فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز زن هم نزدیکه
هدیه ات را بخر اگر اشکال داشت بعد اصلاح کن 😅
🌷🌷کانال امامی نژاد
http://eitaa.com/beheshtzendegi
تو را #خدا دست از سر این #مردم بردارید!! 😡
خانمی که میگفت من پیش شما #احساس_امنیت نمیکنم!!😳😳
قضیه از آنجایی شروع شد که بنده به همراه چند تن از #روحانیون کنار ساحل مشغول #گفتگو_با_مردم بودیم که ناگهان چشمم به #خانم_میانسالی افتاد که #شال را بر شانه هایش انداخته بود و #موهایش_را_نپوشانده بود.
جلو رفتم و با #احترام و #لبخند با او #احوالپرسی کردم و او با سردی و به سختی جواب سلام و احوالپرسی ام را داد:
– خوبید شما؟
– خوبم مرسی
– میتونم بپرسم از کجا تشریف آوردید؟
– از #آمریکا
– خیلی خوش آمدید.
در همین لحظه #سوالاتی که سالها در ذهنش می گذشت را پرسید و به سرعت و پشت سرهم گفت:
حاج آقا شما اینجا چی کار می کنید؟😱
نمیخواهید بگذارید #مردم راحت باشند؟😡
من دلم برای مردم ایران میسوزه که نمی توانند هیچ جا بدون شما #نفس_راحت بکشند😭
باورکنید که من هم وقتی شما را میبینم احساس امنیت ندارم !!
من همچنان #خندان😂 و با آرامش گفتم: بنده و دوستانمون آمدیم به مسافرین #ساحل خوش آمد بگوییم و تا جایی که توانش را داشتیم اگر مشکلی داشتند و یا نیاز به مشاوره ای خدمتی کنیم و…
اما سوال دوم شما✍
باور کنید ما اینجاییم تا به مردم بگوییم آفرین به شما که دست خانواده تان را گرفتید و آمده اید #تفریح.
و سوال سوم شما✍
فرمودید که دلتان برای مردم #ایران می سوزد و فرمودید کنار ما احساس امنیت نمی کنید درسته؟
او جواب داد: بله😉 اصلا #احساس_امنیت نمیکنم و از این #لباس و #تفکرات شما متنفرم
– اگر امکان داره علتش را بگید؟
– چون خودتون به #قرآنی که #مبلّغش هستید عمل نمیکنید!
– ماعمل نمیکنیم؟😍 به کجای قرآن عمل نکردیم؟😉
– مگر در قرآن ما نیست #لا_اکراه_فی_الدین؟ پس چرا آنقدر سخت میگیرید به این مردم؟
– کجا سخت گرفتیم مگر چه گفتیم؟
– پس برای چی آمدید به سمت من و دو تا پسرای من؟ مگر غیر ازاین هست که الان میخوای بگی شال خودتون را بزارید روی سرتان؟
– برای همین آمدم اما نه با اون تفکر شما!! خیلی خوب شد که این آیه را مطرح کردید اما یه قول میخوام اگر قانع شدید باید اول خودتون حجابتون را درست کنید و بعد برای چند تا از دوستان وبستگانتان این آیه را توضیح دهید قبول میکنید؟
آقایی که کنار ایشان بود گفت حاج آقا قبول ولی اگر قانع نکردی دیگه به ما گیر نده !!😉
گفتم باشه.
عرض کردم اما توضیح این آیه ( لا اکراه فی الدین)
این آیه میفرماید ( لا اکراه فی انتخاب الدین، لا اکراه فی اصل الدین)
یعنی اینکه اگر شما میخواهید دینی را انتخاب کنید ما به شما زور نمیگوییم ولی اگر دینی را انتخاب کردید باید به #قوانین_آن_دین_پایبند باشید
اینجا بود که برای تبیین این آیه از مثالی استفاده کردم :
اگر شما دنبال #شغلی باشید هیچ اداره و ارگانی نمی تواند به زور شما را #استخدام کند بلکه اختیار انتخاب هر شغلی با شما هست مثلا شما با انتخاب خودتان می توانید #کارمند_بانک شوید
اما بحث اینجاست که حالا شما با انتخاب خودتان کارمند بانک شدید آیا میتوانید بگویید که میخواهم با تیپ اسپرت سرکار بیایم؟💪 یا میخواهم از ساعت ده صبح بیایم تا ده شب؟
خیر نمی توانید!!
