یکی از روضه خوان ها میگه،شب پنجم صفر پیرهن سیاه تنم کردم برم هیئت،یه دختر پنج، شش ساله مریض حال داشتم،گفت: بابا کجا میری؟گفتم:دارم میرم هیئت،گفت: مگه الان چه خبره؟ گفتم:شهادت حضرت رقیه است، گفت: بابا رقیه کیه؟ گفتم:دختر امام حسینه، گفت:بابا چند سالشه؟گفتم: هم سن خودته،گفت: بابا منم با خودت میبری؟،گفتم: نه عزیزم تو مریضی،استراحت کن،حالت بهتر بشه، گفت: بابا حالا که من رو نمیبری با خودت،بهش میگی بیاد کنارم؟ با خودم گفتم: حالا من چی توضیح بدم به این بچه، گفتم: نه،نمیتونه بیاد،گفت: چرا بابا؟ گفتم: اونم مریضه،چرا بابا؟ چی شده؟ گفتم: بابا پاهاش درد میکنه. گفت بابا:چرا پاهاش درد میکنه؟ گفتم:رو خارهای بیابون دویده، گفت:بابا چرا رو خارهای بیابون دویده؟ مگه کفش پاش نبوده؟ گفتم نه کفش نداشته،کفشاشو غارت کردن، کفشاشو دزدیده بودند. گفتم : دخترم میذاری من برم،بیچاره ام کردی تو؟گفت:آره برو. من خداحافظی کردم، دم در دوباره گفت:بابا،یه سئوال دیگه، سئوالش من رو بیچاره کرد، نشستم دم در شروع کردم به گریه کردن،گفت:بابا کفشاشو غارت کردن، چرا باباش بغلش نمیکرد، بابا من اون روز کفشم گم شده بود تو بغلم کردی بابا، چرا باباش بغلش نکرد؟:)
enc_16598272940112105034683.mp3
4.15M
عمو مواظبِ چشمات باش ..
مراقبِ دستات باش 💔
شبیه اون دختر بچه که سرش درد میکرد
باباش سرش و گذاشته بود رو ضریحت
که حالش و خوب کنی ...
آره دقیقا همون ، میشه حال منم خوب کنی؟
ضریحت دوره دستم بهش نمیرسه :)
تو دستتو دراز کن برام خانوم ..
「 بلاگردونِرقیه」
- مثل موهات پریشونم همهٔ زندگیم..❤️🩹
پریشان حالیِ دل را بپرس از زُلفِ دلبندت
که بهتر داند احوال پریشان را پریشانی ..
1_6215991821.mp3
3.63M
یا نور
داره زجر میرسه از دور❤️🩹
سیلی خوردم از ساربان
تو دستش بود انگشترت ..