📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت سی و هشتم
📝جان پناه ۲♡
🍃ساعاتی بعد از رفتن گردان تخریب به گردان ما اجازه حرکت دادند. منطقه عملیاتی لو رفته بود و تمام منطقه سرشار از کانال شده بود، لشکر عاشورا قرار بود خط اول دشمن را تصاحب کند و ما پس از آنها وارد عمل شویم
🌷عملیات ناموفق بود و مغلوب دشمن شدیم و رزمندگان روحیه خود را باخته بودند و به مقر برگشتیم با خاک های رملی برای خود سنگری انفرادی می ساختم که صدای آشنایی در گوشم پیچید: به به ....
داداش قربان خدا قوت بدهد.
🍃 در اوج ناباوری شهید برزگر را دیدم از دیدنش خیلی خوشحال شدم و از ذوقم خود را در آغوشش انداختم تا آرام شدم کنارم نشست و قدری به من روحیه داد و گفت: تنها نمانی بهتر است شیطان ناامیدت میکند میدانی چند تن از رستم آبادیها هم در این مقر هستند، برخیز برویم با آنها گفت و گویی کنیم.
🌷سنگر انفرادیم را رها کردم چند متری از سنگر انفرادیم فاصله گرفته بودیم که خمپاره شصتی به جان پناهم اصابت کرد و در یک چشم به هم زدن از هم متلاشی شد. از هم محلی ها مرحوم علی اصغر بزم آرا و محمد سعیدی در همان مقر حضور داشتند
🍃با شهید پیش آنها نشستیم و از واقعه اعجاز انگیز لحظه متلاشی شدن سنگرم صحبت کردیم درباره آسمان فکه که از گلوله و منور سرخ رنگ شده بود و بچه هایی که زیر آن گلوله ها بودند صحبت کردیم که محمد خندید و خوش به سعادتشان! اینها نقل و نبات است که روی سرشان می ریزد. سپس سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! میشود یکی از همین خمپاره شصت ها در این نقطه فرود بیاید تا من و علی اصغر بزم آرا را هم زمان به شهادت برساند.
🌷علی اصغر که شوخی محمد را جدی گرفته بود غُرغرکنان جایش را عوض کرد و در جوابش گفت :مگر از جانمان سیر شده ایم که آمین بگوییم تا دعایت مستجاب نشده از کنارمان برخیز...
🍃شهید گفت: نترس شربت شهادت نصیب هر کسی نمیشود علی اصغر که حسابی ترسیده بود، گفت: برو عمو جان کسی جلویت را نگرفته ولی کاری به ما متأهلها نداشته باش، خودت تنهایی شربت
شهادت را بنوش
🌷همه از شوخی های محمد قاه قاه میخندیدیم که از طرف لشکر محمد رسول الله(ص) فرماندهی وارد مقرمان شد و گفت خبر رسیده که امشب هم عملیاتی در پیش داریم، هر کدام از بچه ها که توان دارد داوطلبانه با ما همراه شود اجباری در میان نیست و همگی مختارید. بنده که مثل بسیاری از بچه ها توان راه رفتن هم نداشتم سکوت کردم ولی از میان ما فقط چند نفر داوطلب شدند یکی از داوطلبها محمد بود.
🍃او با همان لبخند همیشگی دستی بر شانه ام زد و خداحافظی کرد و رفت. با خودم میگفتم: کاش محمد را نمی گذاشتم برود ولی می دانستم شهید از ماندن بیزار است، دل نگرانش بودم تا برگردد. تا اینکه پس از عملیات شنیدم محمد در همان عملیات مجروح شده است.
🌷من و محمد سعیدی وقتی از منطقه جنگی به روستا آمدیم به عیادت محمد رفتیم که صحنه ای دردناک از او دیدیم؛ گوشت بازوی دست راستش دو تکه شده
و روی هم سوار بود و خونریزی هم داشت
🍃ولی تا ما را دید انگار نه انگار که زخمی شده باشد، از جا برخاست و با لبخند همیشگی اش با ما شوخی می کرد، مانده بودیم با او چه کنیم چون با این حال از رفتن در فلان تاریخ به جبهه سخن می گفت...
https://eitaa.com/behshtshohada
14.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کریمه ی کشور دل و جان؛
دست توسل ما از دامان پر مهرتان کوتاه مباد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#یکشنبه_فاطمی
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_یاس
🎐#اندیشه_سردار(۲۰)
🔳ج) شاكله جنگ ما به چنين آموزش هايي نمي خورد
◻️فرماندهان عزيزي چون باكري، همت، زنگي آبادي، كازروني، ميرحسيني و ديگران در دانشكده ها درس نخواندند، بلكه در ميدان عملي جنگ پرورش يافتند.
لذا كسي كه فرمانده گردان بود و مسئوليت يك محور را بر عهده داشت، انتخاب او كاملاً دقيق بود. بعضي از برادران در اواخر جنگ به كلاس هاي آموشي دانشگاه سپاه رفته يا دوره هاي دافوس را گذرانده بودند، وقتي به جبهه مي آمدند، دچار مشكل ميشدند، چون آن چيزي كه خوانده بودند با آن چيزي كه در عمل مي ديدند، قابل مقايسه نبود. شايد اعتراف خوبي نباشد، ولي ما اواخر جنگ مانع مي شديم كه فرمانده گردانهايمان به چنين كلاس هايي بروند؛ چون شاكله جنگ ما به چنين آموزش هايي نمي خورد. ما درگير يك جنگ نابرابر بوديم و جنگ نابرابر، ابزار و تفكر خودش را ميطلبد. لذا تمام دفاع ما در طول جنگ نامتقارن بود. (سخنراني حاجقاسم سليماني در دهمين كنگره بزرگداشت شهداي استان كرمان)
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره زیبای فرزند شهید طیاری از بیقراری شهید حاج قاسم برای شهادت شهید حاج قاسم گفت دلم برای شهدا تنگ شده، برای شهادت من دعا کن.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ادمین_یاس
🤲🌸🌺🤲🌸🤲🌺
☘ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ ☘
ترجمه:
«مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم.
💫#فراز 17#جوشن_کبیر 💫
💕به نیت رفع موانع ظهورامام زمان (عج) وحاجت روایی 💕
✨یَا مُجِیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّین»✨
ای خدایی که دعای مضطرین را اجابت میکنی، دعای ما را هم مستجاب کن.🤲
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷🎊ش
🎊🌷🎊🌷ع
🌷🎊🌷🎊🌷ب
🎊🌷🎊🌷🎊🌷ا
🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷ن
🎊🌷🎊🌷🎊🌷🎊🌷مبارک
🌿 دوشنبه 1402/12/14
💕سی وسومین روز چله
🕊🌹زیارتنامهی شهدا🌹🕊
بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹
🌷#شادی_روح_شهدا_صلوات🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