🌙⭐️زیارتنامهی شهدا⭐️🌙
🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌸🌛🌸🌛🌸🌛🌸🌛
💐#شادی_روح_شهدا_صلوات💐
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زندگینامه «#شهيد_نصراله_صفائي»
1348/01/04
🌼🍃چهارم فروردین 1348 ، در يك خانواده زحمتكش روستای یار عزیز در شهرستان تكاب، قدم به عرصه وجود نهاد.بعد از سپري نمودن دوران مشقت بار كودكیش، براي كسب علم و دانش راهي مدرسه شد و توانست تا كلاس پنجم ابتدائي تحصيل كند.
🌼🍃وی، فردي متقي و پرهيزگار بود، تمامي واجبات ديني را به نحو شايستهاي انجام ميداد. زندگي او با حوادث تلخي مصادف بود. از جمله اينكه، بعد از شروع جنگ تحميلي، منافقان و گروهكهاي ضد انقلاب به خاك ميهن اسلامي ريختند و روستاها را به آتش كشيدند.
🌼🍃او كه ميديد منافقان از هر طرف به خاك وطن وارد ميشوند و به جنايات فجيع دست ميزنند،
🍃 جهت دفاع از دين و قرآن و ميهن عزيزش ايران، در برابر كافران، لباس مقدس بسيجي را به تن نمود و به عضويت بسيج سپاه پاسداران درآمد.
🌼🍃در عمليات هاي بيشمار شركت کرد و به خاطر شجاعت و دلاوري، قدرت و نيروي ايمانيش خواب را از چشمان غافلان ميربود. وي در درگيري و نبرد ديواندره ميان رزمندگان اسلام و مزدوران منافق، رشادت زيادي از خود نشان داد.
🥀سرانجام پس از انجام خدمات زياد به اسلام و كشور در مورخه سی ام بهمن 1362،در سقز هنگام درگیری با گروه های ضد انقلاب بر اثر اصابت گلوله به درجه رفيع شهادت نائل آمد و به لقاءا.. پيوست.
روحش شاد و يادش گرامي باد
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
soleimani.mp3
8.4M
#فایل_صوتی👆
🎊#روز_تولد_شهید 1348/01/04
🚩#روز_چهارم
#چله_زیارت_عاشورا
هدیه به چهارده معصوم(ع)
و شهید والامقام #نصراله_صفائی
🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰امام باقرع میفرمایند:
اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت
شوق وعلاقه میمردند ....
«وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند»
🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟!
امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه بهفريادتان برسد.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
May 11
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شرح_دعا
#مجتهدی
اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفِینَ
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌙#هر_روز_با_قرآن🌙
🌸عیدتون مبارک🌸
✨✨✨✨✨✨✨
🔊🎙دانلود تحدیر خوانی
#جزء_دوازدهم
#قرآن_کریم
دانلود جزء دوازدهم
ahlevela.ir/tahdir/Joze12.mp3
🔰حجم هرفایل: حدود ۴ مگابایت
⏰زمان تلاوت هر جزء: حدود ۳۵ دقیقه
🌷هرروز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت پنجاه و هشتم
📝لقمه حلال♡
🌷صبح یک روز بهاری بود که نان ها را از تنور بیرون کشیدم، آن ها را در میان سارُقی پیچاندم و سارق را درون مجمعۀ مسی روی سَرم گذاشتم و به طرف ایوان به راه افتادم،
✔ به محض رسیدنم به پله ها محمّد شتابان خود را به من رساند و مجمعۀ نان ها را از من گرفت و روی صندوقچۀ چوبی گذاشت و پالاس تا شده را روی ایوان پهن کرد و مُتّکا پشتم گذاشت
🌷 نشستم و در دو فنجان چای ریخت و گفت: نوش جان کن تا خستگی از تنت بیرون برود.
گفتم: اگر کنارم باشی خسته نمی شوم، جان می.گیرم
✔با سکوتش حرف را عوض کردم و پرسیدم: ننه! بگو برای ناهارِ ظهر چی بپزم؟ با لبخندی جوابم داد : همین نان تازه ای که پختی خوب است، خودت را اذیّت نکن.
🌷 از جا برخاستم و گفتم می روم«نان قُرمه» درست کنم، پسرم پس از دو ماه به خانه برگشته.
محمّد دستانم را گرفت و گفت: همان آش ماستابه را برایم درست کن خیلی هم می چسبد، غذای چرب زیاد خورده ام تعارف نمی.کنم
✔پیشنهاد او را پذیرفتم و به سوی باغچۀ دخترم؛ ملوک رفتم تا کمی از گیاهان محلّی مثل سَلــمه و پیچک برای معطّرشدن آش مان جمع آوری کنم و با دامنی پر از سبزی محلّی برگشتم وقتی به درِ چوبی منزل مان رسیدم
✔ دیدم محمّد روی پل ایستاده است و مرا رصد میکند، وقتی به کنارش رسیدم پرسید: مادر! این سبزی ها را از کجا چیده ای؟ با شوق گفتم: باغچۀ همسایه.
دوباره پرسید: از صاحبانش اجازه گرفته ای؟
🌷ابرو در هم کشیدم و گفتم: برای چیدن یک مشت علف هرز اجازه باید می گرفتم. با ناراحتی گفت: پر از کاه باشد یا علف هرز، در هر صورت باید اجازه بگیری
✔ گفتم: اولاً اینکه باغچۀ خواهرت است و دوم اینکه الان منزل نیستند، بعداً از او رضایت میگیرم.
از نگاهش مثل روز روشن بود که اصلاً دلیلم را نمی پذیرد،
🌷گفت: مادر! باغچه مال خواهرم ملوک نیست و این ملک متعلّق به همسر اوست و خود او هم اگر بدون اجازۀ شوهر علف هرزی به کسی حتّی شما بدهد گناهکار می شود باید از شوهرش اجازه می گرفتی که در منزل نبودند
✔من مدام کارم را توجیه می کردم و در فکر قانع کردنش بودم که ناگاه محمد دامنم را در جوی آبی که از زیر پل جلوِ منزل مان می گذشت تکان داد و در یک چشم بر هم زدن تمام زحماتم را به آب داد
🌷 با عصبانیّت گفتم: پس من هم چیزی برایت مهیّا نمی کنم .
دست از پا درازتر به خانه برگشتم و برای تنبیه اش همان نان خالی از تنور در آمده را با پیاله ای از ماست چکیده جلوِ محمّد گذاشتم،
✔امااوچنان با ولع می خورد و تشکّر می کرد که انگار جلویش بره پلو گذاشته ام.
آری....محمد با هر لقمه ای که در دهان می گذاشت مرا نسبت به رفتار نادرستم متنبه می کرد
🌷آنجابودکه دانستم لقمه حلال چقدر برایش اهمیت دارد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