چون #بانک #قوانین_خاص خودش را دارد یعنی حتی رنگ کت و شلواری که باید بپوشی را برایت مشخص می کند چه برسد به ساعت کاری!!
حالا اگر کسی نخواست به این قوانین پایبند باشد مشکل از بانک هست یا آن شخصی
به یقین از آن شخص هست چون کسی به زور او را کارمند بانک نکرد.
واین قضیه در #انتخاب_دین هم صادق هست
یعنی میتوانستید بروید #مسیحی شوید ، #کلیمی شوید ، #زرتشتی شوید.
البته این را هم بگویم که در همان ادیان هم قوانینی وجود دارد که باید به آن ها پایبند باشید.😉
گفت اگر بخوام دینم را تغییر بدم #جریمه نداره از نظر #دین_اسلام ؟😉
گفتم،پسرتون اگه بخواد از #دانشگاه_انصراف بده جریم نداره ؟☺️
اینجا بود که آن خانم آرام گفت: حاج آقا حالا کی به من پنجاه ساله نگاه میکنه😌
گفتم: بله شاید کسی دیگه به شما نگاه نکنه ولی خیلی از دخترهای جوان وقتی شما را درساحل به این شکل می بینند الگو میگیرند و مثل شما رفتار میکنند آن وقت هست که دو پسر جوان شما و امثال آنها دچار مشکل می شوند.😌
در جواب گفت: خب جلوی چشمانشان را بگیرند😇
گفتم: مادر من اگر بنده عطر بزنم میتوانم به شما بگویم خواهشا بو نکنید!!😏
یعنی اصلا امکان دارد که بوی عطر به مشام شما نرسد؟
حتما بوی عطر به مشام شما میرسد پس بهتره یه مقدار از خودگذشتگی داشته باشیم
وقتی حرفهایم را شنید و احساس کرد که دیگر پاسخی برایشان ندارد گفت: عجب #زبونی_داری_ها😋
و در نهایت با لبی خندان حجابش را درست کرد و گفت:
تا الان فکرش را نمیکردم که بتوانم با یک #روحانی به این راحتی درد دلم را بگویم و او هم گوش دهد.
#این_بود_خلاصه_ای_از_صحبت_های_من_با_یک_خانم_ایرانی_که ۲۵ سال مقیم آمریکابود.
به قلم: حجت الاسلام حامد امامی نژاد
http://eitaa.com/beheshtzendegi
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت اول؛
مقدمه (۱):
"یا رفیق من لا رفیق له"
رفیقی داشتم که میگفت اینجا 《جزیره مجنون》جای دیوانههاست دیوانههایی که عاشقند. عاشقانی که میخواهند از راه میانبر به خدا برسند.
تابستان سال ۱۳۶۵ بود و من با این رفیق راه، راه را گم کرده بودم. کجا؟
در جزیره مجنون وقتی که از خط برمیگشتیم. همان دمدمای صبح. گرما بالای ۳۰ درجه بود و رطوبت هوا بالای ۷۰ درصد و ما برای رهایی از گرما و شرجی بالاپوشمان فقط یک زیر پیراهن سفید و خیس بود.
آنجا کسی را دیدم که کلاه پشمی زمستانی را تا پایین ابرو پایین کشیده و کنار نیزارها دراز به دراز خوابیده بود.
نگاه عاقل اندر سفیهی به او کردم و به رفیقم گفتم: راست گفتی که مجنون جای دیوانه هاست.
