدایت در هم شکست و فرق عدالت به دست شقی‌ترین اشقیاء و همدستانش شکافت. ◽️ آری! ابن ملجم تنها نبود، غم فاطمه، بیست و پنج سال سکوت و تنهایی، قاسطین و مارقین و ناکثین، نادانیِ مردمانی که حقیقت را رها کردند و دروغ و تزویر را باور، همه و همه همدست او بودند برای از پا درآوردن علی و وای از این مؤمن‌نماهای امام نشناس... ◼️ این شمشیرِ جهلِ اُمّت بود که از آستین پسرِ ملجم بیرون آمد و بر فرق علی نشست. و وای بر ما اگر از تاریخ عبرت نگیریم.همیشه گفته اند تاریخ تکرار پذیر هست و نکند امام خویش را نشناسیم و دلش را خون کنیم، خارِ چشمش شویم و استخوانی در گلویش. نکند آیندگان هم ما را لعن کنند و بگویند که امامشان را تنها گذاشتن ... امامشان را نشناختند ... امامشان را به بهای اندک دنیا فروختند... امامشان را به شکمهایشان فروختند... خدا نکند... 🔘 ویژهٔ ضربت خوردن (علیه السلام) 💞 @beheshtekhanevadeh14