رفیق راه《جلیل شرفی》گفت: فعلاً چاره ای نیست جز اینکه مسیر و راه را از این دیوانه عاقل نما بپرسیم از نیروهای اطلاعات عملیات است و بلد راه.
پرسیدم: اخوی ما راه را گم کرده ایم. سهراه همت کدام طرف است؟
دو کلمه بیشتر نگفت؛ مستقیم برو میرسی به همت.
آنقدر بیخیال و بیمحل این دو کلمه را ادا کرد که از او خوشم نیامد. خست به خرج داده بود.
ولی همین دو کلمه مختصر را با رفیق راهم 《جلیل شرفی》 عقب جلو کردیم و سه معنی ژرف از آن بیرون کشیدیم.
اول این که؛ راه رسیدن به همت راه مستقیم است.
دوم اینکه؛ رسیدن به راه مستقیم همت میخواهد.
و سوم اینکه؛ راه همت راه مستقیم است و راه مستقیم راه همت.
تمام این جملات به یک نتیجه و مقصد میرسید.
یک ماه بعد، همانجا از جزیره مجنون، رفیق راهم 《جلیل شرفی》 رفت پیش حاج همت و آسمانی شد.
۲۰ سال گذشت و در سالهای بعد از جنگ، همان بلدچی بیخیال که راه مستقیم را نشانمان داده بود، رفیقم شد و در این دنیایی که جز رفاقت خدا روی رفاقت کسی نمی شود حساب کرد، آنقدر رفیق شدیم که از او پرسیدم:
مرد حسابی آن چه جور آدرس دادن بود؟!
که با این سوال دست مرا گرفت و به کوچه های خاطراتش برد.
از روزگاری که شش ساله بود و در خرمشهر گم شد تا روزی که شانزده ساله شد، و بعد از آشنایی با حاج احمد متوسلیان در مریوان، بلد راه شد. تا راه و مسیر فتح را برای آزادسازی خرمشهر به گردانها نشان بدهد.
شنیدن خاطرات علی خوشلفظ، از سیمای آن دیوانهی عاقل نما، رمزگشایی کرد و تازه فهمیدم که او چقدر راه عبور به عمق خطوط دشمن را برای ترسیم مسیر رزمندگان در شب حمله خوب میشناخته.
از سر پل ذهاب تا دژ اسطورهای کوشک در عملیات رمضان، و از عمق کردستان عراق در عملیات والفجر ۲ تا کوه طلسم شده "گیسکه" در عملیات مسلم بن عقیل و سومار، و از مهران و چنگوله تا جزیرهی مجنون.
همان جزیرهای که از او عاقلی دیوانهنما ساخت. آنجا که از آفت بلدچی پرآوازه گریخت تا خود واقعیاش را پیدا کند.
آن خودی که تکهای از آن وسط میدان مین در سومار روی خاک مانده بود.
پارهی تن او علی محمدی بود که او را به آبراه گمنامی دلالت کرد و از آنجا؛ سر تیم زبدهی اطلاعات عملیات، رانندهی تانکر آب شد.
او در جزیره مجنون سلوک سقایی داشت به همه آب میرساند. اما خودش تشنه آب بود. آبی که او را به سرچشمهی بقا برساند
◀️ ادامه دارد ...
http://eitaa.com/beheshtzendegi
🇮🇷🇮🇷 وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒ قسمت دوم؛
گمنامی علی خوش لفظ زیر کلاه پشمی انزوا چندان پنهان نماند.
او که تازه از خود عبور کرده بود لو رفت و حالا به دستور فرماندهان باید دست گردان را میگرفت و در جاده فاو-بصره از میان ۲۰۰ تانک عبور می داد.
همان شگرد و ترفندی که او در فتح خرمشهر چند بار تجربه کرده بود.
علی خوش لفظ یک قهرمان ملی است.
این را زخمهای نشمردهای که از او "علی خوشزخم" ساخته گواهی میدهد.
علی خوشزخم نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد.
بچه بازیگوش محله "شترگلوی همدان که روزگاری از دیوار راست بالا میرفت، پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی، حالا نمی تواند روی تخت بیمارستان بنشیند. تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای ۵ بعد از ۲۶ سال همسایه نخاع اوست
علی خوش لفظ به تعبیر همرزمانش علی خوش رفیق است که ۸ سال جنگ ۸۰۰ نفر از رفقایش شهید شدهاند، که با ۹۰ نفر از آنان رفیقتر و عقد اخوت بستهبود.
از این جماعت ۸ نفر شان پایه پارهی تنش بودهاند.
برادرانی چون علی محمدی، حبیب مظاهری، رضا نوروزی، عباس علافچی، بهرام عطاییان، جمشید اصلیان، و علی چیتساربان که به رفیق اعلا رسیدند.
علی خوش رفیق برای هیچ کدام از آنها رفیق نیمه راه نبود.
کتاب خاطرات او مرامنامهی برادریست.
علی خوشلفظ پای دو برادر شناسنامهای جعفر و امیر را نیز به جبهه باز کرد. اندو نیز خدایی شدند و شیرازهی کتاب خاطرات علی با آن دو بسته میشود
علی خوشلفظ به تعبیر استاد و مرادش آیت الله حاج آقا رضا فاضلیان علی خوشمعناست. در قید و بند لفظ و تکلف گفتار و آرایههای کلامی نیست. و به شدت دور از بزرگنمایی و ریب و ریا، و صادق در روایت و دقیق در نقل حوادث. لذا با صاحب این قلم چند شرط برای بازنویسی و نگارش خاطراتش گذاشته است؛
اول اینکه قول بدهم اگر برای خدا نیست ننویسم.
دوم اینکه برای تایید مطالب به ویژه فراز و نشیبها در عملیات ها یا چند و چون گشت و شناسایی ها، مطالب را از چند همرزم دیگر بپرسم، اگر تایید کردند بنویسم.
و سوم اینکه به روایت او چیزی نیفزایم که شائبه تخیل پیدا کند.
روایت خاطرات علی خوش لفظ در قالب تاریخ شفاهی است. واقعی و صادقانه متکی بر اسناد و بینیاز از نازک اندیشی خیال، حتی در آن شب شوکرانی.
وقتی مهتاب گم شد قصه نیست. داستانپردازی و اسطوره سازی هم نیست،بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر.
واقعیت زندگی و رزم مردی که خود واقعی اش را در "شبی که مهتاب گم شد" پیدا کرد.
امید آنکه رفیق راه او باشم. همان راه مستقیم همت که در جزیره خیبر مجنون نشانم دادم.
حمید حسام
همدان
زمستان ۱۳۹۱
http://eitaa.com/beheshtzendegi
🔶زن کیست ؟
اولین کسی که با دیکتاتوری عظیم فرعون دلیرانه به پا خواست یک مرد نبود بلکه یک زن بود. (بانو آسیه)
*اولین کسی که مکه و کعبه* *را آباد کرد مرد نبود بلکه یک* *زن بود....(بانو هاجر* )
اولین کسی که از مبارکترین آب روی زمین زمزم نوشید مرد نبود بلکه یک زن بود...(هاجر خاتون)
*اولین کسی که به محمد* *المصطفیﷺ ایمان آورد مرد نبود بلکه یک زن بود... (بانو خدیجه)*
اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد و شهید شد یک مرد نبود بلکه یک زن بود....(بانو سمیه)
*اولین کسی که مالش را در* *راه اسلام داد یک مرد نبود* *بلکه زن بود....(بانو خدیجه* )
اولین کسی در قرآن که خداوند از بالای هفت آسمان به حرفش گوش داد یک زن بود نه مرد...(سوره مجادله آیه 1)
*اولین کسی که سعی صفا* *و مروه را انجام داد یک مرد* *نبود بلکه زن بود....(بانو هاجر)*
اکنون میلیونها حاجی باید حرکات آن زن را انجام دهند وگرنه حج آنها قبول نمی شود.....
اولین زنی که با همه مخالفتها وارد معبد اورشلیم شد مریم بود
*تنها کسی که به حمایت از* *شوهر و امامش میخ در به* *تنش فرو رفت و دم نزد و شفیع گنهکاران در روز قیامت است زهرا بود*
*واما کسی که کاخ یزید را* *به لرزه دراورد مرد نبود زینب* *بود زینب*
می نویسیم تا همه بدانند زن افتخار است اگر قدر خودش را بداند
*تقديم به خانم های متدینه و محجبه با افتخار و احترام . سالروز میلاد بانوی دوعالم و روز مادر و زن بر همه ی مادران زهرایی و زینبی صبور پیشاپیش مبارک*
http://eitaa.com/beheshtzendegi
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ببینید
#سیره_شهدا
#شهید_اکبر_شهریاری
🎥گفتم تازه پدر شدی، نرو! گفت باید برم!
🍃همسر شهید مدافعحرم اکبر شهریاری درباره سفر بیبازگشت همسرش میگوید: محمدباقر را روی دستم گرفتم و گفتم تازه پدر شدی، میخواهی بروی؟ گفت باید برویم، بعد هم سربند «کُلُّنا عبّاسُکِ یا زَینب» را گذاشت روی تخت پسرمان و رفت!
🇮🇷 محتوای روایتگری
http://eitaa.com/beheshtzendegi
⚜️ سبک زندگی قرآنی
🍂ریخت و پاش ممنوع🍂
🔶إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً.
(اسراء/۲٧)
⚡️تبذیر یعنی ریخت و پاش.
⚡️تبذیر، اسرافی است که منجر به اتلاف و تضییع مال بشود.
💫اسرافكاران و مبذرین، همكار شيطانند، نه تحت امر او.
یعنی كار از وسوسه شدن گذشته و به مرحله ى همكارى و معاونت رسيده است.
💦 مصحف
http://eitaa.com/beheshtzendegi
عجایب هفتگانه جهان در نگاه بچه ها
معلمي از دانش آموزان خواست تا عجايب هفتگانه جهان را فهرست وار بنويسند.
دانش آموزان شروع به نوشتن كردند.
معلم نوشته ها را جمع آوري كرد . با آنكه همه جواب ها يكي نبودند اما بيشتر دانش آموزان به موارد زير اشاره كرده بودند : اهرام مصر ، تاج محل ، كانال پاناما ، كليساي سن پيتر ، ديوار بزرگ چين و ...
در ميان نوشته ها كاغذ سفيدي به چشم مي خورد . معلم پرسيد : اين كاغذ سفيد مال چه كسي است؟ يكي از دانش آموزان دست خود را بالا برد .
معلم پرسيد : دخترم تو چرا چيزي ننوشتي؟
دخترك جواب داد : عجايب موجود در جهان خيلي زياد هستند و من نمي توانم تصميم بگيرم كدام را بنويسم .
معلم گفت : بسيار خوب هر چه در ذهنت است به من بگو ، شايد بتوانم كمكت كنم !
در اين هنگام دخترك مكثي كرد و گفت : بنظر من عجايب هفتگانه جهان عبارتند از : لمس كردن ، چشيدن ، ديدن ، شنيدن ، احساس كردن ، خنديدن و عشق ورزيدن .
پس از شنيدن سخنان دخترك ، كلاس در سكوتي محض فرو رفت . آري عجايب واقعي نعمت هايي هستند كه ما آنها را ساده و معمولي مي انگاريم و به سادگي از كنارشان عبور مي كنيم.
🌷نوردیده
http://eitaa.com/beheshtzendegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕💕💕
بچه ای به مادر گفت :اگر بهشت حق
توست چرا در دستانت نیست و زیر پایت قرار دارد؟
مادر گفت: آن را زمین گذاشتم تا تو را
در آغوش بگیرم .🌺🌺🌺🌺
روز مادر مبارک💞💞💞💞
http://eitaa.com/beheshtzendegi